مهدی یراحی : با سیاست حذف مخالفم!
رکنا: بهشخصه با سیاست حذف بهخصوص در زمینه فرهنگ بهشدت مخالفم. باید اجازه داد آنها کارشان را بکنند تا عموم مردم دچار خلاء نشوند و
از سال۸۵ فعالیت حرفهای خودش را آغاز کرد اما یک سال بعد با آهنگ «منو رها کن» تیتراژ پایانی «شب شیشهای»، چندان خودش را در دل مخاطبان جا کرد که هنوز هم که هنوز است از دل مردم بیرون نرفته؛ بلکه روزبهروز به تعداد علاقهمندان این پاپخوان دوزبانه اضافه میشود. مهدی یراحی تنها خواننده پاپ ایرانی دوزبانه است که تمامی آهنگهای فارسی و عربیاش به گوش شنوندگان خوش نشسته است. یراحی اولین آلبومش را به نام «منو رها کن» در سال۹۰ منتشر کرد و «آینه قدی» آخرین آلبوم او است که او را برنده جایزه «باربد» بهترین خواننده در جشنواره موسیقی فجر کرد؛ یراحی همچنین در دومین جشن سالانه «موسیقی ما» برنده تندیس بهترین موسیقی پاپ را برای آلبوم «امپراطور» از آن خود کرد. او که بهتازگی قطعه پاییزی «صورتک» را منتشر کرده بهزودی قرار است دو آلبوم را روانه بازار Store کند. آلبوم «سهگانه اجتماعی اول» و آلبومی به زبان عربی. هر دو این آلبومها برای اولین بار قرار است با این مضامین منتشر شوند. به این بهانه با مهدی یراحی به گفتوگو نشستیم که میخوانید.
آقای یراحی، موزیکویدئوی «صورتک» بهتازگی منتشر و با استقبال خوبی هم روبهرو شد؛ این کار بهلحاظ تکنیک و لحن با سایر کارهای قبلی شما کمى متفاوت بود؛ بهعنوان مثال تفاوت در گویش، بهدلیل کلام جاری در چند خط ابتداى ترانه بود یا خودتان ترجیح دادید که با یک لحن متفاوت آن را اجرا کنید؟
فارغ از این که این گویش در خود ترانه بوده و ترانهسرا و آهنگساز این کار آن را به همین شکل ساخته بود، من هم به فراخور فضاى رخوتناک ترانه کمی لحن به آن اضافه کردم تا گویش خواننده از نظر حسى به معنی شعری که خوانده میشود وفادار بماند؛ یعنی زمانى که محتوا و احساس ترانهاى شاد، غمگین، سنگین، معترض و یا... است، نحوه اجرا و گویش روى معنا و مفهومِ کلام اثر، تأثیر مستقیم دارد و درواقع لحن اجرا قرار است به رساندن معنی و محتواى آن کلام کمک کند؛ در این شعر هم کمی حالت بیحوصلگی، کسالت و کلافگى وجود دارد؛ این لحن تقریبا در ابتداى ترانه این اثر بهدلیل همان رخوت، درماندگی و افسردگی مشهودتر است.
کار بعدیتان چه زمانی منتشر میشود؟
انشاءاله در آبانماه منتشر خواهد شد.
بهصورت تکترک یا آلبوم؟
یک آلبوم با شکل و فرمى متفاوت! این فرم تحقیقا برای اولین بار است که در ایران انجام مىشود؛ آلبومى داراى سه قطعه با محتوایى کاملا متفاوت با دیگر آثار.
منظورتان همان سهگانه اجتماعی است که در صفحه مجازیتان از آن صحبت کردهاید؟
بله؛ منظور همان مجموعه اجتماعی است که بهصورت سه قطعه و سه موزیکویدئو در یک آلبوم با بستهبندى مخصوص منتشر میشود اما نحوه انتشارش هم با آلبومهای دیگر کمى فرق دارد! به این معنى که قرار نیست مخاطبان در سوپرمارکتها سراغ این آلبوم را بگیرند، بلکه تنها در سیدیفروشیها میتوان این اثر را تهیه کرد.
