افشاگری درباره حرمسرای سیاستمدار معروف

چهره قذافی به عنوان دیکتاتوری عجیب و خودکامه که لیبی را به کشوری عقب مانده با زیرساخت های خراب و سیاست و اقتصادی سراسر فساد مبدل کرده بود در پیش روی جهانیان شناخته شده بود.

اما ظاهرا این چهره ساخته شده پیش روی رسانه ها تمام شخصیت قذافی نبود. تصویر هولناک تری از او نیز وجود داشت که تنها وقتی در پاییز سال 2012 سقوط Fall کرد در پیش چشم جهانیان آشکار شد و احتمالا خنده را بر لبان کسانی که به کارهای او به عنوان یک رهبر دیوانه و ماجراجو می خندیدند نیز خشکاند.

این تصویر جدید نمایانگر یک متجاوز Rapist بود، کسی که اعمال جنسی اش را با سیاست آمیخت و همزمان کوشید مطامع شخصی را به پیشبرد اهداف سیاسی خود در داخل لیبی پیوند بزند. ظاهرا این تصویر مکتوم برای سال ها جزئی از ساختار حکومت قذافی بوده است. او تعرض جنسی را به ابزاری برای استیلا بر دیگران مبدل کرده بود و این «دیگران» طیف وسیعی را شامل می شد؛ از بردگان جنسی ساکن در حرمسرا تا رقبای سیاسی بالقوه و بالفعل و نیروهای شبه نظامی که در ماه های پایانی حکومتش علیه او مبارزه می کردند. کتاب «حرمسرای قذافی» نوشته آنیک کوژان، خبرنگاری که مدتی پس از سقوط قذافی از سوی روزنامه لوموند به طرابلس رفته بود تا در رابطه با نقش زنان در انقلاب تحقیق کند. از این تصویر وحشتناک پرده برمی دارد.

به گزارش سازندگی، راوی اصلی حرمسرای قذافی زنی به نام ثریا است. او یکی از قربانیان قذافی است که در آستانه بیست و دو سالگی با کوله باری از خشم و ناراحتی، خبرنگار خارجی را پیدا می کند و حاضر می شود تمام آنچه مکتوم مانده بود و دیگران تمایلی برای سخن گفتن در رابطه با آن را نداشتند برای او تعریف کند. کوژان روایت می کند که در مدت حضور خود در لیبی اگرچه توانسته بود به نقش زنان در انقلاب پی ببرد اما هرگاه در رابطه با شایعات موجود در اطراف قذافی مانند تجاوزات دسته جمعی که سپاهیان و مزدوران تحت امر او مرتکب شده بودند پرسش می کرد با امتناع و سکوت جامعه و حتی زنان در میان نگاه های معنادار و آه های از سر استیصال آنان مواجه می شد. سایه «قائد اعظم» معمر قذافی حتی پس از سقوط هم سنگین بود و شاید سنگین تر از آن سایه سنتی بود

که در آن اشاره به اموری از این دست تابو محسوب می شد. ثریا اولین زنی بود که داستان هولناکش را از حرمسرایی بازگو کرد که زیبارویان لیبی در آنجا به منظور خدمت به «قائد اعظم» گرد آورده شده بودند. جایی که برای برخی کعبه آمال بود و برای برخی دیگر گورستان آرزوهای دور و دراز جوانی محسوب می شد. ثریا پانزده ساله بود که در بازدید قذافی از مدرسه ای که در آن درس می خواند، مورد پسند قرار گرفت و همچون بسیاری دیگر از دختران لیبی به اقامتگاه برج و بارودار رهبر لیبی موسوم به «باب العزیزیه» برده شد. آنچه ثریا و متعاقب او شماری دیگر از دختران زندانی Prisoner در باب العزیزیه بازگو می کنند، داستان مردی است که از حیث جنسی بیمار و منحرف است و با خشونت به دختران نوجوان تجاوز Rape می کند.

زنانی که برای یک ساعت، یک هفته یا مدتی بیشتر ربوده می شدند تا مطامع رهبر لیبی برآورده شود. سخن گفتن از چنین وضعیتی در جامعه ای بسته برای زنان آسان نبود. مردم لیبی و حتی قربانیان قذافی مایل بودند این بخش از جنایات قذافی را به مثابه یک راز کوچک کثیف به گور ببرند. فشار اجتماعی و طرد شدن از جامعه ای که آنان ناگزیر از زندگی در آن بودند، این زنان را تشویق به سکوت می کرد.

البته بودند در این میان زنانی که ظاهرا با رضایت در «باب العزیزیه» حضور داشتند و در روایت دیگر زنان به ویژه ثریا به آنها و احوال روحی که داشتند، اشاراتی شده است. زنان دیگری که سقوط قذاقی زندگی آنان را دگرگون کرد، «آمازون ها» بودند این جمعیت محافظان مؤنث قذافی بودند که در انظار عموم با او ظاهر می شدند، نام آنها برگرفته از یک قبیله از زنان جنگجو در اسطوره های یونان باستان است که هیچ مردی را در جمع خود راه نمی دادند. این زنان در شرایط پساانقلاب هیچ جایگاهی در ساختار حکومت پیدا نکردند و به رغم تبلیغات قذافی، به طور کامل در حاشیه قرار گرفتند. مطابق حرف های شماری از این زنان، آنان در حقیقت هیچ وظیفه نظامی ای نداشتند و تنها در خدمت تصاویر تبلیغاتی قذافی بودند.

گروه دیگری از زنان که قذافی برای پیشبرد اهدافش به آنان نظر داشت، همسران و دختران رؤسای کشورهای خارجی بود. وی گمان می کرد برای آن که بتواند شاه شاهان آفریقا شود باید همسران و دختران رؤسای جمهور کشورهای آفریقایی را تصاحب کند. البته بسیاری از این زنان نیز در ملاقات خصوصی با قذافی بی پروا بودند و به سرعت به این نتیجه رسیدند که از این مسیر می توانند به هر آنچه خواهانش بودند، دست پیدا کنند و برای سازمان های خیریه و پروژه های عمرانی که در دست داشتند، پول های هنگفتی را از او دریافت از می کردند. قائد اعظم این کار را با سخاوت تمام انجام می داد. ضیافت های بزرگی به افتخار این زنان برگزار می شد و هدایا و جواهرات لوکس به آنان تقدیم می شد.

یکی از این زنان، دختر رئیس جمهور نیجریه بود که در بسیاری از سفرهای خارجی و اجلاس های بین المللی نیز او را همراهی می کرد. داستان های بسیاری در مورد این زنان در لیبی وجود دارد که طی برخی از این گفت و گوها به آنها اشاره شده است. با این همه هنوز در لیبی برای سخن گفتن از این وجه شخصیت قذافی آمادگی وجود ندارد. همه چیز به صورت شایعاتی درِگوشی مطرح می شود و افراد کمی حاضر هستند در این رابطه شهادت بدهند. زمانی که لیبی بعد از چهل و دو سال از شر حکومت دیکتاتوری قذافی رهایی یافت، بسیاری از قربانیان جرأت پیدا کردند که در رابطه با قصاوت ها و فسادها و انحرافات قذافی افشاگری کنند و گروه های مختلف خواهان پرداخت غرامت به قربانیان رژیم قذافی بودند