همیشه عشـق دوم بودم ! / چرا نباید خودمان را با همسر سابق شریک زندگیمان مقایسه کنیم؟
رکنا: «پنج سال پیش با مردی که یک بار ازدواج کرده بود، زندگی مشترکم را آغاز کردم. در ابتدا همهچیز بسیار خوب و معقول بود؛ دوستداشتنی و پر از هیجان. اما هرچه بیشتر میگذشت، زندگی سختتر شد.
به گزارش رکنا، مدتی است که نسبت به زندگی قبلی همسرم کنجکاو شدهام، دائما خودم را با همسر قبلیاش مقایسه میکنم. حس میکنم او در موقعیتهایی از من موفقتر بوده، این مقایسه و گاهی تقلید حتی تقلید ظاهری از همسر قبلی شریک زندگیام مرا به این باور رسانده که به اندازه کافی خوب نیستم». مقایسه همواره یکی از معضلات دنیای امروز است که ما بهصورت ناخودآگاه با آن دست به گریبانیم. هرچه بیشتر مقایسه میکنیم، بیشتر آسیب میبینیم. در این شماره به بررسی راهکارهایی برای قیاس نکردن خود با اشخاص گذشته شریک زندگی پرداختهایم.
از کودکی مقایسه را آموختهایم
فرایند مقایسه از دوران کودکی آغاز میشود. رواندرمانگری به نام «بن دورا» برای نخستین بار به این باور رسید که انسانها از دوران کودکی در معرض شناخت دو مسئله قرار دارند؛ تقلید و مقایسه.
مقایسه دقیقا زمانی ایجاد میشود که میخواهیم جای فردی د یگر باشیم یا نقشی را که آن فرد در زندگی ایفا میکند، خود بهعهده بگیریم.
در دام خطای ادراکی افتادهایم
مقایسهها اغلب تحت تاثیر خطای ادراکی افراد ایجاد میشوند؛ خطاهای ادراکی که درنهایت منجر به ایجاد تلههای شخصیتی میشوند. اگر من همسر مرد یا زنی شدم که قبلا ازدواج کرده و ازدواجش ناموفق بوده، باید بدانم که شروع یک اتفاق همیشه مملو از هیجان است. اولین روز مدرسه را به یاد بیاورید، چقدر برای استفاده از لوازمالتحریر هیجان داشتید. اولین روزی که یک لباس تازه میخرید، چقدر برای پوشیدن آن هیجان دارید. این هیجان بهمرور و پس از درگیری با روزمرگی کم میشود. اینها دقیقا میتواند مصداقهای کلی برای موضوع بحث ما باشد. هرچه بیشتر از شروع یک اتفاق مانند یک رابطه میگذرد، از میزان هیجان آن کم خواهد شد. ازدواج هم دقیقا پدیدهای مشابه است؛ ما در ابتدای راه هیجان داریم، اما بهمرور و با توجه به درگیریهای روزمره از میزان هیجانمان کاسته میشود. این کمشدن هیجان دقیقا یکی از همان خطاهای ادراکی است که میتواند ما را به این نتیجه برساند که چون به اندازه کافی دوستداشتنی نیستیم رابطهمان سرد شده یا دیگر مانند روزهای اول نیست. این خطای ادراکی صرفا به همینجا ختم نمیشود و حتی میتواند باعث کنجکاوی در گذشته همسرمان شود. کنجکاوی بیشتر، به مقایسه و حتی تقلید از نفر قبلی در گذشته همسرمان منجر میشود.
مردان هم دچار آسیب میشوند
فرایند مقایسه و تبعات بعدی آن، میتواند هم در زنان ایجاد شود هم در مردان. اما بهدلیل ویژگیهای خلقی مردان و غرور بیشتر آنها نسبت به زنان، در آنها معمولا درونیتر است و نمود بیرونی کمتری دارد. بهطور کلی، هرچه نسبت به گذشته فرد مقابلمان بیشتر حساسیت داشته باشیم، بیشتر در معرض آسیب مقایسه و تقلید قرار میگیریم.
خودمان را کم نبینیم
یکی دیگر از مهمترین علل این مقایسه، خودکمبینی است. فردی را در نظر بگیرید که دچار همین خطای ادراکی شده، اما چون به تواناییهای خود در برقراری یک رابطه سالم ایمان ندارد، نمیتواند بر این احساسات متضادش غلبه کند و طبعا به آسیبهای روحی بیشتر دچار خواهد شد. هرچه نسبت به خود بیشتر بدبین باشیم و اعتمادبهنفس کمتری داشته باشیم، هرگز نمیتوانیم رابطهمان را سامان بخشیم.
