پهلوی دوم به روایت دامادش
رکنا: اردشیر زاهدی در خاطراتش مینویسد: شاه آدم باهوشی بود، اما ضعف کاراکتر داشت و اصلاً به درد موقعیتهای مشکل و مواقع اضطراری نمیخورد.
اردشیر زاهدی، یکی از دولتمردان دوره پهلوی دوم بود. او فرزند فضلا... زاهدی، یعنی همان فردی است که فرماندهی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را برعهده داشت و با کمک آمریکا و انگلیس، توانست دولت دکتر مصدق را ساقط کند و شاه را به ایران برگرداند. اردشیر زاهدی، با «شهناز پهلوی»، دختر بزرگ شاه ازدواج کرد؛ هرچند این ازدواج مدتی بعد به طلاق انجامید، اما اردشیر از موقعیتی که به دست آورده بود، نهایت استفاده را کرد و تا پایان عمر رژیم پهلوی، مسئولیتهای حساسی مانند وزارت و سفارت در آمریکا را، عهدهدار بود.
شاه بی اعصاب بود!
اردشیر زاهدی در خاطراتش که با عنوان «۲۵ سال در کنار پادشاه» به چاپ رسیده است، مینویسد: «شاه آدم باهوشی بود، اما ضعف کاراکتر داشت و اصلاً به درد موقعیتهای مشکل و مواقع اضطراری نمیخورد. او پادشاهی بود که برای مواقع آرامش ساخته شده بود. به محض آنکه مشکلی پیش میآمد، خودش را میباخت و سلسله اعصابش در هم میریخت. دوست ندارم اکنون که او در این دنیا نیست و نمیتواند پاسخگو باشد، این حرفها را بزنم، اما باید بگویم که در جریان حوادث ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۳۲ هم، خود را به کلی باختهبود و به همین خاطر از کشور خارج شد.
اشکال دیگر اعلیحضرت این بود که به اطرافیانش اعتماد بیمورد داشت و حرفهای دروغ اشخاص متملق و چاپلوس را میپذیرفت.
شرح فرار پهلوی
تقریباً ۱۰ روز قبل از رفتن [آیتا...]خمینی به ایران، آقای پاکروان، رئیس اسبق ساواک، به من اطلاع داد که شاه میخواهد مملکت را ترک کند. او با اصرار از من میخواست تا شاه را تشویق به ماندن در ایران کنم و میگفت که اگر شاه برود، ارتش ماجرای ۲۸ مرداد ۳۲ را تکرار نخواهد کرد. من این مطلب را به شاه گفتم و او گفت: ارتش؟! ارتش ممکن نیست به من خیانت کند! بعد که در خارج شنید قرهباغی اعلامیه بیطرفی ارتش را امضا کرده است، فوقالعاده عصبانی شد و تا مدتی قرهباغی را فحش میداد. پدرم (سپهبد زاهدی) میگفت: شاه عمد دارد که افراد فاقد ابتکار و ذلیل و زبون را اطراف خود جمع کند تا این افراد، قدرت کودتا و براندازی شاه را نداشته باشند. مثلاً ارتشبد غلامرضا ازهاری که رئیس ستاد ارتش بود، شاید باورتان نشود اگر بگویم یک ترس عجیبی از گربه داشت و، چون در کودکی گربه او را پنجه کشیده بود همیشه از گربه میترسید! آن وقت [شاه]سکان اداره مملکت را در خطرناکترین و بحرانیترین شرایط، به دست این آدم که از گربه میترسید، داده بود!»برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر