کلکسیون جوایز "فرهادی" با نخل طلای کن کامل می شود؟

«همه می‌دانند / Evrybody Knows / Todos Lo Saben» هشتمین فیلم بلند سینمایی اصغر فرهادی در مقام کارگردان، اکنون برای موفقیت در جشنواره کن 2018 رقابت می‌کنند؛ فیلمی که پیش از نمایش با استقبال تماشاگران حاضر شد، پس از نمایش با تشویق‌های گسترده‌ چند دقیقه‌ای که نصیب برخی شاهکارها در این رویداد شده، روبرو نشد اما در عین حال، دیدگاه‌ها نسبت به این فیلم مثبت بود.

«همه می‌دانند» در این جشنواره با پرچم اسپانیا حضور دارد و شاید برای تماشاگران ایرانی یادآور «درباره الی» باشد، یک زوج از آرژانتین به اسپانیا سفر می‌کنند و در اسپانیا دخترشان گم می‌شد. اکنون زمان عیان شدنِ رازهایی است که می‌تواند همه چیز را به چالش بکشد.

فیلم تازه فرهادی بر خلاف آثار پیشین پایان مشخص‌تری دارد و در اصطلاح یک پایان باز کامل را به عنوان فینالِ داستان به تماشاگر نمی‌دهد. «همه می‌دانند» برای اصغر فرهادی بیش از جوایزی که ممکن است برای او به ارمغان بیاورد، فروش فیلم به ویژه در اروپا و آمریکا پر اهمیت‌ است. این اهمیت در رفتار فرهادی و تیمش مشخص است و در یکی از اتفاقات نادر، فرهادی درباره میزان استقبال در فیلمش در گیشه، آن هم در زمانی که درگیر حضور در جشنواره کن بوده، نوشته است. فروش بالای «همه می‌دانند» پایگاه فیلمسازی فرهادی در اروپا را مستحکم می‌سازد و بعید نیست او حتی سر از سینمای آمریکا درآورد و شکست در گیشه، دست‌کم ریسک سرمایه گذاری 10 میلیون یورویی در آثار بعدی‌اش را بالا می‌برد.

با این حال، شواهد نشان می‌دهد او همچنان یکی از گزینه‌های نخل طلای کن است؛ جایزه‌ای که در کلکسیون فرهادی وجود ندارد و ممکن است در هفتاد و یکمین جشنواره کن به او تعلق گیرد، هرچند باید منتظر ارزیابی‌ها درباره دیگر فیلم‌های به نمایش درآمده در این رویداد بود.

در کنار جشنواره کن اما این پرسش پررنگ نیز وجود دارد: آیا فرهادی از کن به اسکار می‌رود و فیلم تازه‌اش نیز ظرفیت بردن سومین اسکار را دارد؟ پاسخ به این پرسش سهل و ممتنع است اما دست کم اگر قرار باشد به نقدهای منتقدین رجوع کرد، شانس فرهادی برای بردن سومین اسکار بالا نیستند؛ هرچند ممکن است بار دیگر فیلم او را در لیست نامزدهای نهایی جوایز اسکار 2019 ببینیم. برای درک بهتر نگاه‌ها به اثر تازه فرهادی باید نیم نگاهی به نقدهایی داشت که بخش‌هایی از آنها در رسانه‌ها داخلی نیز انعکاس داشته است.

پیتر بردشاو درباره فیلم تازه اصغر فرهادی در گاردین نوشت: «همه می‌دانند دارای یک رشته‌ قوی از ملودرام است که توسط پیچیدگی، کمال و سفسطه‌ اجراها و کارگردانی هدایت می‌‌شود. اما نقطه ضعف فیلم فرهادی، ربطی به ملودراماتیک بودن آن ندارد، بلکه به فضا و داستان هیچکاکی قابل ایراد فیلم بازمی‌گردد که اطمینان دارم برای شخص فرهادی، یک مک گافین است.»

