وسعت میدان اندیشه

در سلسله یادداشت‌هایی که پیش روی شماست قواعد اندیشه در قرآن و به تعبیری قواعد اندیشه قرآنی توسط مصطفی عباسی مقدم استاد علوم قرآن دانشگاه کاشان از متن آیات استخراج شده است. از آنجا که اندیشه و تعقل در قرآن جلوه‌های بسیار و آثار سرشار دارد، منظور ما انواع و شاخه‌های مختلف آن یعنی هرگونه عقل‌ورزی، تأمل، فکر، تعمق، آینده نگری و عاقبت اندیشی را شامل می‌شود. منظور از قواعد هم قانونمندی‌ها و ضوابطی است که بر اندیشه مومنانه در پرتو قرآن احاطه دارند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در محفل انس با قرآن کریم در نخستین روز ماه مبارک رمضان، که امسال به دلیل کرونا به صورت ویدئوکنفرانس برگزار شد، به بحث قواعد قرآن برای زندگی انسان و ضروت استخراج آن توسط محققان و پژوهشگران پرداختند.

و اینک بیانی مختصر از این قواعد:

قاعده دوازدهم: وسعت میدان اندیشه

برخلاف گروهی که سعی می‌کنند دایره اندیشه در چارچوب دین را محدود و در برابر، دایره نفوذ مصلحت بینی‌ها و افاضات خود را توسعه دهند، گذری بر آیات قرآن، به خوبی گستردگی میدان اندیشه در پرتو وحی را می‌رساند. بر پایه قواعد قبلی که تفکر، تعقل، تفقه، نظر و تدبر را از شاخه‌های اندیشه قرآنی دانستیم، موضوعات و مصادیق این مفاهیم در پهنه آیات، بسیار متنوعند: تفکر قرآنی شامل مجموعه‌ای وسیع از پدیده‌ها و حقایق می‌شود، شامل: خلقت آسمان‌ها، زندگی زنبور عسل، مرگ و خواب انسان، قانون زوجیت، تسخیر عالم برای انسان، گیاهان و میوه‌ها، و از همه بیشتر امثال و تشبیهات قرآنی. همه امور نادیدنی از طرق تفقه قابل فهمند.

از سویی موضوعات تعقل با حدود ۴۴ آیه شامل مجموعه‌ای وسیع‌تر می‌گردد و زمینه ساز ارزیابی و جهت‌گیری انسان در زندگی و به خصوص توجه و اتکا به خداست که مهمترین آنها عبارتند از: نعمت‌های مادی شامل آیات الهی در آسمان و زمین، گردش شب و روز و ابر و باد و باران و گیاهان و جنبندگان، باغ‌های خرما و انگور و دیگر میوه‌ها، حرکت کشتی در دریا، خلقت همسران، زنده ساختن و میراندن انسان و حقایق و الطاف معنوی خدا مانند حقیقت ایمان، فرمانهای اخلاقی حیات‌بخش (۱۰ فرمان بنی اسرائیل، آیات ۱۵۱و۲ سوره انعام)، ارزش آخرت نسبت به دنیا، ضعف و پیری انسان، مزد نخواستن پیامبر، قرآن گویا، ضعف خدایان دروغین.

در روزگار کنونی هم مسائل فراگیر و موضوعات نوپدیدی هست که بایستی در سایه سار اندیشه قرآنی به تبیین و راه حل آنها رسید و قواعد زندگی را از آن استخراج کرد؛ از قواعد ارتباط با مبدأ و سلوک معنوی و خودسازی و خودمراقبتی تا قواعد تربیت و جامعه سازی و تعامل با اصناف خلایق و قواعد اقتصاد و سیاست، که ابتدا باید به چهارچوب فکری مشخص و سپس نظریه (پارادایم) و در نهایت، برنامه (مانیفست) تبدیل گردد و پیاده شود.

بنابراین دامنه اندیشه قرآنی به حدی وسیع و متنوع است که هیچ عاقل فکوری نمی‌تواند مدعی اشراف بر همه موضوعاتش باشد و همه اندیشوران در این وادی، مبتدی و در آغاز راهند.

روایات بسیاری نیز به تبیین آیات تشویق به اندیشه پرداخته و عرصه‌ها و مصادیق تفکر را نمایانده اند: امام علی (ع): التفکر فی آلاء الله نعم العبادة. اندیشه در نعمتهای بزرگ خدا بهترین عبادت است. امام عسکری (ع): وانما العبادة کثرة التفکر فی أمرالله، عبادت همان اندیشه بسیار در فرمان خداست و امام صادق (ع): افضل العبادة ادمان التفکر فی الله و فی قدرته. بهترین عبادت تفکر دائم در باره خدا و توانایی اوست، اما استثنایی نیز بر این گستردگی وجود دارد که در چند روایت آمده است از جمله، پیامبر (ص) فرمود: «تفکروا فی الخلق و لا تفکروا فی الخالق فانکم لا تقدرون قدره» در مخلوقات بیندیشید نه درباره خالق چراکه شما قدر و منزلت او را نمی‌دانید. (نهج الفصاحه) علی (ع) فرمود: من تفکر فی ذات الله الحد، هرکس در ذات خدا بیندیشد به الحاد دچار شود.(غررالحکم) و حدیث مشهور «لاتفکروا فی ذات الله و تفکروا فی الاءالله».

به قول شیخ شبستری

در آلا فکر کردن شرط راه است

ولی در ذات حق محض گناه است

نکته مهم و قابل توجه این است که اولاً آیا این نهی عمومی است و شامل همگان می‌شود؟ و ثانیاً چگونه می‌توان بین تفکر در ذات و تفکر در آثار و صفات تمییز قائل شد؟ به نظر می‌رسد ضمن اذعان به اینکه انسانِ متناهی هرگز ظرفیت و توان درک و فهم ذات حق تعالی را ندارد، اما با توجه به عمومیت و اطلاق امر به اندیشه در قرآن و تخصیص آن در حدیث، این استثنا و تخصیص شامل کسانی است که ظرفیت و کشش درک مقدمات خداشناسی را ندارند.

مثلاً برای کسی که نمی‌تواند مفهوم لایتناهی بودن و از رگ گردن به انسان نزدیک‌تر بودن و ظاهر و باطن بودن و اول و آخر بودن را درک کند قطعاً ورود به تفکر در ذات، لغزشگاه و پرتگاه است، اما انسان‌های فکور و ژرف اندیش که بی‌نهایت و معادلات پیچیده را می‌فهمند و مرز آسمان و زمین و مادیت و متافیزیک را هضم می‌کنند، اگر با معارف حقه الهیه تغذیه نشوند به توانایی آنها ستم شده است. کسی می‌تواند در مورد حقیقت خدا تحقیق کند که معنای قیومیت و فرق وجود و ماهیت را بشناسد نه مانند برتراند راسل که به رغم کمالات علمی اش نتوانست درک کند که لازم نیست خدا (علة العلل) هم نیازمند علت باشد چون او به لحاظ نوع وجود، قائم بالذات و متکی به خود است، مثل شیرینی شکر و رطوبت آب که از ذات آنهاست و محتاج دلیل نیست.

از طرفی چگونه می‌توان تصوری عمیق و تفکری کارساز در صفات خداوند (مانند صمد و احد و قیوم) داشت و در همان حال هیچ نظری به ذات و حقیقت خداوند نداشت. تفکیک و مرزبندی کامل این دو تقریباً محال است و البته پای انسان‌های سطحی نگر و ظاهربین از رسیدن به هر دو قله کوتاه

جالب اینکه در روایات، نشانی از این جمع‌بندی دیده می‌شود؛ مانند همان که می‌گفت «التفکر فی الله و فی قدرته» و شاید این همان تفسیر آیه قرآن باشد که می‌فرماید: «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ *إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» منزّه است خداوند از آنچه توصیف می‌کنند، مگر بندگان خالص شده او.(صافات/۱۵۹) …راستی! کدامیک از مکاتب بشری و ادیان الهی چنین میدان فراخی برای پرواز در عالم اندیشه به پیروانش داده است؟!برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.