1+10انتظار که کودک اوتیستیک از والدینش دارد
اوتیسم از نگاه کودک / به تلاشهایم برای ایجاد ارتباط توجه کنید
رکنا: گاهی اوقات همه چیز بر وفق مراد ما پیش نمیرود و این جزئی از زندگی هر روزه همه آدمهاست. مسلما نه خود کودکان اوتیسم و نه والدینشان این بیماری را انتخاب نکردهاند اما لازم است روشهای کارآمدی برای روبهرو شدن با آن را بیاموزند.
اوتیسم / به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا ، اوتیسم حتی برای کسانی که زندگیشان پیرامون آن میگذرد، میتواند گیجکننده باشد. کودکی که با اوتیسم زندگی میکند، ممکن است عادی بهنظر برسد اما رفتارش میتواند پیچیده و کاملا دشوار باشد. اوتیسم زمانی بهعنوان یک بیماری غیرقابل درمان شناخته میشد، اما با درک روزافزون بیماران، آن مفهوم سابق از این بیماری فروریخته است. افراد مبتلا به اوتیسم هر روزه به ما نشان میدهند که میتوانند بر بسیاری از چالشانگیزترین خصوصیات اوتیسم غلبه کنند، شرایط را عوض کرده یا بهصورت دیگر آنها را مدیریت کنند. مجهز کردن محیط اطراف کودکانمان همراه با درک سادهای از عناصر ابتدایی اوتیسم، تاثیر عمدهای بر توانایی آنها برای حرکت به سمت بزرگسالی مستقل و پربار دارد. در این مطلب به معرفی 11 مورد میپردازیم که یک کودک مبتلا به اوتیسم دوست دارد شما از آن مطلع باشید. لازم است این بار اوتیسم را از زاویه دید یک کودک مبتلا ببینید.
اوتیسم چیست؟
اوتیسم یک اختلال پیچیده است، اما میتوانیم خصوصیات بیشمار آن را در 4حوزه اصلی خلاصه کنیم؛ چالشهای مربوط به فرآیندهای احساسی، تاخیرها و اختلالات گفتاری-زبانی، دشواری مهارتهای تعامل اجتماعی و مسائل مربوط به کودک و اعتماد به نفس. با اینکه این 4عنصر ممکن است در بسیاری از کودکان مشترک باشند، باید این واقعیت را در ذهن داشت که اوتیسم یک اختلال طیفی است و هیچ دو کودک دارای اوتیسم کاملا مثل هم نخواهند بود.
من یک کودک هستم
لازم است بدانید اوتیسم بخشی از من است، نه همه من. آیا شما فقط یک چیز هستید یا شما شخصی با افکار، احساسات، اولویتها، نظرات و مهارتها و رویاهای مختلف هستید؟ آیا شما چاق (دارای اضافهوزن)، نزدیکبین (عینکی) یا ناشی (ناهماهنگ) هستید؟ اینها میتوانند چیزهایی باشند که در لحظهای که شما را ملاقات میکنم ببینم، اما شما بیشتر از همینها هستید. اینطور نیست؟ بهعنوان یک بزرگسال، شما بر نحوه تعریف خودتان کنترل دارید. اگر بخواهید یکی از خصوصیات را از خصوصیات دیگر متمایز کنید، میتوانید آن را نشان دهید. بهعنوان یک کودک، من هنوز در حال کشف و شناخت مسائل هستم. نه شما و نه من هنوز نمیدانیم توانایی و استعداد چه کارهایی را دارم. اگر شما مرا فقط یک چیز بدانید (یک فرد اوتیسم)، این خطر وجود دارد که توقعاتی بسیار سطح پایین ایجاد کنید. اگر من احساس کنم که شما فکر نمیکنید من میتوانم کارهای زیادی انجام دهم، واکنش طبیعی من این خواهد بود که چرا اصلا تلاش کنم؟
حسهای من ناهماهنگ هستند
این بدین معناست که مناظر، صداها، بوها، مزهها و تماسهای عادی که شما ممکن است حتی متوجه آنها نشوید، میتوانند برای من صرفا دردآور باشند. من در محیط اطرافم اغلب احساس ناامنی میکنم. ممکن است برای شما گوشهگیر، پرخاشگر یا آبزیرکاه به نظر برسم، اما من فقط دارم تلاش میکنم از خودم دفاع کنم. در اینجا توضیح میدهم که چرا یک رفتوآمد ساده به مغازه خواروبار فروشی میتواند برای من دردناک باشد. حس شنوایی من میتواند خیلی حساس باشد.
افراد بسیاری بهصورت همزمان پچپچ میکنند، موسیقی از سیستم صوتی بهصورت بلند و ناخوشایندی پخش میشود. نمایشگرهای بارکد، بیپ بیپ میکنند و بهصورت مقطع صدا میدهند. قهوه آسیابکن پتپت میکند. دستگاه برش گوشت صداهای ناهنجار تولید میکند، کودکان گریه میکنند، چرخدستیها غژغژ میکنند، لامپهای مهتابی وزوز میکنند. ذهن من نمیتواند همه این ورودیها را فیلتر کند و همه اینها برای من بیش از حد است. حس بویایی من ممکن است به شدت حساس باشد. ماهی روی باجه گوشت خیلی تازه نیست. مردی که کنار ما ایستاده امروز دوش نگرفته است. اغذیهفروش در حال دست به دست کردن نمونههای سوسیس است. کودک جلویی در صف، پوشکش را کثیف کرده است. آنها دارند ترشیهای ریخته روی زمین راهرو را با آمونیاک پاک میکنند. حالت تهوع دارم و چیزهای زیادی چشمهایم را اذیت میکند.
