بلایی که سر فریبا پس از بیوه شدن در محل کارش آمد!
حوادث رکنا:فریبا از شوهرش طلاق گرفت و همین کافی بود تا کریم در محیط کار به پرو پایش بپیچد.
5 سال از این رابطه کثیف می گذرد و من هم چنان از او متنفرم چرا که قربانی خواسته های گناه آلود مردی شدم که هیچ وقت در زندگی به خواسته های من توجهی نکرد و همواره مرا ابزاری برای رسیدن به خواسته های شومش قرار داده بود...
زن 29 ساله ای به نام فریبا که مدعی بود با وجود مزاحمت ها و تهدیدهای خطرناک همسر سابقش، دیگر نمی تواند به یک رابطه گناه آلود تن دهد، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: 19 ساله بودم که تن به یک ازدواج بدون تحقیق دادم اما 3 سال بعد در حالی متوجه اعتیاد همسرم شدم که شعله های مواد افیونی هر روز بیشتر از گذشته در زندگی ام زبانه می کشید.
ابتدا سعی کردم با اعتیاد حامد کنار بیایم و به او کمک کنم تا مسیر درست زندگی را بیابد، اما تلاش هایم بی فایده بود و حامد روز به روز بیشتر در مرداب مواد افیونی فرو می رفت و هیچ چیز برایش اهمیت نداشت.
به ناچار و با حمایت های خانواده ام از او جدا شدم و با کوله باری از شکست و تنهایی به آغوش مادرم بازگشتم. این در حالی بود که احساس شرمندگی و پوچی آزارم می داد و با نگاه های غمگین مادرم شرمنده می شدم. این گونه بود که تصمیم گرفتم برای فراموش کردن گذشته و آغاز یک زندگی آرام، در شرکتی مشغول به کار شوم. ولی باز هم چوب سادگی ام را خوردم و نتوانستم از تجربه تلخ گذشته عبرت بگیرم.
فضای شرکتی که در آن کار می کردم به گونه ای بود که مردان و زنان، به ظاهر در محیطی امن و صمیمی مشغول کار بودند صمیمیتی ظاهری که آتشی زیر خاکستر داشت اگرچه قصد داشتم چشمانم را به روی حقایق زندگی باز کنم و به راحتی فریب ظاهرسازی افراد را نخورم ولی باز هم زمانی به خود آمدم که در محیط کارم به ابراز علاقه یکی از همکارانم پاسخ مثبت داده بودم هر چند در ابتدا و به خاطر اعتقاداتی که هنوز ریشه هایش در قلبم وجود داشت به رابطه با کریم تمایلی نشان ندادم ولی چرب زبانی و اصرارهای پی در پی او موجب شد با پیشنهاد ازدواج موقت آن هم به صورت پنهانی و به دور از چشم خانواده موافقت کنم در حالی که هر روز وابستگی ام به کریم بیشتر می شد از پنهان کاری های خودم خسته شده بودم تا این که متوجه رفتارهای ناشایست و ارتباط کریم با دوستان خلافکارش شدم.
او را راضی کردم زندگی مستقلی تشکیل دهیم شاید دست از کارهای خلاف بردارد و نسبت به زندگی اش متعهد شود، اما باز هم شکست خوردم و تصمیم گرفتم از او جدا شوم.
کریم که متوجه موضوع شده بود با تهدیداتش مرا تحت فشار قرار داد. مزاحمت ها و تهدیدهای او برای من و خانواده ام به حدی رسید که مجبور شدم برای حفظ آبرو و آرامش خانواده ام تن به خواسته هایش بدهم حالا هم با گذشت 5 سال از این ماجرا هم چنان از او متنفرم و در حالی که زبانه شعله های گناه مرا می سوزاند تصمیم دارم با توسل به قانون Law به این رابطه کثیف پایان بدهم تا شاید ...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر