وقتی با دوست مجرد شوهرم خلوت کرده بودیم، مبین با پلیس بالای سرمان آمدند / نوعوس 7 ماهه دستگیر شد
رکنا: از کرده خودم پشیمانم، اما این پشیمانی دیرهنگام دیگر سودی برایم ندارد. با خیانتی که در حق همسرم کردم دیگر...
زن 25 ساله در حالی که عنوان می کرد غرور کاذب و بلندپروازی هایم زندگی مرا در آستانه نابودی قرار داد به کارشناس اجتماعی کلانتری جهاد مشهد گفت: زمانی که در دبیرستان تحصیل می کردم قصری از رویاهای دست نیافتنی برای خودم ساخته بودم و دوست داشتم در رشته پزشکی وارد دانشگاه شوم و با جوانی خوش تیپ و پولدار ازدواج کنم. همواره می خواستم یک سر و گردن بالاتر از دوستانم باشم و آن ها همیشه به من غبطه بخورند و با غرور خاصی در بین فامیل و خانواده چنین عنوان می کردم که برای قبولی در رشته پزشکی تحصیل می کنم. با آن که خودم می دانستم درس هایم ضعیف است و قبولی در رشته پزشکی تنها یک خیال پوچ و بلوفی بیش نیست .بالاخره با هر مشقت و سختی بود در امتحانات شهریور ماه قبول شدم و دیپلم گرفتم اما در هیچ دانشگاهی حتی در رشته های بسیار کم اهمیت دانشگاهی نیز قبول نشدم. 21 ساله بودم که مبین به خواستگاری ام آمد. او نه تنها کارگر ساده یک کارخانه بود بلکه قد و قامت مناسبی هم نداشت. من که همه آرزوهای خود را بر باد رفته می دیدم به اصرار خانواده ام با او ازدواج کردم. از آن روز به بعد سعی می کردم خودم را از چشم دوستان و همکلاسی هایم پنهان کنم چرا که برخی از آن ها در بهترین رشته های دانشگاهی پذیرفته شده بودند و من از دیدن آن ها به خاطر بلوف هایم خجالت می کشیدم. از سوی دیگر تلاش می کردم تا همسرم را به عنوان مهندس به دیگران معرفی کنم. اما اطرافیانم از نوع پوشش، رفتار و صحبت کردن عامیانه همسرم متوجه می شدند که او کارگر ساده ای بیش نیست ولی من به خاطر غروری که داشتم باز هم به بلوف هایم ادامه می دادم. در این میان، وقتی زندگی زیر یک سقف را با مبین شروع کردم پای بهرام که یکی از دوستان دوران مجردی همسرم بود نیز به خانه ما باز شد. او جوانی خوش تیپ بود که بسیار مودبانه و با جملاتی سنجیده سخن می گفت. او به خاطر رفاقت های دوران مجردی با مبین، بیشتر به خانه ما رفت و آمد می کرد. مدتی بعد متوجه نگاه های مرموز بهرام شدم، اما چیزی به همسرم نگفتم. در این میان من که احساس می کردم همه آرزوهای دوران نوجوانی ام برباد رفته است از اعتماد همسرم سوءاستفاده کردم و به درخواست دوستی مخفیانه بهرام پاسخ مثبت دادم. او هنوز مجرد بود و از آن روز به بعد رفت و آمدهایش به خانه ما بیشتر شد. 7 ماه از این ارتباط بی شرمانه می گذشت تا این که چند روز قبل، همسرم متوجه ماجرا شد. او بدون این که رفتارش تغییر کند شرایطی فراهم کرد تا بهرام در نبود او به خانه بیاید و سپس ماجرای رابطه ما را به پلیس Police اطلاع داده بود. حالا هم از خیانتی که کردم بسیار پشیمانم اما...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر