سکانس خاطره انگیز از بازی فتحعلی اویسی / همه گریستند
حجم ویدیو: 6.39M | مدت زمان ویدیو: 00:00:52

فتحعلی اویسی فارغ‌التحصیل کارگردانی و بازیگری سینما از دانشگاه ایالتی تگزاس آمریکا در سال ۱۳۵۳ است.  فتحعلی اویسی (زادهٔ ۲۱ دی ۱۳۲۴) بازیگر، کارگردان و خواننده ایرانی است. فتحعلی اویسی پس از اتمام تحصیل عضو سیمای جمهوری اسلامی ایران شد. فتحعلی اویسی در نیمه دوم دهه هفتاد در تلویزیون بسیار فعال بود. فتحعلی اویسی در دهه ۱۳۶۰ در فیلم‌های بسیاری بازی کرد چند فیلم هم کارگردانی کرد.

سکانس خاطره انگیز فتحعلی اویسی

سکانسی خاطره انگیزه از فتحعلی اویسی در یک فیلم منتشر شده است که واکنش های غمگین زیادی را در پی داشته است.

فتحعلی اویسی بازیگر سینما و تلویزیون کشورمان، صبح امروز در سن ۷۶ سالگی درگذشت. این بازیگر معروف سینما و تلویزیون در مهمانی خندوانه دعوت بود و آواز زیبایی خواند.

بیوگرافی فتحعلی اویسی و همسرش

فتحلی اویسی

فتحعلی اویسی متولد ۲۱ دی ۱۳۲۴ در فردو قم ، بازیگر و خواننده است

فارغ التحصیل لیسانس رشته کارگردانی و بازیگری از دانشگاه ایالتی تگزاس می باشد که بعد انقلاب از ۳۳ سالگی با فیلم «قدغن» جلوی دوربین رفت

کودکی و دوچرخه

فتحلی اویسی

ما هفت ، هشت برادر بودیم ، در زمان بچگی هم دوچرخه وسیله خیلی جذابی به حساب می آید ، اما پدرم نمی توانست برای همه ما دوچرخه بخرد

اگر هم یه دوچرخه می خرید بطور حتم پشت سر هم دعوا بود ، من گاهی به پدرم می گفتم ، برایم دوچرخه نمی خری، آن خدا بیامرز می گفت : «دوچرخه ام کجا بود»

مدرسه و ریاضیات

فتحعلی اویسی

در ریاضیات همیشه ضعیف بودم اما صفر نگرفتم ، پایین ترین نمره هایم شش ، هفت و هشت بوده است و همیشه یکی دو سوال ریاضی را جواب می دادم

درس های طبیعی ام خیلی خوب بود چون پزشکی را خیلی دوست داشتم

از تله تئاتر تا مهاجرت

سال ۱۳۴۵ در ۲۱ سالگی با حمید سمندریان یک تله تئاتر کار کردم تا اینکه سال ۴۸ – ۱۳۴۷ دو سال پیاپی در دانشکده هنرهای زیبا در امتحان کتبی رد شدم

در نهایت تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل به آمریکا بروم و به این ترتیب تا سال ۱۳۵۵ به مدت ۸ سال آنجا درس خواندم

شروع از سینما تا تلویزیون

در سال ۱۳۵۷ با فیلم «قدغن» به کارگردانی علیرضا داوودنژاد اولین بار بازی در جلوی دوربین را تجربه کرد و سال ۱۳۵۹ هم در فیلم «راهی به سوی خدا» بازی کرد

ایشان سال ۱۳۶۳ با سریال «سربداران» در نقش «ایلچی طغای» بازی در قاب تلویزیون را تجربه کرد

شهرت

فتحعلی اویسی سال ۱۳۷۹ در سریال «ولایت عشق» در نقش «رجاء ابن ابی ضحاک» خوش درخشید و سال ۱۳۸۰ در سریال «چمدان های بسته» هم موفق بود

اوج شهرت ایشان سال ۱۳۸۱ با سریال «بدون شرح» شروع شد و با سریال «کمربندها را ببندیم» و «زیرزمین» ادامه یافت

با آقای کاووسی می شناسنم

می گوید بعد از سال ها از بازی در سریال «بدون شرح» هنوز هم مردم او را به اسم آقای کاووسی، همان مدیر بامزه نشریه وزین شهر قشنگ می شناسند

نخستین نکته ای که به محض شنیدن اسمش به ذهن هر مخاطبی خطور کند، تکیه کلام ها و خنده های معروف و بامزه اش باشد

«دیجیتالم کجا بود؟» یا «دوگوله» یا «توجه نکردی چی گفتم» از آن دسته کلماتی بودند که تا مدت ها بین مردم دهان به دهان می چرخیدند و کهنه هم نمی شدند

ازدواج و شایعات

فتحعلی اویسی سال ها پیش با خانم «مهرانگیز بهرامی» ازدواج کرده که ثمره این زندگی یک دختر و یک پسر بنام های «کتایون» و «علیرضا» است

در این چند سال از «زهره صفوی» به عنوان همسر و از خانم «زهرا» اویسی بعنوان دختر ایشان یاد شده که صحت ندارد و زهرا اویسی دختر زهره صفوی است

بازیگری، هووی خانواده من است

با توجه به حرفه ای که دارم، متاسفانه نتوانسته ام تا امروز آن طور که دلم می خواسته در کنار خانواده و فرزندانم باشم

از آنجا که در کارم نیز با عشق جلو رفته ام و از طرفی عاشق خانواده ام هم هستم، حرفه ام هوو یا رقیب عشقی سختی برای خانواده ام به حساب می آید

تجربه خوانندگی

داستان تهیه آلبوم موسیقی با پسرم علیرضا از زمانی شروع شد که او یک ترانه با نام «پسرم» را برای من ساخت و وقتی آن را گوش کردم، یک جورهایی تشویق شدیم 

بعدها یک آلبوم کار کردیم که بعد از مدت ها بالاخره مجوز انتشارش صادر شد ، قبل از این که بخواهم در تیتراژ پایانی سریال ها ترانه بخوانم، می خواندم

تصادف رانندگی

۲۸ اسفند ۱۳۹۵ در جاده متل قو به سمت نمک آبرود به همراه همسرم مشغول رانندگی بودم که ناهمگون بودن جاده و ماسه‌ های کف آن باعث واژگونی خودرو شد

بعد از واژگونی خودرو ، هشت بار به دور خود چرخید و خدا خواست تا زنده بمانیم

والیبال و فوتبال

والیبالیست بودم البته حرفه ای نه ، پنج شش ماه هم رفتم کشتی آزاد که آن موقع کلاس نهم بودم ، دیدم قد من برای کشتی بلندتر از حد معمول است ، ادامه ندادم

فوتبال هم بازی کرده اما چون قدم بلند بود فوتبالیست خوبی نشدم و مرتب زمین می خوردم

بازیکنان مورد علاقه

برزیل و فوتبال این کشور را دوست دارم ، از «پله» خیلی خوشم می آمد ، آن هم به شدت ، همایون بهزادی هم از بازیکنان مورد علاقه من بود

سکته مغزی یا قلبی !؟

محمد شیری (بازیگر) ۹ مهر ۱۴۰۰ در گفتگویی اعلام کرد: متاسفانه آقای اویسی چندی پیش بر اثر سکته مغزی به کما رفته و حال خوبی ندارد

با این حال خانم «مهرانگیز بهرامی» با رد کما رفتن همسرش می گوید دلیل مراجعه آقای اویسی به بیمارستان به دلیل مشکلات قلبی می باشد که چندین سال با آن درگیر است و چند روزی را در آی سی یو سپری کرده و حالا در بخش عمومی می باشد

علت فوت فتحعلی اویسی

در نهایت روز سه شنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۰ فتحعلی اویسی در سن ۷۵ سالگی به دلیل عارضه مغزی دار فانی را وداع گفت