اریک کوهن نیز در ایندی‌وایر تأکید کرد: «فیلم جدید فرهادی اثری‌ است در باب زوال مذهب. طبیعتاً با توجه به مضمون فیلم مشخص است که چرا فرهادی نمی‌توانسته این فیلم را در ایران بسازد، زیرا فیلم او فارغ از فضاسازی پرتعلیق و هیچکاکی‌اش، فیلمی ا‌ست در باب زوال مذهب و نهادهای دینی. فرهادی فیلمساز هوشمندی‌ است. فیلم او از یک کلیسا‌ی کهنه و فرسوده شروع و با شستن نماد صلیب در جلوی خانه‌ای که حوادث Accidents فیلم در آن اتفاق می‌افتند، تمام می‌شود. فرهادی هرگز اینقدر صریح نبوده است.»

همچنین بُن وود هوی در هالیوود ریپورتر نوشت: «همه می‌دانند چندین راز بزرگ را در آستینش پنهان کرده است؛ اما متأسفانه این رازها، هرگز تأثیر مشابه فیلم‌های پیشین فرهادی را تولید نمی‌کنند. این امر در ابتدا به این علت است که تحقق بزرگ‌ترین آشکارسازی فیلم، از فرسنگ‌ها دورتر قابل مشاهده است که این امر، روند پیشرفت تنش درون فیلم و قابلیت آن برای تبدیل یک روایت خانوادگی به یک تریلر را از بین می‌برد. پلات فعلی آدم‌ربایی فیلم - با همه‌ی مظنونین و نخود سیاه‌هایش-، با رازهایی از گذشته درون فیلم، به اندازه کافی چفت و بست پیدا نکرده‌اند. بنابراین، روایت، در گذار از یک سطح از پلات به سطحی دیگر می‌لنگد و این موجب می‌شود که با وجود هر چه بیشتر بغرنج‌تر شدن وضعیت برای کاراکترها، فیلم به گردابی گیرا از افشای حقایق و رازها بدل نشود.»

پیتر دبروگ نیز روایتی به نقد ناامید کننده درباره «همه می‌دانند» پرداخت و نوشت: «فیلم جدید فرهادی مسلماً به قوت شاهکاری چون یک جدایی نیست. گمان می‌کنم منتقدان این فیلم آنقدر توقع خود را از فرهادی بالا برده اند که هر بار انتظار خلق یک شاهکار را از او دارند. همه می‌دانند شاهکار نیست اما فیلم پرجزئیات دیگر‌ی ا‌ست در کارنامه‌ی فرهادی.»

امیلی یوشیدا در وُلچر تأکید کرد: «همه می‌دانند به شدت برگرفته از بازی قدرتمند بازیگران‌اش است. باردم دوباره اوج گرفته است. کاراکتر او در فیلم فرهادی شباهتی آشکار به نقشی دارد که پیشتر در فیلم زیبای ایناریتو بازی می‌کرد. یک مرد قوی، مهربان، سخاوتمند ولی دلشکسته. باید اعتراف کنم که بازی بازیگران فیلم برای من دلچسب‌تر از پلات مهندسی شده و ماشینی فرهادی است.»

نیکلاس باربر نیز بی‌بی‌سی تأکید کرد: «...همه می‌دانند دقیقاً یک تریلر آدم‌ربایی نیست: در اینجا شما دیگر نیازی به حضور لیام نیسن و توانایی‌های او ندارید در عوض آنچه مشاهده می‌کنید داستانی دیگر از فرهادی‌ است درباره‌ی یک خانواده‌ی ناشاد و غمگین. به واقع پلات کاراگاهی [آگاتا کریستی‌وار] فرهادی، بهانه‌ای است برای بازنمایی حالات این خانواده که با سر باز کردن یک راز قدیمی بیشتر از پیش احساس درماندگی و شکست می‌کند.»

وبگردی