مقایسه کارآمد نیست
هیچ دو عضوی از بدن قرینگی کامل ندارند؛ گوش راست با گوش چپ اندکی تفاوت دارد. اعضای درونی بدن که جفت هستند، با هم تفاوت دارند. پس باتوجه به همین تفاوتها، چگونه میتوانیم ادعا کنیم که با مقایسه و تقلید میتوانیم خودمان را شبیه به نفر قبلی زندگی همسرمان کنیم؟ این مرحله، دقیقا زمانی است که تلاش میکنیم شبیه به افراد دیگر شویم، اما چون نمیتوانیم، درنتیجه اعتمادبهنفسمان پایین میآید، فاصله بین رابطهمان بیشتر میشود، بهانهگیریها شروع میشود و دیگر لذتی از یک ارتباط سالم نخواهیم برد. همه انسانها منحصربهفردند، حتی با تلاش صد درصدی هم نمیتوانیم خودمان را به دیگران شبیه کنیم.
نقش خودت را بازی کن
یکی دیگر از آسیبهایی که پس از مقایسه و تقلید معمولا به آن دچار میشویم، ازخودبیگانگی است و دقیقا زمانی رخ میدهد که تمام تلاشمان را برای شبیهکردن خود به دیگران انجام میدهیم. درنهایت، ما میمانیم و یک نسخه عاریهای از شخصی که علاقه زیادی به حضور او نداریم. همین امر باعث میشود بهمرور از نقشی که ایفا میکنیم، خسته شویم. این خستگی منجر به کمبود اعتمادبهنفس شده و ما را هرچه بیشتر از خودمان متنفر میکند. این خشم و تنفر تنها به خودمان ختم نمیشود و میتواند باعث شکاف در رابطه و حتی ایجاد حس انزجار نسبت به همسرمان هم بشود.
طوری فکر کن که من میخواهم
ما با رفتار و عملکردمان به دیگران فرمان میدهیم با ما چگونه رفتار کنند و درباره ما چگونه فکر کنند. وقتی دائما درحال مقایسه خود با فرد قبلی زندگی همسرمان باشیم و در گذشته او کنکاش کنیم، به ناخودآگاه ذهن همسرمان دستور میدهیم که به شخص قبلی زندگیاش فکر کند. درواقع، او را به این نتیجه میرسانیم که شخص قبلی زندگیاش ویژگیهای مثبت زیادی داشته و اینقدر این ویژگیهای مثبت زیاد بوده که ما را به این باور رسانده که از او تقلید کنیم و خودمان را در معرض مقایسه قرار دهیم.
من همسرش هستم
این آسیبها به این معنا نیست که ما نباید پس از شکست در یک ازدواج، به ازدواج دیگر فکر کنیم یا همسر دوم یک فرد شکستخورده در یک رابطه نشویم. اگر بتوانیم به یک باور درست درباره خود و همسرمان برسیم و در گذشتهای که در زمان حال جریان ندارد، کنجکاوی نکنیم و بتوانیم زندگی مشترکمان را به روزهای اولیه و پرهیجانش نزدیک کنیم، این عملکرد مانع مقایسههای بیجا در رابطه فعلی میشود.
گفتوگوهای تنهایی
همه ما در تنهایی با خود خلوت کرده و درباره مسائل مختلف تامل میکنیم. گاهی ممکن است حرفهایی که با خود میزنیم در سرنوشت تصمیماتی که میگیریم، بیش از آنچه متصوریم، اهمیت داشته باشند. اینکه در خلوتمان از ویژگیهای مثبتمان نام ببریم و خود را به این باور برسانیم که دوست داشتنی هستیم و احتیاجی به تقلید نداریم، میتواند به این منجر شود که فرایند مقایسه به هیچ وجه به ذهنمان خطور نکند. اصلاح این گفتگوها ما را به سمتی سوق میدهد که نسبت به گذشتهای که قرار نیست برای آینده خطرناک باشد، اهمیتی قائل نشویم و خود را هرچه بیشتر باور کنیم. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
زن طلاق داده رو زهرش بدین زن مرده را زنش بدین والسلام.