فیلم سینمایی

● بازگشت لوک خوش‌ شانس – ۱۳۹۳

● دریا کنار – ۱۳۹۳

● بازنشسته‌ ها – ۱۳۹۱

● بازگشت به آینده – ۱۳۹۰

● ساعت شلوغی – ۱۳۹۰

● چگونه میلیاردر شدم – ۱۳۸۹

● داماد خجالتی – ۱۳۸۹

● دردسر بزرگ – ۱۳۸۹

● دزدان خیابان جردن – ۱۳۸۹

● سه نفر روی یک خط – ۱۳۸۹

● افراطی‌ ها – ۱۳۸۸

● شیر و عسل – ۱۳۸۸

● چار چنگولی – ۱۳۸۷

● کلاهی برای باران – ۱۳۸۵

● مادر زن سلام – ۱۳۸۵

● مسیح – ۱۳۸۴

● انتخاب – ۱۳۸۳

● بشارت منجی – ۱۳۸۳

● بله‌ برون – ۱۳۸۲

● دوشیزه – ۱۳۸۱

● زندانی ۷۰۷ – ۱۳۸۱

● مومیایی ۳ – ۱۳۷۸

● خط‌ ها و سایه‌ ها – ۱۳۷۷

● لژیون – ۱۳۷۷

● جهان‌ پهلوان تختی – ۱۳۷۶

● گاومیش‌ ها – ۱۳۷۵

● پاتک – ۱۳۷۴

● حادثه در کندوان – ۱۳۷۴

● مرضیه – ۱۳۷۳

● می‌ خواهم زنده بمانم – ۱۳۷۳

● آخرین خون – ۱۳۷۲

● بدل – ۱۳۷۲

● پرواز را به خاطر بسپار – ۱۳۷۱

● بانو – ۱۳۷۰

● پرنده آهنین – ۱۳۷۰

● دلشدگان – ۱۳۷۰

● قرق – ۱۳۷۰

● مسافران دره انار – ۱۳۷۰

● حکایت آن مرد خوشبخت – ۱۳۶۹

● سایه خیال – ۱۳۶۹

● دستمزد – ۱۳۶۸

● ریحانه – ۱۳۶۸

● گل سرخ – ۱۳۶۸

● هامون – ۱۳۶۸

● تفنگ‌های سحرگاه – ۱۳۶۷

● سرب – ۱۳۶۷

● هی جو – ۱۳۶۷

● پرنده کوچک خوشبختی – ۱۳۶۶

● ناخدا خورشید – ۱۳۶۵

● سردار جنگل – ۱۳۶۳

● راهی به‌سوی خدا – ۱۳۵۹

● قدغن – ۱۳۵۷ 

کارگردانی

● سربلند – ۱۳۷۳ 

● مریم و میتیل – ۱۳۷۱

● باو – ۱۳۶۷

● مادر – ۱۳۶۳

تله تئاتر و سریال

● چمدان – ۱۳۹۱

● دست بالای دست – ۱۳۹۱

● کسی خوابه؟ – ۱۳۹۰

● سایه روشن – ۱۳۹۰

● دارا و ندار – ۱۳۸۹–۱۳۸۸

● زیرزمین – ۱۳۸۵

● بایرام – ۱۳۸۵

● کمربندها را ببندیم – ۱۳۸۳

● باغچه مینو – ۱۳۸۲

● در کنار هم – ۱۳۸۱

● بدون شرح – ۱۳۸۱

● فرمان – ۱۳۸۱

● تله تئاتر به سوی دمشق – ۱۳۸۱–۱۳۸۰

● تفنگ سرپر – ۱۳۸۱–۱۳۷۷

● چمدان‌ های بسته – ۱۳۸۰

● تله تئاتر زارع شیکاگو – ۱۳۸۰

● تصمیم نهایی – ۱۳۸۰

● خورشید و ماه – ۱۳۸۰–۱۳۷۹

● چراغ جادو – ۱۳۸۰–۱۳۷۹

● ولایت عشق – ۱۳۷۹

● کاکتوس – سری دوم – ۱۳۷۹

● آبدارشاه – ۱۳۷۹

● تله تئاتر در پوست شیر – ۱۳۷۹

● خانه ما – ۱۳۷۹

● پس از باران – ۱۳۷۹–۱۳۷۸

● به او بگوئید دوستش دارم – ۱۳۷۷

● تله تئاتر قضیه رابرت اوپنهایمر – ۱۳۷۶

● قصه‌ ها – ۱۳۷۷–۱۳۷۵

● عملیات فوق سری – ۱۳۷۶–۱۳۷۵

● تهران ۱۱–۵۹۵ ج ۴۸ – ۱۳۷۵

● تنهاترین سردار – ۱۳۷۵–۱۳۷۳

● مش خیرالله صندوقچه اسرار – ۱۳۷۲–۱۳۷۰

● مسافران دره انار – ۱۳۷۰–۱۳۶۹

● سردار جنگل – ۱۳۶۶–۱۳۶۳

● سربداران – ۱۳۶۳