عکس اتاق زایمان خانم مجری لو رفت! / ببینید

شهرام شکیبا مجری کشورمان است شهرام شکیبا چندین سال پیش زندگی مشترکش را با ستاره سادات قطبی آغاز کرد. شهرام شکیبا و ستاره سادات قطبی زوج هنری که اجرای چند برنامه تلویزیونی را به صورت مشترک برعهده داشتند از ابتدای ازدواج به دلیل اختلاف سنی شهرام شکیبا با همسرش با حواشی متعددی روبرو شدند تا اینکه ستاره سادات قطبی همسر شهرام شکیبا مجری تلویزیون با انتشار پستی به اختلاف سنی 14 ساله با همسرش اشاره کرد.

ستاره سادات قطبی مجری و برنامه ساز تلویزیون به مناسبت روز پزشک عکسی از خود، پسرش سید حسین و پزشکش را منتشر نمود و نوشت:

ستاره-قطبی

    بهش گفتم خانم دکتر تواتاق عمل میخوام حجاب داشته باشم میشه؟

    گفت ببین یکسری از بیمارستان ها هرچی بهشون بگی بیمار سختشه اهمیت نمیدن ولی من تا الان هرچی گفتم قبول کردند ان شاالله تو اتاق عمل هم برای تو همینطور باشه!

    بهش گفتم این کلاه هایی که میگذارن سرمون خیلی بده گردن رو نمیپوشونه!

    گفت:اونو بسپار به خودم نگران نباش.

    از یک هفته قبلش میگفت چقدر منتظرم روز تاسوعا برسه سید حسینت رو ببینم

    بهش گفتم خوشبحالت، تو، توی دنیا اولین نفری هستی که بچه ام رو میبینی!

    از شب قبل زایمان مرتب حالم رو میپرسید و راهنماییم میکرد.

    صبح روز تاسوعا بستری شدم و چشم انتظارش بودم.

    به موقع خودش رو رسوند بغلم کرد و گفت ستاره سادات نمیدونی چه حس خوبی دارم از اینکه قراره سید حسینت رو به دنیا بیارم!.

    قوت قلبم شده بود

    نگذاشت آب تو دلم تکون بخوره

    میدونست استرس دارم اما دائم دستم رو میگرفت و باهام حرف میزد.

    خواستیم آماده بشیم برای اتاق عمل.

    به پرسنل بیمارستان گفت یک روپوش دیگه بندازید رو شونه اش که دستاش پیدا نشه و یه چیزی بیارید ببندیم روی کلاهش که سرو گردنش پیدا نشه.

    آخ که چه کیفی داشت. دیگه استرس حجاب نداشتم.

    روی تخت زایمان نشسته بودم و باید آماده میشدم برای بی حسی که تو کمر میزنن. خیلی میترسیدم منو بغل کرد دستمو گرفت و راجع به یه موضوعی حرف زد که من حواسم فقط به خودش باشه.

    همه چی آماده شد برای به دنیا اومدن سید حسین.

    تو اتاق عمل برام حدیث کسا گذاشت و مشغول شد.

    من حدیث رو زمزمه میکردمو خانم دکتر با آرامش کارش رو انجام میداد.

    یهو صدای گریه ی سید حسینم روبا سلام و صلوات خانم دکتر باهم شنیدم.

    قلبم داشت از جا کنده میشد،

    اذان گفت و بچه رو پیچید لای همون شال سبزی که کربلا همراهم بود سید حسینم رو آورد و صورتش رو چسبوند به صورتم....

    آخ چه روزی بود...

    .الهی به حق سید الشهدا همه تون این لحظه ی شیرین رو بچشید...

    سمیرا جان

    این ها همه بهانه ایی بود برای اینکه بگم تا آخر عمر بهت مدیونم ؟؟؟؟

    بهانه ایی بود برای تبریک روز پزشک

    عزیز دلم به خودم میبالم که تو سید حسینم رو به دنیا آوردی...

    تاوقتی زنده ام دعاگوتم.

    درپناه مولا عاقبت بخیر بشی جان دلم.

منبع:نمناک

وبگردی