کمی واضحتر درباره سهگانه اجتماعی توضیح میدهید؟
ایده آن حدود دو سال پیش به ذهنم رسید؛ به اعتقاد بنده اگر بنا باشد اجبارا، تمامى حرفها و سوژهها حتما در هشت، ده یا مثلا ١٢قطعه زده شود، ممکن است در مواقعی بهدلیل اضافهگویى به برخی معانی ضربه وارد شود. شاید گاهى براى بیان معضل یا تفکرى مثلا پرداخت در سه قطعه کفایت کند، تا در راستاى تفهیم بهتر معنا و مقصود مؤلف، مجموعه منسجمتر از کار درآید؛ به همین علت فرم و ایده منسجمتری به ذهنم رسید و تصمیم گرفتم به فراخور فضا، این اثر بهصورت سهگانه باشد. اسم این مجموعه «سهگانه اجتماعی اول» است. روی این قطعات و ویدئوهایشان وقت و توان بسیارى گذاشتیم تا فضای مورد نظر را دربیاوریم؛ چرا که موضوعات مورد پرداخت در این آلبوم از حساسیت و تفاوت ویژهاى با موضوعات و محتواى معمول آثار موسیقى با کلام برخوردارند.
شما قبلا هم آهنگ با مضمون اجتماعی خواندهاید؛ منظورم قطعه «خاک» است.
بله؛ آهنگ «چه چیزها شنیدم» نیز با مضمونى انتقادى همراه بود. اما سهگانه اجتماعى اول با این دو اثر تفاوتهاى پررنگى دارد.
آقای یراحی به سمت کارهای اجتماعی رفتهاید؛ آیا قرار است از این به بعد بیشتر کارهای اجتماعی از شما بشنویم؟
بهتر است بگوییم کارها بیشتر انتقادی خواهند بود و البته اجتماعى! پرداختن و اجراى آثارى با موضوعات انتقادى از ابتداى فعالیت، از جدىترین دغدغههاى من بوده است.
اساسا کارهای اجتماعی برای انتقاد خوانده میشوند.
حرفتان تقریبا درست است بهجز در مواردى که مثلا آثارى براى حمایت از یک تیم ورزشى ملى یا باشگاهى اجرا مىشوند. یا مثلا براى حمایت از یک جریان سیاسى و...! فارغ از تعریف یک اثر اجتماعى، عرضم این است که آثار بنده در جاهایى اجتماعیاند و در جاهایى انتقادهایی که صرفا سیاسی است! البته انتقاد میتواند بسیارى از مقولهها را دربربگیرد یعنی حتی مىتوان به مضمونى عاشقانه نگاه انتقادی داشت.
شما یک آلبوم دیگر هم در دست انتشار دارید؛ منظورم آلبوم عربیتان است. آیا این آلبوم در کشورهای عربی هم منتشر میشود؟
اساسا این آلبوم را برای جهان عرب کار کردهایم؛ نه فقط عربهای ایران؛ یکى از اهدافمان از ابتدا این بوده است که این آلبوم بهنوعی هویت ایرانیهای عرب را بهعنوان یک اثر موسیقایى(هر چند اندک) نمایندگی کند.
در این آلبوم با چه کسانی همکاری کردهاید؟
با کوشان حداد، هومن نامداری و سعید زمانى بهعنوان تنظیمکننده همکاری کردهام. نوازندهها هم همه ایرانی هستند. ترانههای آلبوم را هم آقای مرتضى حیدری سرودهاند. آهنگسازی اکثر قطعات با خودم بوده، بهجز یک قطعه که ملودی آن ساخته یکى از آهنگسازانِ خوزستانى است.
با هنرمندان عرب غیرایرانى در این آلبوم همکاری نکردهاید؟
تا این لحظه خیر.
از بحث آلبومهایتان کمی فاصله بگیریم. مدتی است که کیفیت آثار موسیقی پاپ کشورمان پایین آمده است یعنی کلام بیشتر ترانهها بیش از حد محاورهای و سخیف شده و آهنگسازیها هم از کیفیت خوبی برخوردار نیستند؛ البته تاکنون انتقادات زیادی هم وارد شده است و بسیارى به آینده موسیقی پاپ کشورمان امیدوار نیستند. نظر شما چیست؟
اگر به اجماع برسیم که موسیقی پاپ در ایران از حدود پنجاه، شصت سال پیش شکل جدیتر و رسمىترى به خود گرفته است، سوالى از شما دارم! از آن دوران چند خواننده مىتوان نام برد که امروز آثارشان را بتوان گوش داد و به لذت رسید؟!
تعدادشان کم است.
در آن سالها چند خواننده وجود داشت؟ خیلی زیاد، اما نماندند و الان اثری از آنها نیست؛ شما وقتی تنها به این فکر کنى صرفا بازارى باشد که در آن بفروشى، به سراغ سلیقهای میروى که بناست بازار به تو تحمیل کند، اما زمانى که بهدنبال سلیقه، شعر و آهنگى که خودت دوست داری بروی دیگر در بند هیچ بازار و آشفتهبازارى نخواهى بود. البته ممکن است این دوستانى که مىفرمایید آهنگهایی که میخوانند را دوست داشته باشند و سلیقهشان همین باشد؛ اما فارغ از هر نوع سلیقهاى مهمترین پارامترى که باعث ماندگاری یک اثر هنری میشود، عمق است، چراکه این عمق بهمرور زمان مخاطبانی پیدا میکند که بهدنبال کشف هسته آنند. درک عمق از سوى مخاطب قطعا محتاج زمان است. این گونه است که شما میبینید بعد از گذشت قریب به شصت سال خوانندهای مثال فرهاد مهراد، مخاطبان جدیتر و حتى بیشترى دارد و اگر امروز در قید حیات بود و کنسرت برگزار مىکرد و میخواند مخاطبان فراوانى براى اجراهاى زندهاش داشت! مخاطبانى که حتما نوجوان نیستند اما نسلىاند که طی این سالها با آهنگهای او زندگی کردند و بهمرور به درک هنرمند Artist رسیدند. مثلا وقتی من در ١٤سالگی شعر مولانا را میخواندم شاید با دو کلمه آن ارتباط برقرار میکردم اما در گذر سالها که سنم بالاتر رفت و دردهای مختلف را تجربه کردم قاعدتا فهمم بالاتر رفت و وقتی مثلا در ٢٨سالگی همان اشعار را مطالعه مىکردم با دنیایى از معانى جدید روبهرو بودم! آن شعر تغییری نکرده است، بلکه این منِ مخاطبم که بهلحاظ درک تغییر کردهام. مخاطب بهمرور زمان به عمق میرسد و آثاری که عمق و درک بیشتری داشتهاند را دنبال میکند. میخواهم بگویم که از یک جایی هنرمند باید انتخاب کند. خیلی از همین دوستان ممکن است به این نقطه برسند که بخواهند به معنای واقعی کار هنری انجام دهند. من نمیخواهم بگویم هیچ کدام از آنها هنر Art یا حداقل استعداد ندارند! نه؛ هنر یک ابزار است. احمد شاملو جملهاى دارد که معمولا آن را به کار مىبرم «هنر بدون تعهد دوهزار نمىارزد» تعهد آن نیست که در چارچوبى مشخص در راستاى تفکرى معلوم کار کرد! این تعبیر غلطی از تعهد است اما این که شما بخواهید صرفا هنر را به میزان بگذارید و بگویید که هنر آن است که یک نفر بتواند فقط روی یک بند راه برود و زمین نخورد، چیزی نیست که شخصا به آن معتقد باشم. وقتی شما به هنر خود روح تعهد و معنا مىدهی آنگاه مىتوان در آن تفکر کرد و به لذتى دریایى رسید. این حرفهایی که زدم البته تنها در محتواى اثر خلاصه نمىشود! اگر در بحث فرم و پرداخت همه چیز درست و با ظرافت جلو رفته باشد، آنگاه با یک اثر هنری کامل روبهرو خواهیم بود که حتى شاید دیگر نیاز نباشد چهل سال از آن بگذرد و شنیده شود. قطعا یک تفکر و ایده باید توسط هنر ترجمه و معنا شود. البته فارغ از دوستان کاسبکار، در فضاى هنر ایران عدهاى هم هستند که چون توانایى و استعداد هنرى ندارند ادعا مىکنند که ما کار خاص انجام میدهیم و در اصل پُز بزرگانى همچون فرهاد مهراد را به خود مىگیرند! این ادعاها و اداها نیز به اعتقاد بنده فرارِ به جلو است!
بهشخصه نه از این ور بام افتادن را میپسندم نه از آن ور بام افتادن را؛ این هم که شما براى صرفا فروختن بیایی هر چرتى بخوانی با این استدلال که مخاطب عام امروز نگاه سطحیتر دارد و قرار نیست بیش از یک هفته با یک قطعه ارتباط برقرار کند و خیلى زود به سراغ ترک بعدی میرود، کاسبى است آن هم از نوع غلط و نادرست. شما حتى اگر قصد دارى براى اقشار و طبقات پایینتر فرهنگى جامعه اثرى تولید کنى باید وقت بگذارى، فکر کنى و از راهش جلو بروى و حتما دغدغهمند عمل کنى؛ در هر سبکى تفکری داشته باشی و آن تفکر را به جامعه نزدیک کنی. هنر همین است؛ هنر کاری است که از دست همه برنیاید. وقتی شما بتوانی به خاستگاه فکری خودت وفادار بمانى، صاحب تفکر باشى و با پرداختى مناسب آن را به مخاطب نزدیک کنی آرامآرام به مخاطب خودت دست پیدا مىکنی؛ به قول سعدى «رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود»
البته که همیشه درستترین راه سختترین است. برای کار هنری باید سختی کشید. گرسنگى کشید. بىپولى دید. خیلیها انتخابشان این است که دو سال کار هنری کنند، روی بورس باشند و بهاصطلاح امروزىها بترکانند.
به بیانی دیگر بار خودشان را ببندند.
بله، این نگاهى کاسبکارانه به هنر است.
بنابراین میتوان گفت بهاصطلاح موسیقیمان تجاری شده است؟
این یک انتخاب است مانند ازدواج کردن. در مثل که مناقشه نیست؛ مثلا در مقوله ازدواج خیلیها هستند که میگویند طرف وضعش خوب باشد و من خیلی هم عاشقش نباشم اهمیت زیادی ندارد اما یکسری معتقدند کسی باشد که من را درک کند و عاشقش باشم. میخواهم بگویم که این انتخاب آنهاست و نمیتوانی به آنها بگویی که چرا این کار را میکنی، بهشخصه معتقدم باید هر کسى کار خودش را انجام دهد اما درست! البته سعى خودم بر این است کارم را درست انجام دهم حالا اینکه چقدر موفقم، مرور زمان بهترین قاضى است.
اما انتخاب این افراد در نهایت روی یک جامعه تاثیر میگذارد.
چه مىتوان کرد، اصولا با مدیریت قهرى و سیاستِ حذف مشکل دارم و معتقدم بهجاى حذف هنرمندان سطحى و کاسبکار، باید هنرمندان صاحب تفکر و حقیقى را حمایت کرد، نه اینکه فقط نقد کرد و با پاک کردن صورت مسئله از این بزنگاه کوتولهپرورى گریخت!
لازم مىدانم باز هم تأکید کنم بسیارى از کسانى که شنیده نمىشوند بیشتر ادای هنری بودن را درمیآورند و این هم نوعى ابتذال است. انصافا حداقل در مرام دکانداران که هنر را صرفا کالا مىبینند یک مزیت وجود دارد! آن هم معلوم بودن تکلیف جامعه با این قشر است. تقریبا همه مىدانند که فلان تهیهکننده، خواننده، آهنگساز یا ترانهسرا... تنها بهدنبال کسب شهرت و درآمد است. گرچه رسیدن به پول هم میتواند از راه پفک فروختن میسر شود اما چه مىتوان کرد. اما قشر اداى هنرى یا همان پُز روشنفکرى اساسا دروغ است و مخاطبفریب!
چرا وزارت ارشاد به آنها مجوز میدهد؟
من یک سوال دیگر میخواهم مطرح کنم که چرا وزارت ارشاد به یک سری هنرمندان مجوز نمیدهد یا دیر مىدهد؟ چرا از این قشر که نه به هر قیمتى دنبال پولند و نه اداى هنرى بودن ندارند، حمایت جدى صورت نمىگیرد و ما در شعار گیر کردهایم!؟ حمایت از هنر متعهد قرار بود وظیفه اصلى و جدى نهادى به اسم وزارت ارشاد باشد. اتفاقا تا وقتى براى موسیقى لبحوضى یا لالهزارى(که متأسفانه این روزها از آن با عنوان موسیقى پاپ یاد مىشود) بازار و تقاضا وجود دارد، نه مىتوان و اصلا نباید سیاست حذف را در نظر گرفت؛ ببینید در بحث سینمای ایران قبل و بعد از انقلاب همین اشتباه رخ داد! زمانی که سینمای «موج نو» راه افتاد و از دل آن داریوش مهرجوییها، عباس کیارسمتیها، امیر نادرىها و... بیرون آمدند، عدهاى از منتقدان هیجانزده سینمای فیلمفارسی را کاملا کوبیدند و بلندپروازانه گفتند سینمای فیلمفارسی بهدلیل ابتذال اصلا نباید باشد. این نگاه به اعتقاد بنده نگاه بسیار غلطی بود چرا که اصولا افراط، تفریط میآورد و امروز بعد از چهل، پنجاه سال در سینماى ایران شاهد این تفریطیم!
فارغ از بحث هنر، متأسفانه تعادل در ما ایرانیها وجود ندارد و با بیشتر پدیدهها و مقولات دستپاچه و هیجانزده برخورد مىکنیم! باید این را بپذیریم چون براى تغییر، راهى جز پذیرش ضعف نیست. ما نباید فقط به گذشته خودمان نگاه کنیم و به آن بنازیم و حال و روز امروزمان را نادیده بگیریم. ما تا وقتی این طور فکر کنیم حکم معتادی را داریم که قبول نکرده یک بیمار است. متاسفانه ما فقط در حال کوبیدن هستیم و میگوییم که این را نمیخواهیم و آن را نمیخواهیم. میدانیم چه چیز نمیخواهیم ولی نمیدانیم چه چیز به دردمان مىخورد! سوال من از وزارت ارشاد این است که چرا به یک سری کارها مجوز داده نمیشود یا دیر مجوز داده مىشود؟! هم به هنرمندان عوامپسند مجوز بدهند و هم هنرمندان با سبکها و نگرشهاى متفاوتتر را حمایت کنند تا برای مردم حق و جاى انتخاب بیشترى بگذارند. اگر بخواهیم پیشرفت کنیم و عموم مردم را با هنر متعالى آشتى دهیم باید بهمثابه یک دوران گذار عمل کنیم. ما نمیتوانیم بهیکباره سلیقه تنزلیافته عموم مردم را عوض کنیم. بیشتر مردم آثار این خوانندگانى که شما به آنها سطحی و سخیف میگویید را دوست دارند و این یک واقعیت تلخ اما غیرقابل انکار است؛ هیچ کس نمیتواند این موجودیت را رد کند؛ چون واقعا وجود دارد. اما چرا مسئولان نمیآیند یک سری هنرمندان مهجور و خانهنشین و اصولا آثار فرهنگی را حمایت کنند؟ مگر بهعنوان مثال استاد حسین علیزاده یا استاد شجریان و... چگونه به جامعه هنرى و مخاطبان معرفى شدند؟ ببینید در دهه۵۰ خوانندههایی بودند که کارهای صرفا ریتمیک و عموما سطحی میخواندند که اتفاقا نیاز جامعه هم بود اما از آن طرف هنرمندانى وجود داشتند که آثار قابل تأمل و صاحب اندیشه را دنبال مىکردند، کم هم مخاطب نداشتند؛ بهعنوان نمونه از استاد علیزاده، استاد شجریان، استاد لطفى و... حمایت شد و در آن زمان تحقیقا براى آن نسل از هنرمندان براساس شایستگى و تواناییهایشان مدرسه درست کردند. بدىهاى دوران قبل از انقلاب را طى این چهل سال زیاد گفتیم و شنیدیم، از سیاستهاى درست حیطه فرهنگى آن دوران هم نباید غافل بمانیم.
فارغ از بحث هنر سؤالى از شما میپرسم! چه کسانی صبح به مصدق زندهباد و شب مردهباد گفتند؟
مردم.
مرحوم مصدق را به همین راحتی از صحنه سیاست بیرون راندیم و او را دقمرگ کردیم و امروز عموم مردم عکس مصدق را در دکانها و خانههایشان آویزان مىکنند و گریبان هر محققى که احیانا بخواهد عملکرد آن بزرگوار را نقد کند مىدرند! مگر ما غیر از اینیم؟؟! نوک پیکان به سمت خودمان است؛ تا وقتی خودمان را تغییر ندهیم و دانش اجتماعیمان را بالا نبریم، وضعیت همین است. معتقدم این دوستانی که به قول شما امروز در بورس هستند را نمیتوان حذف کرد و تکرار مىکنم که بهشخصه با سیاست حذف بهخصوص در زمینه فرهنگ بهشدت مخالفم. باید اجازه داد آنها کارشان را بکنند تا عموم مردم دچار خلاء نشوند و از چاله به چاه نیفتیم. این شما مسئولان مدیریت فرهنگى هستید که باید مردم را به سمت دیگری سوق دهید و با حمایت کردن از موزیسینهای خوب، آوردن اساتید مجرب از درخشانترین نقاط جهان، با پرداختن به موسیقی خوب و حمایت مالی استعدادها، سلیقه و ذائقه مردم را بسازید. هنرمند باید بتواند تفکرش را روی صحنه ببرد؛ نه این که برای اخذ مجوز یک کار خوب از نفس کشیدن پشیمانش کرد. باید براى هنرمند میدان و فضاى نقد در هر زمینهاى را مهیا کرد. اصلا چرا ما یک فاز سیاسی در موسیقی که بتوانیم نقدهایمان را بگوییم نداریم؟ چرا اجازه پرداختن به معضلاتى که مثلا مطبوعات، سینما و حتى صداوسیما بهراحتى به آنها ورود مىکند، براى موزیسینها وجود ندارد. چرا ما نمیتوانیم یک مسئول را در هر ردهاى که هست نقد کنیم؟ همینهاست که ضربه میزند. با این وضعیت معلوم است که جامعه سطحیگرا میشود و تولید فکر صورت نمىگیرد. این یک جدال کاملا نابرابر است. دست و پای هنرمند صاحب تفکر و توانا را بستهایم و آن را روبهروى دکانداران فرهنگى قرار دادهایم و از زمین خوردن فرهنگمان متعجبیم!
ببینید در دهه۷۰ تا ۸۰ خورشیدى به آهنگهای ریتمیک مثلاً ششوهشت خیلی سخت مجوز داده میشد یا بهعبارتی اصلا مجوز داده نمیشد و در عوض کارهای آرامتر و یا غمگین منتشر میشدند و الان که به این آهنگها(شاد) اجازه پخش دادهاند و مردم به سمت آنها هجوم آوردهاند.
