سرنوشت عجیب یک قاضی بدنام!
رکنا: در حالی که دختر جوانی در کنارش بود، قاضی جوزف کراتر از یک باشگاه شبانه لوکس و مجلل در خیابان چهل و پنجم نیویورک بیرون آمد و با حرکت دست تاکسی را متوقف کرد.
او در حالی که با همراه جوان خود خداحافظی میکرد، با صدای بلند گفت: روبی فردا تو را میبینم. در واقع این آخرین جمله قاضی Judge بود زندگی اجتماعی غیر معمول و پرحاشیه او باعث شده بود بسیاری به او لقب «جو خوششانس» را بدهند. آنطور که شاهدان و اطرافیانش دیده بودند، او آن باشگاه شبانه را به مقصد سالن تئاتری در مرکز شهر ترک کرد.
از آن زمان به بعد یعنی از 6 آگوست 1930 قاضی کراتر ناپدید شد و این مساله به قدری جنجالی بود که تا سالها بعد هرگونه ناپدید شدن افراد معروف و سیاسی در آمریکا با او مثال زده میشد. با وجود آنکه بیش از 80 سال از گم شدن او میگذرد، اما نامش همچنان در لیست مفقودیهای شهر نیویورک دیده میشود و پلیس Police نیویورک هنوز به دنبال یافتن سرنخی از سرنوشت اوست.
البته داستان زندگی این قاضی از همان ابتدا جنجالی نبود و مدتها به عنوان یکی از حامیان جامعه نیویورک شناخته میشد؛ اما جمع شدن افراد بدسابقه در اطرافش، سرنوشت زندگی او را کاملا دستخوش تغییر کرد. او ابتدا اعتقاد راسخی به اجرای قانون Law داشت، اما در ادامه عضو یکی از فاسدترین ادارات دولتی در تاریخ شهر نیویورک شد. او استاد برجسته رشته حقوق در دانشگاه نیویورک بود، اما دوست داشت به سرعت و در کمترین زمان ممکن ثروتمند شود.
به عنوان فردی که تمایل زیادی به سرمایهدار شدن داشت، به سرعت مورد توجه نهادهای دولتی قرار گرفت. سال 1929 هتل لیبی در نیویورک ورشکسته شد و در نتیجه با قیمتی حدود 75 هزار دلار به یک شرکت تجاری فروخته شد. کراتر در آن زمان نقش وصولکننده را در این ماجرا بازی کرد. شش هفته بعد این هتل به دلیل قرار گرفتن در مسیر ساخت و ساز شهری، با قیمت دو میلیون و 800 هزار دلار به شهر نیویورک فروخته شد. بسیاری از اعضای دولتی از جمله کراتر بهواسطه این قرارداد
پول هنگفتی را به دست آوردند.
تا سال 1930، او زندگی مرفهی داشت. خوششانسی او زمانی بیشتر شد که فرانکلین روزولت که بعدها فرماندار نیویورک شد، او را به عنوان قاضی دادگاه عالی این شهر انتخاب کرد. او حالا علاوه بر ثروت، به قدرت فراوان نیز دست یافته بود. اما عصر 2 آگوست همان سال، اتفاقی زندگی لوکس او را تهدید کرد. او در حالی که با همسرش با تعطیلات تابستانی در ماین بودند، تماس مرموزی دریافت کرد. پس از این تماس، کراتر به سرعت به نیویورک بازگشت. او با بیان این جمله که «باید برخی کارها را رسیدگی کنم» به نیویورک رفت و به همسرش قول داد که برای تولد او در هفته آینده بازگردد؛ اما این قول هرگز عملی نشد.
6 آگوست او دو فقره چک به مبلغ 4100 دلار نوشت و به منشی خود جو مارا داد تا آنها را نقد کند. زمانی که مارا بازگشت، کارتر در حال قرار دادن فایلهای دفتر خود داخل چهار جعبه و کیف بود. او به مارا گفت که قرار است برای چند روز به وستچِستر برود. با این حال، او عصر همان روز به باشگاه شبانهای در خیابان 45 رفت و در پایان نیز گفت میخواهد به تئاتر برود.
نکته جالب این بود که با گذشت حدود یک ماه، خبر ناپدید شدن او افشا شد. دوستان و دشمنانش از ترس اینکه انگشت اتهام به سمت آنها نشانه برود، از بازگو کردن این مساله خودداری میکردند. مسئول این پرونده توماس کراین، دادستان منطقه منهتن بود، اما دوستان قدرتمند کراتر در کار او سنگاندازی میکردند.
البته گزارشهای مربوط به ناپدیدن شدن او بعد از چند سال جنبه جهانی پیدا کرد. در سال 1955 یک غیبگوی هلندی به نام جرارد کراسیت ادعا کرد که قاضی کراتر در طبقه اول یک خانه ویلایی در منطقه برونکس در نیویورک به قتل Murder رسیده و جسدش در باغ آنجا دفن شده است.
نکته جالب اینجا بود که چنین خانهای وجود داشت و کراتر از آنجا برای برگزاری دیدارهای مخفیانهاش استفاده میکرد.
تحقیقات نشان داد که مالک قبلی آن خانه یعنی آقای هنری کاروس قبلا گفته بود که در روز 10 آگوست 1930 آشپرخانه غرق به خون بود؛ اما هیچ اثری از یک جسد به چشم نمیخورد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
محمد تعمیرکار ماشین لباسشویی بود / وقتی به خانه دختر رفتم تسلیم رفتار شیطانی او شدم!
ارسال نظر