گفتگو با حسین علیزاده به مناسبت تولد کیهان کلهر

از همین رواست که نام کلهر به ایران خلاصه نمی‌شود و سال‌های بسیار زانو به زانوی بزرگان موسیقی دنیا هنرنمایی و عرض اندام کرده است. نوای ساز او چون تیری رها شده از چلّه کمانش بوده که هماره بر دل‌ها نشسته است. کیهان کلهر کارنامه پرباری درموسیقی ایران دارد و با هنرمندان بزرگی چون محمدرضا شجریان، حسین علیزاده، شهرام ناظری و برخی هنرمندان برجسته دنیا چون اردال ارزنجان، شجاعت حسین خان، یویوما، عالیم قاسم‌اف، بروکلین و... همکاری داشته است. حسین علیزاده هنرمند Artist برجسته موسیقی ایران که در آلبوم‌هایی چون «سرود مهر»، «ساز خاموش»، «زمستان است» و... با کلهر همکاری داشته، او را «هنرمندی شوریده» لقب داده است. علیزاده پیام تبریک خود را در زادروز این هنرمند اینگونه آغاز می‌کند: «‌ای مرد عاشق تولدت مبارک، تو خنیاگری هستی که همیشه ساز و دلت در مشتت است و این ارمغان گرانبها را همیشه به همه دنیا عرضه کرده ای. آرزوی سلامتی Health دارم و آرزو دارم سالیان سال بنوازی و همه دنیا از سازت لذت ببرند.» گفت‌و‌گو با حسین علیزاده به انگیزه سالروز تولد کیهان کلهر را در ادامه می‌خوانید.

اولین همکاری و آشنایی شما با استاد کیهان کلهر چه زمانی بود؟

فکرمی کنم حدود 18 سال پیش بود. یک سالی بود که در امریکا زندگی می‌کردم و در دانشگاه مشغول تحصیل بودم و درآنجا با ایشان ملاقات داشتم. البته پیش ازاین با خانواده آقای کلهرآشنایی داشتم و دورا دورصدای ساز ایشان را شنیده بودم و یک شیدایی خاصی در نواختن داشتند که برای من جالب بود و مرا جذب می‌کرد. آن زمان که در امریکا بودم بسیاری از دوستان مشترکمان پیشنهاد دادند اجراهایی درامریکا و دیگر کشورها داشته باشیم که البته این اتفاق خیلی زود میسر شد و نخستین کنسرت مشترک ما با آقای پژمان حدادی و آقای کیهان کلهر برگزار شد. بعد از مدتی قراربراین شد به اتفاق آقای شجریان، آقای کلهر و آقای همایون شجریان کنسرت‌های مشترک داشته باشیم که حدوداً 8 سال این برنامه‌ها پا برجا بود و بعد از آن در اروپا به اتفاق آقای مجید خلج و آقای کیهان کلهر کنسرت برگزار کردیم درواقع مجموعه کنسرت‌های بسیاری به شکل‌های مختلف در ایران و کشورهای دیگر انجام شد اما در حال حاضر مدتی است که این همکاری وجود ندارد.

آیا این عدم همکاری علت خاصی دارد؟

خیر. همکاری‌ها نمی‌تواند دائمی و همیشگی باشد به‌هرحال من و ایشان به‌دنبال کارهایی دیگر هم هستیم. مشغله‌های بسیاری که در زمینه‌های مختلف موسیقی دارم سبب شده فرصت کمتری داشته باشم و ایشان هم که تمام مدت سال در حال برگزاری کنسرت هستند. به‌هرحال در هر دوره ای هر فردی به اتفاق دوستان و همکارانش ایده‌هایی را دنبال می‌کند و بعد از آن تصمیم می‌گیرد افکار و ایده‌های خود را ادامه بدهد و این ایده‌ها تغییر می‌کند و به شکل دیگر این فعالیت‌ها انجام می‌گیرد. بیشترین فعالیت آقای کلهر در زمینه اجرای موسیقی است اما بخشی از فعالیت‌های من در زمینه اجرایی است و مسئولیت‌های دیگر هم در زمینه موسیقی دارم که مانع از کارهایم است.

استاد کلهر علاوه بر نوازندگی کمانچه تجربه‌ای هم در نواختن ساز سه تار دارند؛ باتوجه به سال‌ها تجربه شما در این ساز ارزیابی شما از نوازندگی سه تار ایشان چیست؟

آقای کلهر موسیقیدان برجسته و بسیار خوبی هستند و سلیقه خوبی هم در موسیقی دارند و با آنکه سه تار ساز دوم ایشان است نواهایی که با این ساز می‌نوازند بسیار خوش صداست.

به نظر شما شیوه کمانچه نوازی ایشان به همان سبک قدماست یا تکمیل‌کننده آن دوران بوده است؟

برخلاف کارهای عجیب و غریبی که دیگران با ساز کمانچه انجام می‌دهند آقای کلهر با تکنیک و حس شخصی خودشان موسیقی ایرانی را اجرا می‌کنند و لزوماً موسیقی سنتی یا دستگاهی نیست بلکه کمانچه ای است که تحت تأثیر فرهنگ و مناطق مختلفی که ساز کمانچه در آنجا رواج داشته نواخته می‌شود که بی‌تأثیر از آن مناطق نبوده و نیست. ایشان ساز کمانچه را با سبک و شیوه خودشان گسترش دادند موسیقی نواحی و موسیقی دستگاهی در سازشان نقش عمده دارد.

شما و استاد کلهر خارج از ایران اجرای برنامه بسیاری داشته‌اید به نظر شما چرا تصور ما از یک هنرمند بین‌المللی این است که خارج از ایران فعالیت کند! یعنی استاد کلهر در کنار نوازندگان برجسته ای چون شجاعت حسین خان و عالیم قاسم اف و... بیشتر مورد توجه بوده‌اند تا آنکه ایشان را یک هنرمند مستقل در سطح بین‌المللی بدانیم.

کیهان کلهر یکی از نادر هنرمندانی است که موسیقی ایران را به تمام دنیا معرفی کرده است و باید خسته نباشید به ایشان گفت. اما این سؤال را باید از همکاران رسانه‌ای داشته باشیم چرا که واژه‌ها را این دوستان روی کاغذها می‌آورند. کیهان کلهر یک هنرمند بزرگ ایرانی است که سفیر هنری ایران در تمام دنیا بوده است. وقتی می‌گوییم هنرمند بین‌المللی تعریف‌های دیگر هم از آن ‌می‌شود. ما در هنرجهانی همیشه نقشه ایران را از آن حذف می‌کنیم و هر چیزی که می‌خواهیم جهانی ببینیم عاری از خودمان می‌دانیم و جهان را جدا از ایران می‌بینیم در حالی که هیچ جای دنیا، جهان را اینگونه نمی‌بینند و این گونه نیست. جهان مجموعه‌ای است از ایران و سرزمین‌ها و کشورهای مختلف. متأسفانه وقتی می‌خواهیم به خودمان ارزش بدهیم خودمان را حذف می‌کنیم و واژه جهانی را بدون وطنمان عنوان می‌کنیم. در رسانه‌ها چندان نگاه تخصصی به این موضوع نیست و براین نظر هستند که ارزش هر هنرمند ایرانی این است که یک نام خارجی در کنار او قرار بگیرد البته که اگر هنرمند خوبی باشد ایرانی و خارجی ندارد و افتخاری است که در کنار هنرمند بزرگی ساز بنوازد و افتخار آن به غیرایرانی بودن آن نیست. اما در رسانه‌ها کمتر ارزش هنری یک هنرمند مطرح بوده و گویا هنرمند بین‌المللی ارتباطی به ایران نداشته و باید خارج از ایران اجرا کند. با دوستی برنامه‌گذار صحبت می‌کردم و ایشان براین نظر بودند که برای کنسرت آینده از یک نوازنده خارجی دعوت شود و درکنار هم اجرای کنسرت داشته باشیم و تضمین می‌کردند از این کنسرت بسیار استقبال خواهد شد و من بسیار تأسف خوردم و گفتم یک عمر تلاش کردیم اما باید راز موفقیت من را در کنار یک غیرایرانی ببینند. این تصور شاید به نوعی نگاه عوامانه و عقب افتاده در ایران است. کیهان کلهر نیاز به اسم کسی ندارد. اجرای کنسرت درهمه دنیا به‌عنوان یک بیزینس نگاه می‌شود یعنی جنبه اقتصادی آن دیده می شود. برنامه‌گذاران موسیقی در دنیا منهای بعضی از جشنواره‌های خاص، از هنرمندی دعوت می‌کنند که برنامه‌شان پر مخاطب و درآمدزا باشد برای همین است که خیلی مواقع چهره‌های مختلف با موسیقی‌های مختلف درکنار هم قرار می‌گیرند که بخشی از بیزینس است که البته اتفاقات خوبی هم درآن رخ می‌دهد. شاید در ابتدا برای برنامه‌گذاران هدف بیزینس در اولویت باشد اما محصول آنها هم همیشه چیز خوبی بوده است البته برنامه گذاران روی هنرمندی سرمایه‌گذاری می‌کنند که مطمئن هستند پتانسیل بالایی دارد و موفق است.

در ایران هم چند سالی است چه در جشنواره‌های مختلف و چه اجراهایی که طی سال برگزار می‌شود بیشترین سرمایه‌گذاری بر هنرمندان خارجی بوده و بیشتر این افراد بولد می‌شوند تا هنرمندان برجسته ایرانی که در کنار آنها ساز می‌نوازند. به نظر شما چه شرایطی به وجود آمده که حضور این افراد در ایران چشمگیر‌تر شده است.

تهران یکی از پایتخت‌های مهم در منطقه است. در پایتخت‌ها و شهرهای بزرگ دنیا مراکز فرهنگی مختلفی وجود دارد. به‌عنوان مثال در شهر پاریس شبانه روز موسیقی‌های مختلف دنیا شنیده می‌شود و خط کشی خاصی ندارد و این برنامه‌ریزی به دیدگاه فرهنگی شهرداری، وزارت فرهنگ و هنر Art یا رادیو و تلویزیون پاریس برمی گردد که در کارهای فرهنگی خود سرمایه گذاری می‌کنند و بودجه اختصاص می‌دهند و برای ارتقای فرهنگ و هنر مردمشان از هنرمندان دنیا دعوت می‌کنند تا مردم با فرهنگ‌های جهان آشنا شوند. به نظرمن انجام چنین اتفاقاتی فی نفسه در تهران هم مشکلی ندارد و بهتراست تهران مرکز هنرمندانی باشد که خارج ازایران زندگی می‌کنند و فرصت و امکان برگزاری کنسرت در ایران را داشته باشند. البته گاهی اوقات هم تجاری‌ترین هنرمندان موسیقی غربی را به ایران دعوت می‌کنیم و سالن بزرگ را دراختیار آنها می‌گذاریم تا آن درآمدزایی صورت بگیرد اما اگر یک برنامه‌ریزی درست انجام شود هم یک ملاقات بین هنرمندان ایران و جهان است و دیگر اینکه یک هنرمند ایرانی فدای غیرخودی نمی‌شود. یعنی همان‌طور که برای فرهنگ و هنر خودمان ارزش قائل هستیم می‌توانیم به فرهنگ و هنر دنیا هم ارج بگذاریم و نتیجه آن این می‌شود که تمام ملت‌های دنیا از طریق فرهنگ و هنرشان با یکدیگر در ارتباط هستند. وقتی فرهنگ و هنر در بین ملت‌ها درجریان باشد و ارتباطات فرهنگی انجام گیرد کمتر جنگ اتفاق می‌افتد و کمتر مردم دنیا از هم نفرت پیدا می‌کنند و با هم دشمن می‌شوند. هنرمندان دراین باره نقش بسزایی دارند و چه خوب است که تهران به مانند یکی از شهرهای بزرگ دنیا مرکز هنرمندان خوب دنیا باشد البته بازهم تأکید می‌کنم بستگی به سیاستگذاری افراد هم دارد.

آیا در کشور ما عرصه و امکاناتی برای معرفی هنرمندان خوب ایرانی وجود دارد، چرا که تا به امروز تلاش خود هنرمندان بوده است؟

خیر، در ایران امکانات دولتی برای هنرمندان وجود ندارد مگر اینکه شکل تبلیغاتی داشته باشد یا نهایت در سطح سفارتخانه برای میهمان خصوصی باشد. بیشترین اتفاقات از سوی خود هنرمندان بوده و هنرمندان ایرانی توانستند در بسیاری از جشنواره‌ها و مراکز فرهنگی دنیا با تماس‌های مستقیم و مستقل خود را معرفی کنند و به‌نظر من خیلی هم موفق بوده‌اند.

حدود 5-4 دهه گذشته یعنی پیش از انقلاب هنرمندان ایرانی در سراسر دنیا شناخته شده بودند آن هم به‌دلیل حضور بیشتر آنها در خارج از کشور و به‌صورت مستقل یا مشترک نام ایران را برسر زبان‌ها انداختند. درواقع موسیقی و سینما Cinema دو هنری هستند که نقش بسیاری در معرفی فرهنگ و هنر ایران داشتند.

آیا در نسل امروز هم این اتفاقات خوب به چشم می‌خورد و توانسته‌اند هنرشان را به جهان عرضه کنند؟

بله. کم و بیش در نسل جوان هم دیده می‌شود. موسیقی در دوره های مختلف به شکل‌های متفاوت عرضه شده است ، البته به شرط آنکه با هویت و فرهنگ ایرانی معرفی شود و به ریشه‌ها وصل باشد. من انتقاد یا تعریفی از کسی ندارم اما مسلماً دراین سال‌ها کشورهای غربی که ممکن است با موسیقیدانان نسل جوان ایرانی آشنایی هم نداشته باشند این تشخیص را داشته‌اند که اجرا‌ها در چه سطحی بوده و اصالت در آن وجود دارد یا خیر. درحال حاضر اجراهای هنرمندان ایرانی بسیار متنوع شده و اصولاً حول موسیقی تلفیقی است و نسل جوان گرایش بسیاری به موسیقی تلفیقی دارند به هر حال این هم یک نوع موسیقی است که شنونده‌های خاص خود را دارد.

آقای کلهر در جایی اشاره داشتند که «موسیقی صد سال پیش، موسیقی امروز نیست و موسیقی هم بنا بر مقتضیات اجتماعی و طرز زندگی مردم آن، تغییر کرده. همان گونه که در موسیقی ما، علی اکبرخان شهنازی و درویش خان شبیه میرزاحسینقلی ساز نمی ‌زدند» شما هم براین نظر هستید؟

این اتفاق آشنایی درتاریخ فرهنگ وهنر ما است نه فقط درموسیقی.با نگاه به ادبیات ایران خواهید دید نیما که خود حافظ‌شناس و موسیقی شناس است و به سنت‌ها آگاهی دارد قالب شعرها را تغییر می‌دهد و در سنت‌ها نمی‌ماند اما آثارش را بر پایه همان سنت‌ها می‌سراید.مشکل ما تضادی است که فکر می‌کنیم موسیقی معاصر ما با موسیقی گذشته بسیار متفاوت است و باید از مرزهای دیگر وارد شود و موسیقی‌های تفننی را به جای موسیقی‌های نو عرضه می‌کنیم. متأسفانه دراین چهار دهه مرزهای فرهنگی ایران بسته بوده و به همین دلیل است که می‌گویم چه خوب است هنرمندان دیگر کشورها در شهری چون تهران حضور داشته باشند تا فرهنگ مردم رشد بیشتری داشته باشد چرا که اگر موسیقی‌های دیگری را بشنوند و بشناسند به ارزش هنری موسیقی پی می‌برند و می‌توانند موسیقی تفننی را از موسیقی جدی تشخیص دهند و آگاهی بیشتری نسبت به آن پیدا می‌کنند.

البته که منظور آقای کلهر روشن است. همان‌طور که در ادبیات مثال زدم. ادبیات ایران ریشه عمیقی در فرهنگ ایرانی دارد و با آنکه مخالفت‌های بسیاری وجود داشت درهر صورت نتوانستند مانع حرکت‌های نو شوند یا حرکت‌های هرز را به کرسی بنشانند، انحراف از حافظ و فردوسی بسیار سخت است و شکل جدی ادبیات شوخی بردار نیست و کسی نمی‌تواند به آن وارد شود و تحریفش کند.

اما متأسفانه موسیقی به یک هنرعمومی تبدیل شده است و در حال حاضر می‌بینیم در هنگام پخش یک قطعه هرکسی به خود اجازه اظهار نظر می‌دهد. حال ببینید در یک مسأله پزشکی آیا همه مردم می‌توانند روی یک مسأله تخصصی نظر بدهند؟ چرا به موسیقی به‌عنوان یک موضوع تخصصی نگاه نمی‌شود! چرا موسیقیدانان ما به عامه مردم پناه می‌برند و می‌گویند مردم این را دوست دارند و در این زمینه تخصص دارند در صورتی که مردم مصرف‌کننده هستند و اگر کار خوب به آنها ارائه شود بخوبی استقبال می کنند و عکس آن اگر کار بد هم عرضه شود مورد استقبال آنها بوده است مانند هوای تهران که اگر خوب یا بد باشد مردم مجبورند تنفس کنند. کارهایی که به‌عنوان معاصر شناخته می‌شود به گذشته خود وصل است. اگر کشوری تاریخ نداشته باشد هنر مدرن آن از حباب تولید می‌ شود و ماندگاری نخواهد داشت.

این اتفاقات در بخش آموزشی هم دیده می‌شود، درواقع کسانی که درمراکز آموزشی چون هنرستان‌ها و دانشگاه‌ها تحصیل می‌کنند همسو با عامه مردم شده‌اند.

پیش ازاین هم گفته بودم‌ ای کاش پیوندی بین جامعه و دانشگاه‌ها باشد. دانشجویانی که در دانشگاه‌ها در رشته‌های درسی بسیار سطح بالا تحصیل می‌کنند وقتی به جامعه وارد می‌شوند بایستی رشته تحصیلی خود را تغییر بدهند یعنی کاری را انجام بدهند که مردم دوست دارند. دراینجا فاصله ای بین موسیقی هنری و موسیقی مردم پسند وجود دارد.اگر طبق گفته شما کسانی که در دانشگاه‌ها آموزش می‌بینند همسو با جامعه شده‌اند این مسأله به کیفیت دانشگاه‌ها بر می گردد. بدون مطالعه نمی‌توانم در این باره قاطعانه صحبت کنم اما مشکل این است که تمام مراکز فکری ما در همه رشته‌ها یک حرف دیگری را می‌زنند و درجامعه خبر دیگری است.ما دانشکده ادبیات داریم و درکنار آن رادیو و تلویزیون، اما می‌بینید ادبیاتی که در رادیو و تلویزیون استفاده می‌شود در یک سطح دیگری است آن گاه فکر می‌کنید در کشوری زندگی می‌کنید که دانشگاه، کرسی ادبی و شاعر و نویسنده ندارد. باید برنامه‌ریزی‌های کلان در این باره صورت بگیرد که در این باره رادیو و تلویزیون نقش بسیار مهمی دارد. رسانه ملی باید مردم را به کتاب خواندن و کارهای ادبی دعوت کند اما وقتی این مسائل وجود ندارد و برنامه‌هایی که در اختیار مردم قرار می گیرد با ادبیات نازل بوده قطعاً فاصله بسیاری با دانشگاه خواهد داشت. در دانشگاه، اصولی تدریس می‌شود که در جامعه متفاوت است و زمانی که پا دراجتماع می‌گذارید باید به زبان دیگری صحبت کنید. پیوند دانشگاه و جامعه نقطه ضعف بزرگی است که خیلی‌ها را حتی راغب می‌کند به دانشگاه نروند و تحصیل نکنند چون می‌توانند براحتی جور دیگری زندگی کنند و نیازی نیست علم و آگاهی آنها بالا برود همان قدر که بتوانند پول بشمارند کافی است.

به همین میزان هم بسیاری از هنرمندان ایران تحصیلات در خارج از ایران را ترجیح دادند. به‌طور مثال استاد کلهر تحصیلات خود را خارج از ایران گذرانده‌اند آیا این بدان معنا است که دانشگاه‌های ما امکانات تحصیلی بالایی ندارد؟

اولین انقلاب فرهنگی که آن زمان انجام دادیم این بود که دانشگاه را بستیم.آن زمان دانشکده موسیقی به مدت 10 سال بسته شد و یک جو بسیار بد و خشن نسبت به موسیقی وجود داشت. من سال 62 مجبور شدم برای ادامه تحصیل از ایران بروم چرا که وقتی دیدم عرصه تنگ شده است ترجیح دادم از وقت و زمانم جور دیگری استفاده کنم. آقای کلهر هم در سن جوانی از ایران رفتند البته نه فقط ایشان بلکه ممکن است خیلی از افراد این هدف را دنبال کنند تا بتوانند خارج از ایران علم موسیقی خود را گسترش بدهند و با رشته‌هایی مثل موزیکولوژی که آن زمان در برخی مراکز خارج از کشور ایجاد شده بود آشنا شوند و تحصیل کنند. اما این نکته را هم باید بپذیریم که دانشکده و مراکز موسیقی‌مان ایده آل نیست. بخش دیگر این است که آن افراد می‌خواهند جهان را با دید وسیع‌تر ببینند. ناگفته نماند در دانشگاه‌های ایران هم چه در زمان ما یا حتی امروز غیر ایرانی بسیاری حضور دارند که برای تحصیل در ایران آمده‌اند.تحصیلات کیهان کلهر خارج از ایران موجب شده تجربه اجتماعی جهانی او هم بیشتر شود اما نسبت به موسیقی خود همیشه وفادار بوده است.

ارزش کاری استاد کلهر در موسیقی ایرانی را چگونه ارزیابی می‌کنید و چه تعریفی از ایشان خواهید داشت؟

من کیهان کلهر را هنرمندی شوریده می‌دانم که قلبش همیشه در مشتش بوده و با یک آرشه آن عشق را شعله ور می‌کند.

به نظرمن اگر کیهان کلهر را در موقعیت بسیار خوب اجرا ببینیم (چرا که وقتی تعداد اجرا‌ها بسیار شود می‌تواند آن فرد را خسته کند) او به جای آنکه سازش را با تغییراتی به مردم بشناساند همه را دعوت به سازش می‌کند و با همان حسی که در وجودش است هنر اصیلش را به گونه ای اجرا می‌کند که روی همه اثر‌گذار بوده است. وقتی هنر به زبان حسی بیان شود نیاز به ترجمه ندارد و کیهان کلهر نمونه بسیار خوب این موضوع است و موسیقی او هیچ گاه نیاز به ترجمه نداشته است. کیهان کلهر در شکل و فواصل موسیقی‌اش تعدیلی ایجاد نمی‌کند و هرآنچه را بوده با یک حس عاشقانه و هنر ناب عرضه کرده است و این نشان دهنده آن است که موسیقی مرز و شکل و شمایل خاصی ندارد و هر کسی که با عشق بنوازد و با عشق با شنونده ارتباط برقرار کند درهر جای دنیا تأثیرگذار خواهد بود.این جواب محکمی به خیلی از افراد است که فکر می‌کنند موسیقی ایرانی نمی‌تواند به گوش جهانیان برسد.