از سال٧٧ تا کنون بیست سال فاصله است و همانطور که مىدانید بیست سال در تاریخ حتى یک لحظه هم نیست! اتفاقا فشارهای آن زمان خلائی را به وجود آورد که امروز این تقاضاى سیرىناپذیر براى شنیدن آهنگهاى صرفا ریتمیک در مخاطب عام وجود دارد! حرف من این است، حذف کردن جواب نمیدهد و باید با درک واقعیت موجود، حقیقت درست را با یک مدیریت صحیح جایگزین کرد. یعنی بیاییم با ذائقهسازى براى مخاطب، تقاضای موسیقی درست را بالا ببریم. نباید و نمىتوان صورت مسئله را پاک کرد. الآن مسئله این است که مخاطبان این کنسرتها را میروند و آنها را دنبال میکنند؛ چرا؟ چون در جامعه ما تهیهکننده، آهنگساز، ترانهسرا و حتى خواننده تعریف درستى ندارد. مثلا چرا به هر موسیقى و کلام سطحى مىگویند پاپ؟ موسیقی پاپ یعنی واروژان، بابک بیات، ناصر و منوچهر چشمآذر! یعنى آندرانیک، نوجوکى، بابک افشار، عبدى یمینى، فرخ آهى، دیوید بتسامو و.... به این آهنگهایى که شما و بسیارى به اشتباه موسیقى پاپ خطاب مىکنید در زمان قدیم موسیقى لالهزارى و لبحوضى گفته مىشد. این مدل یک بخش از موسیقى بود که قبل از انقلاب هم جایش معلوم بود هم جایگاهش! متأسفانه در دوره ما تعریف موسیقی پاپ بهغلط کاملا عوض شد و البته جاى تأسف دارد که شاهدیم برخى از موزیسینهاى کجسلیقه دیگر سبکها، به تلافى محبوبیت موسیقى پاپ حقیقى در میان مردم، به ترویج این تعاریف غلط کمک مىکنند و اىبسا به نوعى از هنرمندان موسیقى پاپ انتقام مىگیرند؛ سال گذشته برای اختتامیه جشنواره موسیقی فجر دعوت شدم و گفتند که بهعنوان بهترین خواننده و بهترین آلبوم پاپ، نامزد دریافت تندیس شدهام. قبل از این که اسمم را برای دریافت جایزه «باربد» بخوانند، ریاست جشنواره سخنرانی و به این موضوع اشاره کردند که در سالهاى گذشته ٨٠درصد هزینههاى جشنواره از موسیقى پاپ تأمین مىشد و تنها ٢٠درصد هزینهها از موسیقى ارزشمند قابل تأمین بود. یکی از بزرگترین موفقیتهای ما طی این چند سال این است که بالاخره امسال این میزان به ٥٠درصد رسید! یعنی ٥٠درصد موسیقی پاپ و ٥٠درصد موسیقی ارزشمند!
بنده حقیقتا از این تعبیر جا خوردم و وقتی براى گرفتن تندیس روى سن رفتم خدمت حضار عرض کردم که مسئولان محترم جشنواره بر چه مبنایى موسیقی پاپ را در مقابل موسیقی ارزشمند قرار میدهند و اصولا تعریف دوستان از موسیقی ارزشمند چیست؟ کجای دنیا دیدهاید که سبک موسیقی به هنرمند درجه بدهد؟ مثلا کسى بگوید من موسیقی جز کار میکنم و در جوابش بگویند چقدر شما کاردرست و ارزشمندید! آن فرد باید ببینید که مثلا در موسیقی جز چه کرده!! یا مثلا کسى ادعا کند خواننده سنتیام پس کارم خیلی درست است! در جوامع پیشرفته و فرهنگمحور به هیچ وجه ارزشگذارىها این گونه نیست. هیچگاه سبک، به هنرمند درجه نمیدهد بلکه این اثر است که به هنرمند ارزش و شایستگى مىبخشد. از نظر بنده تا وقتی هنرمند در قید حیات است معدل نام و جایگاهش قراردادى است چرا که تا پایان حیات مىتواند از این معدل کم کند یا بر آن بیفزاید. هنرمند تنها با آثار و مرام و منشش درجه و جایگاه کسب میکند. تنها چیزی که به جایگاه هنرمند ارتقاء میبخشد اثر و نوع نگاهش به مقولات مختلف است. در همان مراسم هم عرض کردم موسیقی پاپ سبکى است که بنیانگذارانی چون واروژان و دیگر بزرگان این عرصه را دارد.
لازم مىدانم حالا که بحث سبک مطرح شد ادعایى مطرح کنم؛ به اعتقاد حقیر درخشانترین آثار موسیقی باکلام جهان و ایران در دایره موسیقى پاپ قرار دارند؛ با نگاهى منصفانه به تاریخ موسیقى پاپ مىتوان دید بزرگان این عرصه آثاری تولید کردهاند که هم بهلحاظ هنری(ملودى، تنظیم، هارمونی،، کنترپوآن، شعر، اجرا و...) بسیار قوی و محکم هستند و در ادوار مختلف حرفهاى بسیارى برای گفتن داشتهاند. ما شاعران و ترانهسرایان کاربلدى داشتهایم که شاهکار آفریدند و خوانندگانی که هر کدام صدا و کاراکتر مخصوص خودشان را داشتند و اتفاقا کوک هم میخواندند(با خنده).
