منحنی کوبلر راس چیست؟

به گزارش رکنا، افرادی که دچار بیماری‌های شدید هستند و در آستانه مرگ قرار دارند، عکس‌العمل‌های خاصی نشان می‌دهند.

درسته که مدل کوبلر راس در مورد نحوه پذیرش مرگ از طرف بیماران هست، ولی این نظریه را می‌توان به تمام حالاتی که زندگی افراد دچار تغییر می‌شود بسط داد.

افراد در مقابل اکثر تغییرات دقیقا همین مراحل را طی می‌کنند.

به همین دلیل در این مقاله، این نظریه را در مورد تمام تغییرات در نظر می‌گیریم:

مرحله ۱: شوک و انکار

افراد در مقابل تغییرات بزرگ و خبرهایی که نشان‌دهنده یک تحول هستند، معمولا شوکه می‌شوند.

تغییر عموما برای افراد خوشایند نیست و مکانیزم‌های مغز انسان دوست دارند حالت موجود را حفظ کنند و به‌صورت کاملا طبیعی، وقتی انسان با خبری که برایش خوشایند نیست (از آن می‌ترسد یا آن‌را دوست ندارد)، مواجه می‌شود، سعی در انکار واقعیت و آن خبر دارد.

این یکی از روش‌های دفاعی ذهن انسان در مقابل مسائلی است که به آن‌ها علاقه‌ای ندارد.

به همین دلیل در مواجهه با اخبار ناراحت کننده یا با تغییرات بزرگ، اولین عکس‌العمل انسان شوک شدن و انکار واقعیت است.

مرحله ۲: خشم

طبق مدل کوبلر راس، وقتی شخص از انکار اولیه جدا می‌شود، نسبت به آن خبر یا تغییر دچار خشم می‌شود.

افراد عموما دوست ندارند منطقه امن خودشان را ترک کنند.

به همین دلیل وقتی با یک تغییر بزرگ مواجه می‌شوند، باعث عصبانیتشان می‌شود.

طبق نطریه کوبلر راس، در این مرحله افراد با خشم و عصبانیت و سوال “چرا من؟” هیجانات خود را بروز می‌دهند.

مرحله ۳ از مدل کوبلر راس: معامله و چانه‌زنی

در مرحله سوم شخص تقریبا می‌داند آن خبر یا تغییر وجود دارد.

دیگر خبر از خشم و عصبانیت نیست.

ولی در این گام سعی می‌کند معامله کند.

مثلا شخصی که در آستانه مرگ قرار دارد، حاضر است کل دارایی‌اش را بدهد تا بیشتر زنده بماند.

یا شخصی که باید یک تغییر بزرگ را تجربه کند، مانند تغییر شغل، حاضر است یک امتیاز بزرگ بدهد تا شغلش را حفظ کند.

در واقع افراد دنبال راهکاری هستند تا آن تغییر یا خبر به‌وقوع نپیوندد.

این معاملات و چانه‌زنی‌ها بیشتر در درون شخص انجام می‌شود و او فقط دنبال راه‌های جایگزین است.

مرحله ۴: افسردگی

رسیدن به این مرحله به معنای آن است که شخص می‌داند کاری از دستش برنمی‌آید.

او می‌داند راه دیگری وجود ندارد.

ولی گفتگوهای درونی شخص باعث افسردگی می‌شود.

معمولا افراد در این مرحله دنبال سرزنش خودشان یا اطرافیان هستند. در گذشته زندگی می‌کنند.

در این گام از مدل کوبلر راس، عموما فرد از کلماتی نظیر “ای کاش” استفاده می کند.

مرحله ۵ و پایانی نظریه کوبلر راس: پذیرش

بالاخره بعد از ۵ گام، شخص می‌پذیرد که این تغییر اجتناب ناپذیر است.

با آن کنار می‌آید و با شرایط جدید خودش را وقف می‌دهد.

متاسفانه بسیاری از افراد هیچ‌گاه به این مرحله نمیرسند و در مراحل افسردگی و چانه‌زنی باقی می‌مانند.

و به همین دلیل است که بسیاری از افراد بعد از یک تغییر بزرگ در زندگی، دچار بحران‌های روحی و عاطفی شدید می‌شوند.

آن‌ها نمی‌توانند از مرحله افسردگی بیرون بیایند.

چگونه از مدل کوبلر راس در زندگی استفاده کنیم؟

نکته بسیار مهمی که در این نظریه وجود دارد این است که کلیه مراحل الزاما به همین ترتیب طی نمی‌شوند.

برخی از افراد بین ۲ مرحله چند بار حرکت می‌کنند.

مثلا فرد بعد از انکار دچار عصبانیت می‌شود و بعد از مدتی مجدد شروع به انکار می‌کند.

یا همانطور که گفتیم بسیاری از افراد به مرحله پایانی و اصلی یعنی پذیرش تغییر نمی‌رسند.

برای اینکه در زندگی دستاوردهای بیشتری به‌دست بیاوریم باید بپذیریم تغییر جز جدا نشدنی زندگی ما هست.

پس چقدر عالی است که در مواجهه با تغییرات زندگی، آن‌ها را هرچه سریع‌تر بپذیریم.

و از آن بهتر اینکه تحولات زندگی را پیش‌بینی کنیم یا خودمان آن‌ها را به‌وجود بیاوریم.

موفقیت‌های بزرگ در زندگی نصیب کسانی می شود که زودتر از دیگران تغییرات را می بینند و از آن‌ها بهترین بهره را می‌برند.

الیزابت کوبلر راس کیست؟

الیزابت کوبلر راس، روان‌درمان‌گر مشهور سوییسی-آمریکایی، خیلی وقت‌ها به سبکی حرف می‌زد که گویی آخرین لحظات زندگی را می‌گذراند: «دلم برای زندگی‌ام تنگ می‌شود؛ برای همه‌ی آن‌هایی که از دست‌شان داده‌ام دلتنگ خواهم شد.»

البته شرایط زندگی هم به گونه‌ای پیش رفته بود که او، تجربه‌ی «از دست دادن» را بیشتر و بهتر ببیند و پیش چشم داشته باشد: کوبلر راس، در چند سکته متوالی، سلامت خود را از دست داده و تقریباً نیمی از بدنش فلج شده بود. ویلچر و در سال‌های آخر، تخت، همدم دائمی او بودند و همین باعث شده بود که او مرگ و از دست دادن را بهتر لمس کند.

اما با همه‌ی این‌ها، شور و شوق او برای زندگی نیز مثال زدنی است. نویسنده‌ی همکار او، دیوید کسلر، به خوبی توضیح می‌دهد که اگر خودش بالای سر او نبود و با چشمان خویش آخرین نفس‌های او را نمی‌دید، هیچ‌وقت نمی‌توانست باور کند که کوبلر راس ساعت هشت و یازده دقیقه‌ی غروب یک روز تابستانی، جان داده و مرده است.

از شوق زندگی او همین بس که با آن پیکر بی‌تحرک، حرف‌هایش را می‌گفت و دیکته می‌کرد و نوشته‌ها را می‌خواند و اصلاحات مد نظرش را اعلام می‌کرد و چنان تا لحظه‌ی آخر کار کرد که آخرین کتابش، یعنی درباره‌ی اندوه و سوگواری بعد از مرگش منتشر شد.