به گزارش رکنا، مأمور بدرقه متهمان در یکی از دادسراهای تهران، سراسیمه با پلیس تماس گرفت و از سرقت کلت کمری‌اش خبر داد و گفت: من چند متهم را از بازداشتگاه به دادسرا آورده بودم موقع ورود کلت کمری‌ام را به همراه 5 فشنگ جنگی تحویل سربازانی دادم که در اتاقک نگهبانی بودند. بعد از پایان کار، زمانی که برای تحویل اسلحه به اتاقک نگهبانی رفتم خبری از اسلحه نبود. در همین موقع مرد جوانی نیز که از مراجعان دادسرا بود برای گرفتن تلفن همراهش به اتاقک نگهبانی آمد اما از تلفن همراه او نیز خبری نبود بنابراین فرضیه سرقت اسلحه و گوشی تلفن همراه قوت گرفت.

در تحقیق از مأموران و سربازهای اتاقک نگهبانی، آنها مدعی بودند که اسلحه و گوشی را در محل مربوطه قرار داده و نمی‌دانند چه اتفاقی رخ داده است. در نخستین گام، مأموران به بازبینی دوربین‌های مداربسته اتاقک نگهبانی پرداخته و مرد جوانی را دیدند که از غفلت مأموران استفاده کرده و در فرصتی مناسب اسلحه و گوشی تلفن را سرقت کرده است.

در بازبینی دوربین‌ها چهره مرد جوان به‌دست آمد و تحقیقات برای دستگیری او آغاز شد.

با به‌دست آمدن چهره مرد جوان هویت او شناسایی شد و تحت تعقیب قرار گرفت. چند ساعتی از سرقت گذشته بود که مأموران پی بردند، سارق مسلح به نام شهاب در یکی از مناطق غرب تهران دیده شده است. بلافاصله آنها راهی محل مورد نظر شده و شهاب را که داخل خودرواش در مقابل خانه‌ای به کمین نشسته بود بازداشت کردند.

شهاب ابتدا منکر سرقت گوشی و اسلحه و فشنگ‌ها بود، اما زمانی که در بازرسی از خودرواش، اسلحه و گوشی تلفن پیدا شد لب به اعتراف گشود و گفت: مدتی قبل برای انجام کاری به دادسرا آمده بودم که زن جوانی را دیدم.

مهشید سر صحبت را با من باز و از شوهرش گلایه کرد. این زن را چند بار دیگر نیز در دادسرا دیدم و با هم بیشتر آشنا شدیم. او برایم تعریف کرد که همسر بداخلاقی دارد که مدام او را کتک می‌زند و اذیتش می‌کند. به همین دلیل هم از همسرش شکایت کرده و به دادسرا آمده بود. او دنبال راهی بود تا همسرش را راضی کند که او را طلاق دهد.

متهم در ادامه گفت: مهشید پیشنهاد داد در مقابل دریافت پولی قابل توجه شوهرش را بترسانم و مجبور کنم او را طلاق دهد.

من هم موافقت کردم اما بعد از چند روز پیشنهاد دیگری داد و گفت اگر می‌توانی او را از سر راهم بردار. برای این کار هم مبلغ قابل توجهی به من پیشنهاد داد. به همین دلیل تصمیم به سرقت اسلحه گرفتم.

چندباری که به دادسرا آمده بودم، می‌دیدم مأموران اسلحه‌هایشان را تحویل می‌دهند و به فکرم رسید از آنجا سرقت کنم. از طرفی یک گوشی هم سرقت کردم تا کسی نتواند رد مرا بزند. بعد از سرقت با توجه به اطلاعاتی که مهشید داده بود، راهی خانه همسرش شدم و در مقابل خانه او به کمین نشستم تا با تهدید نقشه‌ام را عملی کنم اما قبل از هر کاری دستگیر شدم.

با اعترافات مرد جوان؛ دستور بازداشت مهشید نیز صادر شد و تحقیقات در این رابطه ادامه دارد.