داستانک "وقتشه"
رکنا : داستانکی به نام "وقتشه" را در این بخش از رکنا بخوانید.
دستم را دراز کردم که بگیرمش، دمش را گرفتم اما خودش را بیرون کشید. خیلی تقلا میکرد. گنجشک بیچاره، نفس نفس میزد و ترسیده بود. از زیر صندلی به زیر تخت از زیر تخت تا کنار پنجره.
داشتم کلافه میشدم. صدای جیکجیکش گوشخراش و بلند بود. نمیدانستم از کجا آمده بود توی اتاق. پنجره هم باز نبود. مدام صدا میکرد و خودش را به در و دیوار میزد.
بالاخره روی میز کنار تخت به دامش انداختم و دستم را رویش گذاشتم. با اینکه کوچک بود عجب صدای گوشخراشی داشت. هی بلندتر و واضحتر میشد. جیک جیک جیک جیک... و بلندتر... جیک جیک جیک و دیگر شبیه جیک جیک نبود؛ ساعت کنار تخت بود که هشت صبح را اعلام میکرد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
بهاره بهگوی/ 0915---1008
ارسال نظر