داستان زندگی لبوفروش
رکنا : روی مبل سه نفره رنگ و رو رفته و قدیمی کنار بساط شب یلدایی اصغر آقا نشسته بودم.
داشتم از گرمای آتش توی حلبی روغن کیف می کردم و به صدای سوختن چوب ها گوش می دادم، که اصغر آقا یک بشقاب لبویِ داغ به سمتم گرفت و گفت:بفرما... بخور که تو این هوا خوب می چسبه
بشقاب را از دستش گرفتم و خودم را کمی کنار کشیدم و جایی برایش باز کردم. تشکر کردم و گفتم:بیا یه کم بشین،خستگی در کن. اصغر آقا مرد سن و سال داره محله بود، که معروف شده بود به اصغر آقا گاری چی...سال ها بود،نانِ خانواده اش را از فروختن سبزی روی همان گاری در آورده بود و زمستان که می شد شب ها را تا خود شب یلدا لبو و بلال می فروخت.
زیر نور چراغی که بالای گاری اش وصل کرده بود، می شد خط و خطوط چهره اش را بهتر دید،و بیشتر پی به این بُرد که پشت هر کدام از چین های پیشانی اش داستانی دارد برای تعریف کردن، مرد خوش صحبتی بود، مهم نبودچند سال داری، می توانستی ساعت ها بنشینی و از هم صحبتی اش لذت ببری،پرسیدم:چه خبر عمو اصغر... کار و کاسبی رو به راهه...
خنده تلخی کرد و گفت:خدا رو شکر پسرم، خدا روزی رسونه، گرچه از وقتی سر و کله این کرونا پیدا شده، مردم می ترسن دیگه از منِ دستفروش چیزی بخرن... نگاهی به آسمان سیاه و بی ستاره بالای سرش کرد و گفت:البته حق هم دارند، یه جون که بیشتر ندارن،و سرش را پایین انداخت.چیزی نداشتم که بگویم،اوضاع بدی بود، فقط یک جمله گفتم:به قول خودت عمو اصغر جون خدا بزرگه...
یک تکه کوچک از لبو را در دهانم گذاشتم، درست همان موقع یک بنز مشکی جلو پایمان ترمز زد،مرد چاق و شکم گنده ای از آن پیاده شد و مستقیم به طرف اصغر آقا آمد، سلام کرد و گفت:حاجی کل این بند و بساط لبو و بلالت چند؟ من و اصغر آقا همزمان نگاهی به هم کردیم و به هم لبخند زدیم.اصغر آقا حساب سر انگشتی کرد و رو به مرد بنز سوار گفت:...
قابلتون و نداره، دیگه شب یلداست و منم می خوام برم پیش زن و بچه ام، شما پونصد بده، خدا بده برکت، مرد بی چک و چونه ده تا تراول صدی شمرد و داد دست اصغر آقا، چشم های اصغر آقا برقی زد و گفت: آقا اینکه... مرد نگذاشت حرفش تمام شود، با نگاهی از روی بزرگی و مهربانی گفت:برو خونه و خوش باش، حلالت باشه،
فقط قبلش کمک کن بی زحمت اینا رو تو ماشین بذار...فرصت ندادم اصغر آقا چیزی بگه کمک کردم، وسایل و جمع کردن،همان طور که مشغول بودم، به ساعتم نگاه کردم و رو به اصغز آقا گفتم: دیدی اصغر آقا گفتم خدا بزرگه، حالا به فیلم سینمایی مون هم می رسیم.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.
نویسنده : @mahor.n67
ارسال نظر