خوابی که مجری معروف زن تلویزیون را به پابوسی امام رضا(ع) کشاند

به گزارش رکنا ، ناهید زیارتی همسر"معین رضا فرخنده " از مجریان توانمند و متعهد صدا و سیمای خراسان رضوی است که به تازگی ازدواج کرده اند در گفتگو با خبرنگار رکنا گفت: چندی قبل همسرم آماده یک سفر کاری شد. معین رضا می گفت برا ی تهیه مستند شهادت یکی از شهدای نیروی انتظامی همراه تیم مستندات اجتماعی پلیس Police عازم شهرستان تایباد در مرز شرق کشور است. نگرانش بودم اما همسرم گفت احتمالا کارشان چند ساعت بیشتر طول نکشد و تا غروب بر می گردد. آن روز خورشید غروب کرد و هر چه زنگ می زدم معین رضا پاسخگو نبود. خیلی دلواپس شده بودم. بالاخره. گوشی تلفنش را جواب داد و گفت: در هنگ مرزی تایباد هستند و ماموریت شان دو روز طول می کشد. با شنیدن این حرف کمی ناراحت شدم و گفتم: قول دادی زود برگردی و حالا حرف دیگری می زنی! ناهید زیارتی در حالی اشک می ریخت، افزود: خانه پدرم رفتم و تا آخر شب دمق بودم. ساعت ۱۱شب بود که خوابیدم. اما نیمه های شب مردی جوان به خوابم آمد. لباس نیروی انتظامی به تن و داخل باغی زیبا بود. سلام و احوالپرسی کرد ،سرش را پایین انداخته بود و  گفت: ببین من چقدر جایم خوب و سرسبز است ترو به خدا بگویید برای من گریه نکنند  و شما هم ناراحت نباش من برای شما ومعین رضا دعا می کنم که زندگی خوبی داشته باشید وی به راه افتاد که برود و من هم می خواستم دنبالش برم که متوجه شدم پاهایم تکان نمی خورد و خطاب به من گفت: این راهی که من می روم شما نمی توانی بیایی ،خواهرم ،ناراحت هستید و احساس دلتنگی می کنید. آمده ام بگویم دعاگوی شما و معین رضا هستم. زن جوان افزود: با تعجب از او خواستم خودش را معرفی کند. در حالی که لبخندی بر چهره داشت آرام جواب داد برادر کوچک شما هستم, شهید نیروی انتظامی سراسیمه از خواب پریدم. تصورم این بود که حتما برای معین رضا اتفاقی افتاده است. مادرم هم با صدای گریه ام از خواب بیدار شد. نگفتم چه خوابی دیده ام. تا سپیده دم خورشید قرآن می خواندم و صلوات می فرستادم. من درباره این خواب با هیچ کس صحبتی نکردم، معین رضا روز بعد از ماموریت برگشت کم کم این خواب عجیب از یادم رفت. ناهید زیارتی افزود: شب گذشته معین رضا به خانه آمد و گفت امشب مستند شهادت شهید آرمش از تلویزیون پخش می شود. اسم شهید برایم آشنا بو د اما به خاطر نمی آوردم کجا این نام را شنیده ام. برنامه شروع شد. همسرم می گفت این شهید نیروی انتظامی ۵ ماه قبل از شهادتش ازدواج کرده و در دی ماه امسال به آسمان پرگشیده است بی اختیار گریه ام گرفت نمی توانستم خودم را کنترل کنم. معین رضا نگرانم شده بود، گریه امانم نمی داد برایش تعریف کنم ماجرا از چه قرار است.تا پایان فیلم حرفی نزدم و بعد از معین رضا خواستم مرا به حرم امام رضا( ع ) ببرد، لحظه ورود به حرم آقا سلام دادم و به امام رضا گفتم این سلام شهید آرامش است، من از این به بعد هر موقع به حرم امام رضا بروم یاد و خاطره شهید آرامش در خاطرم می ماند. با صدایی بغض گرفته ماجرای خوابم را برایش تعریف کردم، شوکه شده بود او هم با صدای بلند گریه می کرد. به معین رضا گفتم که به وجودش و کار مقدسی که انجام داده افتخار می کنم. اما حسرت می خوردم که چرا در آن شب تاریک و پس از خوابی که دیدم فقط برای معین رضا دعا خواندم و باید به یاد این شهید و شهدای دیگر هم می بودم. زن جوان افزود: این غفلت ما از مقام شهدایی است که جان عزیز خود را در طبق اخلاص گذاشته و به شهادت رسیده اند. آنچه امروز برای من و همسرم خیلی ارزشمند است این که دعای خیر شهید آرمش بدرقه راه زندگی مان است. امیدوارم همه ما بتوانیم شان و احترام این شهید عزیز و همه شهیدان عزیز که در قید حیات و حیات ابدی شان نگران مان بوده. و مراقب مان هستند را پاس بداریم و ادامه دهنده راه مقدسی باشیم که شهدا برای آن جان فدا کردند درود به شهید آرمش و همه شهیدان عزیز انشاا... دعای خیرشان برکت زندگی مان باشد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.