نمی توانم منظور شما را بفهمم
مسئله این نیست که من به دستورها گوش نمیدهم، بلکه من نمیتوانم منظور شما را بفهمم. زمانی که شما مرا از آن سر اتاق صدا میزنید، میشنوم: «کتاب، میز، ناهار، است و...» به جای آن به سمت من بیایید، توجهم را جلب کنید و با کلمات واضح صحبت کنید: «کتابت را روی میز بگذار. وقت ناهار است.» این به من میگوید شما چه کاری از من میخواهید انجام دهم و چه اتفاقی قرار است، بیفتد. اکنون برای من بسیار راحتتر است که آنها را برآورده کنم.
من جملات را تحتاللفظی معنا میکنم
زمانی که منظورتان این است که «ندو»، مرا با گفتن «اسبهایت را مهار کن، کابوی!» گیج میکنید یا وقتی به من میگویید کاری مثل «آب خوردن» است و هیچ آبی در دیدرسم نیست و منظورتان این است که «انجام این کار خیلی آسان است.» اصطلاحات، استعارهها، ضربالمثلها و کنایهها برای من کاملا بیمعنیاند.
در تعاملات اجتماعی به من کمک کنید
شاید به نظر برسد نمیخواهم در زمین بازی با بقیه بچهها بازی کنم. اما ممکن است علت این باشد که نمیدانم چطور یک مکالمه را شروع کنم یا به بازی آنها ملحق شوم. به من یاد دهید چگونه با بقیه بازی کنم. بقیه کودکان را تشویق کنید که مرا به بازی دعوت کنند. ممکن است خوشحال شوم که جزئی از آنها باشم.
چیزهایی را که موجب فروپاشیام میشوند، شناسایی کنید
فروپاشی و عصبانیتهای من برای خودم ترسناکتر هستند تا شما. آنها به این دلیل اتفاق میافتند که یک یا چند حس من سرریز شده باشد یا به این دلیل که مجبور به گذشتن از محدوده تواناییهای اجتماعی خودم شده باشم. اگر بتوانید دریابید که فروپاشیهای عصبی من چرا رخ میدهند، میتوانید جلوی آنها را بگیرید.
مرا بدون قید و شرط دوست داشته باشید
افکاری مانند «اگر فقط میخواستی...» یا «چرا نمیتوانی...؟» را دور بریزید. شما نمیتوانید همه انتظاراتی را که والدینتان از شما دارند، برآورده کنید. اما دوست هم ندارید که این مدام به شما یادآوری شود. من هم مثل شما نمیتوانم همه خواستههایتان را برآورده کنم. به یاد داشته باشید من انتخاب نکردم که اوتیسم داشته باشم. به یاد داشته باشید که این برای من رخ داده، نه شما. بدون حمایت شما، شانس من برای رشد، موفقیت و استقلال Esteghlal بسیار اندک است اما با حمایت شما، احتمال موفقیت بیشتر از آن چیزی خواهد بود که فکرش را میکنید.
به تلاشهایم برای ایجاد ارتباط توجه کنید
زمانی که راهی برای توضیح احساساتم ندارم، برایم سخت است بگویم به چه چیزی نیاز دارم. ممکن است گرسنه، ناامید، ترسیده یا گیج باشم، اما در حال حاضر نمیتوانم آن کلمات را پیدا کنم. نسبت به زبان بدن، کنارهگیری، آشفتگی من و دیگر نشانههایی که به شما میگوید اتفاقی افتاده است، آگاه باشید. آنها آنجا هستند. ممکن است حرفهایی بزنم که در آن لحظه برایتان بیمعنی باشد. ممکن است در جواب حرفتان متن دیالوگ یک بازیگر Actor را از حفظ بگویم یا مثل یک استاد دانشگاه حرف بزنم. من این پیامها را از جهان پیرامونم به خاطر سپردهام، چون میدانم دیگران انتظار دارند وقتی با من صحبت میکنند، پاسخ بدهم. پاسخهای من ممکن است از کتابها، تلویزیون یا سخنرانیها باشد.
به تصویر بکشید! من به مفاهیم بصری گرایش دارم
به جای اینکه فقط به من بگویید، به من نشان دهید چطور کاری را انجام دهم و این آمادگی را داشته باشید که دفعات زیادی آن را به من نشان دهید. تکرار صبورانه تمرینات به من کمک میکند که یاد بگیرم. کمکهای بصری به من کمک میکنند روزم را پیش ببرم. آنها مرا از استرس دانستن اقدام بعدی راحت میکنند، گذار آرام میان فعالیتها را ممکن میسازند و به من کمک میکنند زمانم را مدیریت کنم و انتظارات شما را برآورده کنم. من نیاز دارم چیزی را ببینم تا آن را یاد بگیرم، چون کلمات شفاهی برای من مثل بخار هستند. قبل از اینکه فرصت آن را داشته باشم که معنی آنها را بفهمم، در یک ثانیه تبخیر میشوند. من مهارتهای پردازش لحظهای ندارم. دستورالعملها و اطلاعات ارائه شده به من بهصورت بصری میتوانند تا هر زمان که نیاز دارم مقابلم بمانند و زمانی که بعدا به آنها مراجعه کنم درست همانگونه خواهند بود.
بر آنچه میتوانم انجام دهم تمرکز کنید
من مانند هر انسانی نمیتوانم در محیطی که مدام احساس به اندازه کافی خوب نبودن و نیاز به اصلاح کردن را منتقل میکند، یاد بگیرم. من زمانی که مطمئنم تنها چیزی که نصیبم میشود انتقاد است، از امتحان هرچیز جدید خودداری میکنم و اهمیتی ندارد که شما فکر میکنید چقدر «سازنده» هستید. لطفا به جای تمرکز بر ناتوانیهای من، بر تواناییهایم تمرکز کنید.
برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر