معرفی کتاب: امید بدون خوش‌بینی / بررسی امید از نگاه نویسنده کتاب

به گزارش رکنا، او اما به دنبال افکندن پرتویی نو بر «امید»، به‌عنوان مفهومی که به «گونه‌ای حیرت‌انگیز» در عصر کنونی ما فراموش شده و به‌رغم تفکرات حزن‌آلودش به این امر دست یازیده و علاقه‌مند اندیشیدن درباره پیامدهای سیاسی، فلسفی و الهیاتی این ایده است.

فصل نخست، با عنوان «ابتذال خوش‌بینی» بیان می­‌کند که امید، همان خوش‌بینی نیست و نباید با آن خلط شود. ایگلتون در تلاش است مستدل سازد خوش‌بینی نسبتی با اقامه­ دلایل خردمندانه ندارد و درواقع نوعی باور است نه امید.

از منظر ایگلتون، خوش‌بینی اعتقاد و نگره­ غریزی در باب جهان است؛ یا حتی مثل عادت «چیزی مثل زودباوری، یا بدبینی» که به معنای نگاه از یک منظر ویژه است، مانند مشاهده­ جهان از پس شیشه­ کبود، درنتیجه در مقابل هر گونه تلاش برای نفی یا ابطال، سماجت می­ کند.

معرفی کتاب امید بدون خوش‌بینی

به گفته ایگلتون، خوش‌بین‌ها - اساسا و به شکلی متناقض، گرایش به باور به پیشرفت دارند و همزمان محافظه‌کارند؛ «چون که اعتقاد آنها به آینده‌ای بهتر، ریشه در اطمینان آنان به درستی و پذیرش ماهوی شرایط جاری و حاضر دارد.» به عبارت دیگر، خوش‌بینی، نوعی از پذیرش انگاره (اید‌ئولوژی) طبقه حاکمه است و در مقابل، نارضایتی یکی از رانه‌های اصلی برای تغییر و اصلاح است. از این‌رو می‌توان نتیجه گرفت که خوش‌بینی و بدبینی می‌تواند هم به فرد و هم به جمع اطلاق شود، برای مثال تمایل محافظه‌کارها به بدبینی در مقابل خوش‌بینی لیبرال‌ها، به همین ترتیب رومانتیک‌ها در تقابل با کلاسیک­‌ها، یا سده‌های میانه در قیاس با عصر نوزایی (رنسانس).

فصل دوم با عنوان امید چیست؟ در جست‌وجوی فراچنگ‌آوردن ماهیت گریزنده­ امید است، با این توضیح که امید، صرفا یک خواست یا آرزو نیست. امید از خواست فراتر است؛ زیرا که «امکان» را با خود مطرح می‌سازد. به عبارت دیگر «امکان‌ناپذیری امید را از اعتبار می‌اندازد اما آرزو را خیر.» این فصل گرچه در نگاه نخست، تجمیع آشفته‌ای است از نظرات متفکران و نویسندگان مختلف - از ارسطو تا لاکان، در باب رابطه میان امید و خواست؛ اما با کمی تدقیق و صبوری فرآیند فکری مولف برای حل مساله کشف‌شدنی خواهد بود.

فصل سوم به بررسی کتاب «بنیان امید»، اثر ارنست بلوخ - فیلسوف مارکسیست مطرود اختصاص یافته است، که ایگلتون او را فیلسوف امید می‌نامد. در اعتقاد بلوخ، کلیت واقعیت مادی دارای نوعی هدفمندی ذاتی و حرکت به سوی کمال است. بلوخ در اندیشه غایت‌گرایانه‌اش، دیالکتیک مادی را جانشین مفهوم خدا ساخته و - به گفته ایگلتون- یکی از معدود مارکسیست‌های غربی است که کتاب «دیالکتیک طبیعت» انگلس را تحسین می‌کرده. جانشینی ماده به جای خدا در اندیشه دینی و تزریق نوعی خصیصه­ شبه‌الهی به ماده از بیرون، سبب شد تا بلوخ به این نتیجه برسد که در پایان زمان، به ملکوت انسان می‌رسیم؛ زمانی که، بشریت نیروهای بالقوه هستی را به فعلیت درمی‌آورد و لذا آینده - به شکلی پنهانی و بالقوه، در زمان حاضر مستتر است.

درنهایت و در فصل چهارم، انتظارها بیش و کم به سر می‌رسند و می‌توانیم با پیشنهاد خود مولف در باب امید تا حدی بی‌واسطه رودررو شویم. به باور ایگلتون، امید واقعی باید دارای بعدی اخلاقی باشد که نهایتا منافع عمومی را در نظر بگیرد و نه فقط خود شخص را، و نیز باید اعتبارش را به‌رغم موانعی که جهان برای تحقق آن به وجود می‌آورد، حفظ کند. ایگلتون از «امید تراژیک» سخن می‌‌گوید که خود، ماحصل بینشی تراژیک است و بسی بیگانه با خوش‌بینی ناشی از اعتقاد به پیشرفت انسانی. این البته نگاهی است تیره به وضعیت انسان معاصر، آنچنان که به واقع هم وضعیت انسان معاصر تیره‌وتار است اما در عین حال، چون دو روی هر سکه‌ای، امیدوار به دورنمای آینده بشر.

منبع: کتاب نیوز