داستانک های زیبا را بخوانید
رکنا : 3 داستانک متفاوت را برایتان آورده ایم.
سنگر
وقتی جنگ بود سنگری داشتیم که جوک رزمندها شده بود. آتش دشمن خاموش نمیشد/ تله در سنگر بیموش نمیشد/ خواب بر ما حرام شد/ نصف سنگر از آب خراب شد/ صبرمان دیگر سرآمد/ ناگهان ماری درآمد/ همین یک قلم کم بود/ اول سنگر دم در بود/ سنگر ما خاص بود/ درش روی بلایا باز بود/ بین رزمندها مشهور بود/ حرف و جوکشان جور بود/ ولی مار شوخی نبود/ به قول بچهها هندی نبود/ پایم از ترس خشکید/ مار هم به یکباره خزید/ کناری داخل سوراخ شد/ آه از نهاد همه بر باد شد/ فهمیدیم که خش موش نبود/ مار بود مار بود مار بود/ مدتها با ما همسایه بود/ در یک سنگر که ویرانه بود/ آن موضوع مرا تغییر داد/ به عقل و هوشم تدبیر داد. آن مار مهمان ناخوانده سنگر ما بود و مدتها از شر موش و حشرات راحت شدیم. هنگامی که مشغول استراحت بودیم به آرامی گشت و گذار میکرد ولی یک روز وقتی متوجه شدیم که نیش مارها بلای جان عراقیها که سنگرشان صد متر جلوتر بود شده بیش از پیش خدا را شاکر بودیم.
گل خوشبختی/ 5632---0939
طلاق
بچهها در مسجد بازی میکردند. سر و صدای آنها بلند شده بود. خانومی با خشم اومد و گفت: ساکت! برید پیش مادرتون بشینید و دختری که مادرش طلاق گرفته بود گوشهای نشست و نفهمید کجا بره....
فاطمه نوروزی/ 8377---0939
سرنوشت
روزگاری دو برادر بودن که با کار و مشقتهای بسیار در کنار خانواده زندگی میکردند. برادر بزرگتر رمضان نام داشت آن یکی محمود. رمضان کمی بداخلاق و تندخو بود ولی محمود مهربان و صبور بود. برادر بزرگتر به دنبال کارگری و زحمتکشی رفت. بعد از مدتی در کار خود اوستا شد و کار خود را بهبود بخشید و زنی گرفت که او 6 دختر و 4 پسر داشت ولی برادر کوچک به شهری دیگر رفت و مشغول دستفروشی در کنارخیابان شد. او خانهای اجاره کرد و همانجا زندگی کرد. او هیچوقت تشکیل خانواده نداد و تنها بود.
بعد از مدتی در زمان جنگ جهانی دوم قحطی شد و برادر بزرگ بر اثر بیماری طاعون مرد ولی او خانوادهای داشت که نام او را زنده نگه دارن ولی برادر کوچک بیکس بود و در شهری دیگر و دور از خانواده برادرش بود. چندی بعد به خانواده برادر خبر داده شد محمود فوت کرده. وقتی به دنبال پیکر بیجان او رفتند دیدند او ماهها پیش از دنیا رفته و کسی نبوده که از او خبری بگیرد. محمود عموی پدری من و رمضان پدربزرگ پدری من است. آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.
میثم آبدوان/ 0884---0930
ارسال نظر