موفقیت‌های شما و آقای کلهر در عرصه موسیقی تا بدانجا بود که توانستید منتخب و نامزد جایزه گرمی باشید که این اتفاق بسیار خوبی در موسیقی ایران است اما متأسفانه تا به امروز هیچ گاه نتوانسته‌ایم این جایزه را دریافت کنیم.

جایزه گرمی تنها به کارهایی تعلق می‌گیرد که درامریکا تولید و منتشر شده است که تعداد آن نسبت به کارهایی که تولید می‌شود اندک است.اگر آثار خوبی در ایران یا اروپا تولید و منتشر شود نمی‌تواند درجایزه گرمی قرار گیرد.اما مسأله مهم این است که با وجود شرایط سیاسی بسیار تنگ بخصوص درارتباط با ایران و امریکا، موسیقی ایران در چند نوبت کاندیدای جایزه گرمی شده و مسائل سیاسی را کنار زده است. به‌نظر من هنرمندان موسیقی ایرانی در رقابت‌ها یا فعالیت در عرصه جهانی بسیار نادر بوده و تجربه کمتری نسبت به همه دنیا داشته‌اند. ما چهل سال رنج شرایط موسیقی ایرانی را در ایران داشته‌ایم و داریم و خارج از ایران شرایط به این صورت نیست و خیلی مواقع موسیقی که تولید می‌کنند از یک رهایی برخورداراست و نیاز به مجوز ارشادی ندارد.

ما قطعاً معتقد نیستیم هنر نزد ایرانیان است و بس، اما معتقد هم نیستیم که ایرانی‌ها افراد کند ذهنی هستند و تا جایی پیشرفت می‌کنند. در لابه لای این همه سال‌های سخت درایران نشان دادیم آقای اصغر فرهادی Asghar Farhadi هم می‌تواند جایزه اسکار بگیرد. اما مسأله این است که آن‌طور که تمام دنیا هنر و موسیقی‌شان را به جهان معرفی می کنند ما نمی‌توانیم و دستمان بسته است یعنی نه راحت سفر می‌کنیم و نه کسان دیگری می‌توانند راحت به ایران سفر کنند و سد‌های زیادی برسر راه قرار دارد؛ با وجود این باید به دوستان ، همکاران و هنرمندان خسته نباشید بگویم. با وجود شرایط سختی که در ایران وجود دارد موسیقی ایرانی توانسته در عرصه جهانی و کل خاورمیانه طی این چند دهه بسیار مطرح شود و اگر شرایط سیاسی بهتر شود قطعاً از نظر فرهنگی و هنری موفق‌تر خواهیم بود.

آقای کلهر موسیقیدان برجسته و بسیار خوبی هستند و سلیقه خوبی هم در موسیقی دارند و با آنکه سه تار ساز دوم ایشان است نواهایی که با این ساز می‌نوازند بسیار خوش صداست. کیهان کلهر یک هنرمند بزرگ ایرانی است که سفیر هنری ایران در تمام دنیا بوده است.

من کیهان کلهر را هنرمندی شوریده می‌دانم که قلبش همیشه در مشتش بوده و همزمان با یک آرشه آن عشق را شعله‌ور می‌کند.

ما در هنرجهانی همیشه نقشه ایران را از آن حذف می‌کنیم و هر چیزی که می‌خواهیم جهانی ببینیم عاری از خودمان می‌دانیم و جهان را جدا از ایران می‌بینیم.

اگر کشوری تاریخ نداشته باشد هنر مدرن آن از حباب تولید می‌‌شود و ماندگاری نخواهد داشت.

در دانشگاه، اصولی تدریس می‌شود که در جامعه متفاوت است و زمانی که پا دراجتماع می‌گذارید باید به زبان دیگری صحبت کنید. پیوند دانشگاه و جامعه نقطه ضعف بزرگی است که خیلی‌ها را حتی راغب می‌کند به دانشگاه نروند.اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید

ندا سیجانی

وبگردی