متأسفانه نگاه برخى هنرمندان از سبکهاى مختلف نگاهى انتقامجویانه به موسیقى پاپ است. باید موسیقی پاپ و مخاطبانش را بیشتر درک کنیم، چرا که این سبک بیست سال در این مملکت تعطیل بوده و بعد از گذشت بیست سال و گذر از مدیران مختلف با سلیقههاى متفاوت تازه خودش را پیدا میکند. اما این که چرا موسیقى پاپ حقیقى و صاحب تفکر حمایت نمیشود، این حمایت باید از طرف مسئولان صورت بگیرد و این حمایت باید براى تمامى سبکهاى موسیقى نهادینه شود. حمایت مسئولان این نیست که به من مجوز بدهند و به فلان خواننده مجوز ندهند. من بسیارى از هنرمندان را مىشناسم که میخواهند بخوانند، بسازند و ساز بنوازند. اتفاقا هنرمندان بسیار خوب و بهاصطلاح غربىها تَلِنتى هم هستند. اما به بعضى از آنها بهدلیل متفاوت بودن حتى مجوز هم داده نمیشود. چه رسد به حمایتهاى مالى! همه که زرنگ و زبل نیستند! خیلیها بلد نیستند خودشان را خوب پشتیبانی و هنرشان را مطرح و معرفى کنند. آیا گناه کردهاند؟! این جاست که مدیریت فرهنگی کشور باید به داد هنر، هنرمند و فرهنگ مملکت برسد.
یعنی نمیخواهند که حمایت کنند؟
نمیدانم اما من میخواهم امیدوارانه حرف بزنم و حکم ندهم؛ به نظرم اینگونه بهتر مىتوان به نتیجه رسید.
با این حساب به آینده موسیقی امیدوارید؟
قطعا امیدوارم. اگر امیدوار نبودم که اصلا کار نمیکردم. حداقل میتوانم یک حرفی را درباره خودم بزنم و کمى خودم را تحویل بگیرم. آن هم این که بنده پای نگاه و روش خود ایستادهام بدون این که برایم مهم باشد که مثلا بگویند فلانى چقدر آدم خاصی است و آهنگهایش خوب هستند و از این دست حرفها که پشت آنها پز روشنفکری مسمومى وجود دارد! به نظرم ضربهای که اداى روشنفکرى به جامعه میزند بدتر از ضربهای است که کاسبکاران هنر به جامعه میزنند. چرا که پز و ادا خود محصول پوپولیسم است. میخواهم بگویم نه تأیید خواص برایم تعیینکننده است و نه این که به هر قیمتی در میان عموم مردم شنیده شوم. تلاشم این بوده کار خودم را انجام بدهم و آن کار را به نحوِ احسن ارائه کنم. چرا که کار خوب کردن سخت است. اما من این سختی را در ازاى لذتش به جان خریدهام. البته امیدوارم خروجى آثارم حداقل ۵۰درصد به خاستگاه فکرىام نزدیک باشد و در حرف و آرزو گیر نکنم.
و سخن آخر.
برای آلبوم «سهگانه اجتماعی اول» بسیار زحمت کشیدیم. سه ویدئو ساخته شده که این ویدئوها به هم مرتبطند و به یارى پروردگار میخواهیم روند آلبومهاى سهگانه را ادامه دهیم. کارگردانى این ویدیوها را فرید ناصرى به خوبى انجام داده است. همچنین برای آلبوم عربی بسیار زحمت کشیدهایم. تلاشى که تا کنون چهار سال زمان برده است. تکآهنگهاى جدیدمان در دست تهیهاند که سعى کردیم روى آنها هم تمرکز کافى را داشته باشیم. اعتقادم این است که آثار خودشان زمان انتشارشان را معلوم کنند پس زمان قطعى اعلام نمىکنم. امیدوارم مخاطبان راضی باشند.اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید
ارسال نظر