پدرسالاری یا فرزندسالاری؟
رکنا : والدین امروز با پدر و مادرهای نسل ما تفاوت زیادی دارند.
ما متعلق به نسل تنبیه و انضباطیم. به روزهای فرود آمدن خطکش معلم روی دستهایمان. ما رازهایمان را در خانه نمیگفتیم و برای تبدیل شدن به فرزند رویایی والدین مان، از خواستههایمان میگذشتیم اما حالا زمانه فرق کرده است.
به گزارش رکنا ، والدین امروزی میلی به تهدید کودک برای رعایت نظم مورد نظرشان ندارند. بسیاری از آنها، به پرورش کودکان آزاد معتقدند. کودکانی را که از سالهای ابتدای زندگیشان، تصمیم گرفتن و انتخاب کردن، آزمون میکنند و بدون فهمیدن دلیل یک تصمیم، در برابر آن تسلیم نمیشوند.
ما موفقتریم یا والدینمان
وقتی از والدین آرزوهایشان را میپرسیم، معمولا به یک جواب میرسیم. آنها دوست دارند کودکی شاد را پرورش دهند و برای رسیدن به این هدف، هرکدام از یک راه میروند. بعضیهایشان روی درس خواندن و موفقیت اقتصادی تاکید میکنند، بعضی پیوند خوردن با ورزش یا موسیقی را کلید شادی میدانند و بعضی دیگر معتقدند که با کنترل کردن فرزندشان و کم کردن اشتباهاتش میتوانند در آینده او را به بزرگسالی خوشحال بدل کنند.
روانشناسان هم میگویند برای پرورش فرزند خوشحال، الگوی ثابتی وجود ندارد اما از نظر آنها میزان کنترلی که والدین روی فرزندشان دارند، تا اندازه زیادی میتواند تکلیف این موضوع را روشن کند.
هنوز محققان نمیدانند که روش والدین امروزی، دقیقا چه تاثیری بر آینده فرزندانشان میگذارد اما آنچه که روانشناسان در دهههای گذشته دریافتهاند، تا اندازهای میتواند پاسخ این پرسش را روشن کند. آنها نه روشهای اقتدارگرایانه و آلوده به جبر قدیمیها را تایید میکنند و نه با دادن آزادی کامل به کودکان موافقاند. به باور روانشناسان، والدینی که در میانه این طیف قرار دارند، نتیجه بهتری را کسب میکنند.
آزادی خوب است آزادی بیقید و شرط نه!
روانشناسان معتقدند اقتدارگراها، به سلامت روان فرزندشان آسیب میزنند و احتمال فاصله گرفتن او از خانواده و دور شدن عاطفیاش از خانه را بالا میبرند اما در عین حال، والدینی هم که بدون هیچ مرزی فرزندشان را پرورش میدهند نمیتوانند به نتیجه خوبی برسند. آنها میگویند روشن کردن مرزهایی برای کودک و تشویق کردنش به پیروی از آنها با استدلال و بدون تهدید، بهتر از رها کردن کودک در دنیایی بیمرز است.
والدین آسانگیر، به فرزندشان آزادی زیادی میدهند اما در عین حال مسئولیت سنگینی را هم بر دوش او میگذارند. مسئولیت همیشه تصمیمگرفتن و همیشه روبهرو شدن با مشکلات به تنهایی. فرزند آنها خیلی زود به دنیای بزرگترها وارد میشود. به دنیای انتخاب کردن، مبارزه کردن و بار همین انتخابها و جنگیدنها، همیشه روی دوشش سنگینی میکند. او ممکن است در اثر آزادی بیش از اندازه و نوعی رها شدگی، در زمان نامناسب، در موقعیت نامناسب قرار گیرد و با اشتباهاتی که در سالهای حساس زندگیاش انجام میدهد، سلامت روان و آینده زندگیاش را تهدید کند.
انضباط خوب است ترس از تنبیه نه!
در دنیایی که این گروه از روانشناسان تصویر میکنند، کودک نباید بهخاطر ترس از طرد عاطفی شدن یا مورد آزار قرار گرفتن از یک مسیر برود. اما نباید برای انتخاب مسیر هم تنها رها شود. والدین موفق، به کودکشان انضباط و قانونپذیری را آموزش میدهند، ارزشهایی را در ذهن او شکل میدهند اما بدون مجازات و تهدید او را به عبور از این راه تشویق میکنند.
آنها مرز میان نظم و مجازات را میشناسند. به کودک احترام را میآموزند اما سکوت بهخاطر ترس را به او یاد نمیدهند. این والدین مستبد نیستند. با کودک درمورد دغدغههایش گفتوگو میکنند، حرفش را میشنوند و اگر ممکن باشد، نظرشان را با توجه به نظرهای کودک تعدیل میکنند.
همراهی خوب است زندگی کردن به جای کودک نه!
