مهتاب ثروتی در به در به دنبال راز قتل برادرش / ماجرا چه بود؟

به گزارش رکنا، «سرگیجه» با وقوع یک قتل غیرعمد و «مترجم» با رازگشایی از یک مرگ مشکوک شروع خوبی داشتند، اما سریال بهرام توکلی(مترجم) قصه پیچیده‌تر و فضای متفاوت‌تری داشت. صابر ابر و مهتاب ثروتی بازیگران اصلی «مترجم» هستند و پانته آ پناهی ها ، مهرانه مهین‌ترابی ، مارال بنی‌آدم، سولماز غنی و شیدا خلیق دیگر چهره‌هایی هستند که در این مجموعه ایفای نقش کرده‌اند.

قصه «مترجم» با محوریت دختر جوانی به نام «غزاله» روایت می‌شود که از طریق یک فرد ناشناس متوجه می‌شود تصادف برادرش که باعث مرگ او شده، یک حادثه نبوده است. بنابراین تلاش می‌کند از مرگ مبهم او رازگشایی کند و در این مسیر وارد ماجراهای پیچیده و خطرناکی می‌شود. «مترجم» آغاز پرجزئیاتی داشت. علاوه بر دو شخصیت اصلی یعنی «مهندس» و «غزاله»، دیگر شخصیت های مکمل و بعضی شخصیت‌های فرعی سریال همه وارد قصه شدند و اطلاعات مختصری درباره آن‌ها به مخاطب داده شد. نقشه‌های «غزاله» برای آشنایی با «مهندس» به عنوان کسی که می‌تواند درباره رمزگشایی از تصادف برادرش به او کمک کند و دیدار با این شخصیت نیز خیلی سریع اتفاق افتاد، به این ترتیب سریال ادعا دارد به جای این که با پرداختن به جزئیات بی‌اهمیت و ماجراهای فرعی، مخاطب را از اصل قصه دور کند، از همان ابتدا تماشاگر را در جریان فضا و داستان کلی سریال قرار داد، البته این که چقدر این سریال موفق بوده در این زمینه، مساله دیگری‌ست. در ادامه با نقد این سریال همراه ما باشید.

انتقاد یکی از منتقدان سینما از سریال مترجم

محمدحسین گودرزی، منتقد سینما در یادداشتی درباره این سریال نوشت: ایده‌ی روایت در پایلوت «مترجم» طراحی یک روند حرکت خطی برای غزاله است: نیاز به پول، ایده‌ی سرقت از دارالترجمه، شکست ایده، ایده‌ی تازه‌ی سرقت توی خیابان و ارتباط‌گرفتن با کاراکتر مهندس، در نتیجه‌ی سرقت. روایت از طریق پرسه‌زنی‌های غزاله پی‌گیری می‌شود. معرفی شخصیت‌های دیگر، در توقف‌گاه‌هایی‌ست که غزاله به آن‌ها برمی‌خورد یا با کمک نریشن، پای‌شان را به قصه باز می‌کند. بعد از آن، همه‌ی کاراکترهایی که پراکنده‌ از هم در سالن نمایش تئاتر و خیابان دیده بودیم، زیر سقفی جمع می‌شوند، تا تکه‌های پازل، طرحی کلی از پلات، خانواده و نسبت میان کاراکترها بسازند. برای این اتفاق، قصه نیاز دارد یک محور ارتباط‌ساز میان شخصیت‌ها داشته باشد: یعنی کاراکتر مادر خانواده(مهین‌ترابی). برای همین، از ابتدا جایگاهش را ترسیم می‌کند، تا در انتها، یک‌تکه‌شدن پازل، عملی شود. در سطح کلان روایت، این ایده به‌ خوبی جواب داده.

مشکل اصلی اما اکتفا به معرفی کاراکتر است. کاراکترها(جز غزاله و مهندس)، مسأله‌دار نمی‌شوند. ماجرایی حول آن‌ها شکل می‌گیرد، اما مسأله نه. دوئل پایانی مهندس و غزاله هم بیش‌تر درگیر ایده‌های فرمی می‌شود، تا این‌که با مسأله‌ای مشخص و حساسیت‌برانگیز، دغدغه‌ی پایلوت‌بودن را داشته باشد.

درباره کارگردانی و فنی این اثر در کارنامه‌ی بهرام توکلی نیز همه‌چیز می‌توانید پیدا کنید: پیچیدگی‌های روحی و درونی زندگی هنرمند (پرسه در مه)، اقتباس از نمایش‌نامه (اینجا بدون من)، روایت ضدپلات و مغلق مبتنی بر تعداد محدود کاراکتر (آسمان زرد کم عمق)، فضای فانتزی و پُرپرسوناژ در یک روایت کمدی ابزورد (من دیگو مارادونا هستم)، فیلم جنگی و در ابعاد سینمای ایران به‌نوعی بیگ‌پروداکشن(تنگه ابوقریب) و زندگی‌نامه‌ی ورزشی (غلامرضا تختی). چند فیلم‌نامه‌ی سریال کمدی هم نوشته. کارنامه‌اش در سینمای دهه‌ی نود، کم‌نظیر و چشم‌گیر است. توان‌مند و خوش‌شانس بوده که احوال مختلف سینما را تجربه کرده و فرصت تولید پیدا کرده، شخصی‌ترین ایده‌ها تا پرزرق‌وبرق‌ترین‌ها را بسازد. هم‌کاری‌اش با سعید ملکان، تهیه‌کننده‌ی خیلی از فیلم‌های توکلی و همین سریال مترجم، در این تجربه‌گرایی و آزاداندیشی مهم است.

اجرای «مترجم» هم‌زمان با آن‌که به ریتمی عامه‌پسند دست یافته، ایده‌هایی نخبه‌گرا مطابق با سلیقه‌های محدودتر سینما هم دارد. شاید همین عامل، دلیلی بشود، برای آن‌که سریال در ادامه نتواند با پرطرف‌دارهای دیگر پلتفرم‌ها رقابت کند و بازی‌گرانی که گریم‌های متفاوت از گریم‌های نمایشی و متداول در سینما و نمایش خانگی روی صورت‌شان بنشیند، انتخاب‌های اول توکلی‌اند؛ زن‌هایی که رنگ موهای مرموزتری به‌شان بیاید، بازی‌گرانی که بتوانند صورت‌سنگی و مبهم دیالوگ بگویند، از اولویت‌های انتخاب برای «مترجم» به‌نظر می‌آیند. مهتاب ثروتی با همین رویکرد برای به‌دوش کشیدن بار قصه‌ی پایلوت (و احتمالا عمده‌ی روایت) انتخاب شده و توانسته با تسلط روی اجزای صورت، کلوزآپ‌‌های مضطربی درخور ریتم پایلوت، ثبت کند.

صابر ابر نیز از بهترین بازی‌گران برای انتخاب با این رویکرد است. ممکن است لحنش به قورباغه شبیه به‌ نظر برسد، ولی نباید یادمان برود در «قورباغه» کاری می‌کرد که پیش‌تر توکلی در ابر دیده بود. مهرانه مهین ترابی هم که هم‌زمان در  بی‌گناه  یکی از ضعیف‌ترین کارهایش را در حال پخش دارد، این‌جا به جزئیاتی در اجرا رسیده که از همان بدو ورود، جلب‌توجه می‌کند. مارال بنی آدم، از بهترین‌های پایلوت است و ریتم و لحن بسیار خوبی برای هم‌کاری با توکلی و اجرای صحنه‌ی راهرو پیدا کرده...

وبگردی