والدین کنترلگر، معمولا پول خوبی برای فرزندشان خرج میکنند، امکانات ایدهآلی را برایش فراهم میکنند اما هرگز به فرزند خود اعتماد نمیکنند و عقلانیت او را نمیپذیرند. آنها با رفتارهایی مثل گشتن اتاق کودک، خواندن دفترچه خاطراتش، محدودکردن رابطه او با دوستان و کم کردن فرصت کودک برای تنها بودن، میخواهند همه لحظات زندگی فرزندشان را زیر ذرهبین بگذارند. آنها به جای کودک علایقش را انتخاب میکنند، به جای او مسیر موفقیت را تصویر میکنند و حتی به جای او دوستانش را انتخاب میکنند.
آنها در کودکی مدام با بشقاب غذا به دنبال کودکاند، فرزندشان را از ابراز خشم، ترس یا ناراحتی منع میکنند، محبت را بهعنوان یک پاداش به فرزندشان هدیه میدهند و برای اینکه کودک از استانداردهای آنها تبعیت کند، او را زیرفشار قرار میدهند. این والدین کمالگرایند و میخواهند کودکشان همان کسی باشد که تعیین میکنند.
این گروه از پدر و مادرها، در هر لحظه از زندگی کودک، حضور تمام قد دارند. به جای او تصمیم میگیرند چه ببیند، چه بخواند، با که حرف بزند، چه تفریحی کند و چه آیندهای را برای خود تصویر کند.
قانون خوب است تفتیش حریم خصوص کودک نه!
پژوهشگران میگویند کودکانی که والدین کنترلگری ندارند، در بزرگسالی شادترند و از زندگیشان رضایت بیشتری دارند. به گفته آینده، کنترل والدین بر وضعیت روانی و احساسی کودک، بر سلامت روان او تاثیر میگذارد و این تاثیر تا بزرگسالی با فرد همراه میشود. کنترل روانی، به معنای منع کودک از تصمیمگیری یا حتی احترام نگذاشتن به حریم خصوصی اوست. والدینی که وابسته بودن کودک را تشویق میکنند، به جای او تصمیم میگیرند و به جای او زندگی میکنند، به سلامت روان فرزندشان آسیب میزنند.
به باور پژوهشگران، والدینی که رفتاری گرم و پاسخگو دارند، احساس رضایت از زندگی را در ذهن فرزندشان بیشتر میکنند و به سلامت روان او خدمت میکنند. کودک میداند که این دسته از والدین، همیشه برای شنیدن دغدغهها و حرفهایش آمدهاند، با شنیدن نگرانیها یا تصمیمهایش خشمگین و برافروخته نمیشوند و به جای قضاوت کردنش، درمورد نگرانیهایشان با او گفتوگو میکنند. چنین کودکانی امنیت عاطفی و روانی بالایی دارند و میل بیشتری را برای به اشتراک گذاشتن احساسات و افکارشان با والدین خود دارند.
امنیت عاطفی خوب است وابستگی نه
روانشناسان میگویند کودکانی که احساس امنیت عاطفی میکنند و به جای وابستگی به والدین، به آنها دلبستگی دارند، در آینده بزرگسالان شادتر و سالمتری خواهند بود. آنها میدانند که والدینشان همیشه آماده شنیدن حرفهایشان و حمایت کردن از آنها هستند. به همین دلیل با اعتماد به نفس پیشمیروند و میدانند که یک حامی، همیشه پشت آنها ایستاده است.
حامیای که به جای آنها تصمیم نمیگیرد اما در به انجام رساندن تصمیمهایشان از آنها مراقبت میکند. مهارتهای رفتاری، قدرت تصمیمگیری و مهارتهای ارتباطی کودکان در چنین شرایطی رشد میکند و آینده بهتری را برای کودک رقم میزند.
حالا که فهمیدید والدین کنترلگر، زمینه را برای آسیب روانی و جسمی کودک فراهم میکنند، بهتر است بار دیگر تفاوت کنترل روانی با کنترل رفتاری را با هم مرور کنیم. یادتان نرود که هر دو دسته از این والدین به سلامت روان و آینده فرزندشان آسیب میزنند.
کنترل رفتاری: این والدین در برابر مواضع کودک میایستند و با گفتن «این برای تو بهتره» یا «به نفعته کاری را بکنی که میگم!» به جای او تصمیم میگیرند. روانشناسان معتقدند تعیین بعضی مرزها و قانونها برای پرورش کودک سالم و موفق ضروری است اما کنترل کردن تمام رفتارهای او، نتیجهای جز پرورش کودکی آسیبدیده، ناتوان و خشمگین نخواهد داشت.
کنترل روانی: این والدین احساسات و باورهای فرزندشان را کنترل میکنند. برای مثال به او عذاب وجدان میدهند، یا محبت کردنشان را مشروط به عبور کودک از مسیری خاص میکنند. کنترل روانشناختی، استقلال کودک را تهدید میکند و توان آنها برای تنظیم روابطشان را کاهش میدهد.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.
ارسال نظر