عکس عجیب از پابلو اسکوبار بزرگترین قاچاقچی مواد مخدر در کنار فرهاد اصلانی !

 سعید آقاخانی با فرهاد اصلانی به واسطه شباهتش با پدر پابلو اسکوبار (بزرگ‌ترین قاچاقچی مواد مخدر) شوخی کرد. سعید آقاخانی با استوری کردن عکس پابلو اسکوبار در کنار پدرش نوشت : "تصویری از پابلو اسکوبار بررگترین قاچاقچی مواد مخدر در سنین کودکی در کنار پدرش فرهاد اصلانی عزیز از بازیگران مطرح سینما ی ایران"

فرهاد اصلانی

به گزارش گروه فضای مجازی رکنا، فرهاد اصلانی در سال ۱۳۴۵ در شهر بیجار در استان کردستان متولد شد. او در سال ۱۳۷۰ از دوره دو ساله کارگردانی و بازیگری در زمینه تئاتر از فرهنگسرای نیاوران دانش‌آموخته شد. بازی در تئاتر را در سال ۱۳۷۵ هم‌زمان با تحصیل و هم‌چنین بازی در نمایش‌های رادیویی را از سال ۱۳۷۱ آغاز نمود. وی در سال ۱۳۷۲ اولین بار در مجموعه تلویزیونی همسایه‌ها ایفای نقش کرد و سپس حضور در جلوی دوربین را در سال ۱۳۷۳ با فیلم روسری آبی کاری از رخشان بنی‌اعتماد تجربه کرد.

فرهاد اصلانی

اصلانی از سال ۱۳۸۶ گزیده کار شد و توانست با انتخاب‌های خوب و بازی‌های قابل توجه بیش از گذشته مورد توجه قرار بگیرد. وی در سال ۱۳۹۰ در سه فیلم خود یعنی خرس، زندگی خصوصی و من مادر هستم خوش درخشید و توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را برای دو فیلم اول نامبرده شده دریافت کند. در سال ۱۳۸۹ سریال مختارنامه را بر روی آنتن داشت و توانست بازی ماندگاری را در نقش عبیدالله بن زیاد از خود به نمایش بگذارد.

فرهاد اصلانی

اصلانی در سال ۱۳۹۵ با بازی درخشان خود در فیلم دختر اثر رضا میرکریمی، توانست اولین جایزه بین‌المللی خود را از سی و هشتمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم مسکو دریافت کند و در ادامه هم در چهار فستیوال بین‌المللی دیگر نامزد دریافت جایزه شود.

پابلو امیلیو اسکوبار کی بود؟

پابلو امیلیو اسکوبار گاویریا (به اسپانیایی: Pablo Emilio Escobar Gaviria)‌ (۱ دسامبر ۱۹۴۹ – ۲ دسامبر ۱۹۹۳)، قاچاقچی کلمبیایی کوکایین بود. وی به عنوان ثروتمندترین قاچاقچی تاریخ بشر شناخته می‌شود که ثروت خالصش تا۳۰ میلیارد دلار (معادل ۴۸ تا ۵۸ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸) می‌رسید. پابلو اسکوبار" با القابی چون پدرخوانده، رئیس، جادوگر، رابین هود، بزرگترین گانگستر جهان، قاچاقچی افسانه‌ای، سلطان کوکائین یکی از مشهورترین چهره‌های تاریخ معاصر کلمبیاست که در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ میلادی به کابوس این کشور تبدیل شده بود.

پابلو شغلش تجارت کوکایین کلمبیا به کشور آمریکا بود ولی با اشتغال برای مردم و ساخت خانه‌ها برایشان و تأسیس کارخانه‌ها و تفریحات و سرگرمیها و ورزش برای مردم یک چهره محبوب بود مخصوصاً شهر زادگاهش مدلین. وی رئیس باشگاه فوتبال اتلتیکو ناسیونال بوده‌است. پابلو اسکوبار علاوه بر تجارت کوکائین که با محبوبیت و رشوه و قتل همراه بود اما علاقمندی سیاسی و منش سوسیالیستی هم داشت (مانند چه گوارا در آمریکای لاتین). او آرزوی رئیس‌جمهور کلمبیا شدن را داشت حتی در انتخابات به دلیل محبوبیت مردمی به نمایندگی مجلس کنگره کلمبیا هم رسید.

پول فراوان و منش سوسیالیستی و ورود به سیاست آنهم در کشور کلمبیا که حیاط خلوت آمریکای ابرقدرت بود اما برایش دردسرساز شد. تلاشهای پابلوی قاچاقچی کوکایین ثروتمند محبوب برای رسیدن به مقامات بالای سیاست کلمبیا و روحیه ضدآمریکاییش باعث خونریزیهای فراوان شد و ترورهای فراوان سیاسی و قضات و پلیس را بدنبال داشت. ترور کاندیدای ریاست جمهوری و انفجار هواپیمای مسافربری کاندیداها از جمله آنها هستند. آمریکا با فشار بر دولت کلمبیا و همکاری با پلیس کلمبیا و اتحاد با گروه‌های تبهکار کلمبیایی لوس پپس و باند رقیب قاچاق کوکایین شهر کالی، عرصه را بر اسکوبار تنگ کرد. او دیگر نمی‌توانست ثروتش را در بانکهای دولت نگهداری کند و افرادش هم کشته و تلفات سنگین می‌داد و دائم در جنگ گریز با دشمنانش بود.

او به دلیل محبوبیت مردمی و قدرتش توانست با قانون «استرداد» با آمریکا مقابله کند و طی تفاهم با دولت در زندان مجلل خودساخته کاتدرال درون کشور کلمبیا زندانی باشد، که البته از آنجا هم به فعالیتهای پولساز تجارت کوکایینش و رفتارهای جاه طلبانه سیاسی ضدآمریکایی ادامه می‌داد. دولت آمریکا با فشار بر دولت کلمبیا قصد حمله و دستگیری و مرگ او را داشت که پابلو با دانستن آن از زندانش فرار کرده و در شهر محبوبش مدلین بین مردم با مأموران مواد مخدر آمریکا و پلیس کلمبیا و گروهای مخالفش درگیریها را ادامه داد. نهایتاً با متلاشی شدن باند او و کشته شدن افرادش اسکوبار در سال ۱۹۹۳ در کلمبیا به‌دست پلیس و ارتش کلمبیا در یک درگیری کشته شد. به گفته روبرتو اسکوبار برادر و حسابدار شخصی پابلو، وی در اوج قدرتش هفته‌ای صد میلیون دلار درآمد داشت و ثروت او به قدری عظیم بود که صندوق‌های پول نقد را در مزارع کشاورزی، انبارهای مخروبه و بین دیوار خانه‌های اعضای شبکه خود پنهان می‌کرد و هر سال حدود ۱۰ درصد این پول‌ها به دلیل جویدن موش‌ها یا نفوذ آب از بین می‌رفتند. تنها پسر او سال ۲۰۰۹ در مصاحبه‌ای با دیلی تلگراف گفت که یک بار پدرش هنگام فرار به همراه اعضای خانواده حدود دو میلیون دلار اسکناس را آتش زد تا با آن‌ها گرم شویم و غذا بپزیم.

پابلو امیلیو اسکوبار گاویریا در ۱ دسامبر ۱۹۴۹ در ریونگرو، واقع در انتیوکیا کلمبیا متولد شد. او سومین فرزند از هفت فرزند کشاورزی به نام آبل دی خسوس داری اسکوبار اچوری (۱۹۱۰–۲۰۰۱) (به اسپانیایی: Abel de Jesús Dari Escobar Echeverri)بود. مادر او نیز معلمی به نام همیلدا دی لوس دلوریس گاویریا بریو (به اسپانیایی: Hemilda de los Dolores Gaviria Berrío)(درگذشت ۲۰۰۶) بود.

اسکوبار در شهر مدئین رشد کرد و بر اساس گفته‌ها او خلافکاری را در دوران نوجوانی با دزدیدن سنگ قبر و فروختن آن‌ها به قاچاقچیان محلی آغاز کرد. طبق گفته‌های سباستیان ماروکین، پسر اسکوبار، ادعا می‌کند که اولین اعمال مجرمانه پدرش با فروش مدرک جعلی دیپلم دبیرستان آغاز شد.وی به کمک همین مدارک وارد دانشگاه اتنوما لاتینا امریکانا مدئین شد و مدت کوتاهی در دانشگاه مشغول تحصیل شد اما پیش از دریافت مدرک آن را ترک کرد.

اسکوبار به کمک دوستش، اسکار آگوئرو، درگیر بسیاری از جرائم شد که از بین آن‌ها می‌توان کلاهبرداری، فروش سیگار، بلیط بخت آزمایی جعلی، و سرقت خودرو اشاره کرد. در اوایل دهه ۱۹۷۰، یعنی اندکی قبل از ورود به عرصه مواد مخدر، اسکوبار به واسطه دزدی و آدم‌ربایی درآمدی ۱۰۰٬۰۰۰ دلاری داشت.

اسکوبار علیرغم پیشینه‌اش _که پسر یک کشاورز فقیر کلمبیایی بود_ رهبر کارتل «مدلین» بود که ۸۰ درصد بازار کوکائین جهان را در دست داشت. او هفته‌ای حدود ۴۲۰ میلیون دلار درآمد داشت که وی را به یکی از ثروتمندترین مافیای مواد مخدر در طول دوران تبدیل کرد. این قاچاقچی مواد مخدر در زمان خود به قدری قدرتمند بود که آمریکا از او به‌عنوان یکی از مهم‌ترین دشمنانش یاد می‌کرد.

سال ۱۹۸۹ نشریه فوربس وی را به‌عنوان هفتمین مرد ثروتمند دنیا معرفی کرد. ثروت او بر اساس اخبار این نشریه چیزی نزدیک به ۳۵ میلیارد دلار برآورد شد. کارتل او بخش بزرگی از قاچاق مواد به آمریکا، مکزیک، پورتوریکو، جمهوری دومینیکن و سایر نقاط قاره را زیر سیطره خود داشت و کنترل بیش از ۸۰ درصد قاچاق کوکائین در جهان نیز برعهده اسکوبار بود. با این حال این قاچاقچی شاید به خاطر تجربه گذشته از زندگی در فقر و تنگدشتی دوستدار فقرا بود و به مردم تنگدشت کمک می‌کرد؛ برای همین در کلمبیا گروهی به او لقب رابین هود داده بودند.

اسکوبار در ادامه راهش برای پیشتازی در قاچاق مواد، کلمبیا را به پایتخت قتل در جهان تبدیل کرد و بیش از ۷ هزار قتل سازماندهی شده سال ۱۹۹۱ توسط مافیای او انجام گرفت. وی حتی در این راه به بیش از ۶۰۰ جوان فقیر پاداش‌های زیادی برای کشتن و کنار زدن افسران پلیس پرداخت کرد. ماجرای اسکوبار بعد از ترور «لوئیز کارلوس گالان» که نامزد ریاست جمهوری کلمبیا بود برای دولت این کشور جدی شد و آنها سعی کردند به نوعی او و کارتلش را تحت کنترل قرار دهند. در اولین مرحله دولت شروع به مذاکره با اسکوبار کرد و به او پیشنهاد داد دست از اعمال مجرمانه بکشد و تسلیم شود در عوض در محکومیت و دوران زندان هم دولت برای او امتیازاتی قائل خواهد شد.

قاچاقچی بزرگ بعد از تصویب قانونی که به دولت اجازه می‌داد برای ایجاد آرامش با مجرمانی مثل او صلح کند تصمیم گرفت خود را تسلیم کند. بعد از تسلیم او بحث زیادی دربارهٔ این قانون به راه افتاد و عده ای معتقد بودند که اسکوبار با نفوذش باعث تصویب این قانون شده‌است. این گمانه چندان هم دور از واقع نبود چرا که زندان اسکوبار یک خانه مجلل با کلیه امکانات بود که تنها تحت نظر دولت و نیروهای امنیتی قرار داشت. عجیب آنکه اسکوبار از همین خانه اعمال مجرمانه اش را مدیریت می‌کرد و کارتلش را اداره می‌کرد. دولت که متوجه موضوع شده بود تصمیم گرفت او را به زندانی دیگر منتقل کند و در ادامه به آمریکا تحویل دهد. سلطان کوکائین با فهمیدن توطئه دولت برنامه ای برای فرار از زندان طرح‌ریزی کرد و از دست نیروهای امنیتی فرار کرد.

مرگ

در حالیکه دولت در دستگیری مجدد اسکوبار به در بسته خورده بود و او نیز خیابان‌های شهر را به صحنه انتقام‌گیری تبدیل کرده بود در سال ۱۹۹۲ نیروهای ویژه ارتش کلمبیا مأمور شدند برای به دام انداختن یا ترور او آموزش ویژه ببینند و عملیات یافتن او را با جستجوی خانه به خانه آغاز کنند. او محلی پرجمعیت و شلوغ در ساختمان‌های حومه مدلین را که خودش ساخته بود برای زندگی انتخاب کرد تا جست وجوی او مشکل شود. اما نیروهای ارتش با تقسیم منطقه به مثلث‌های کوچک و با استفاده از تکنولوژی رادیویی به جست وجوی وی پرداختند. سرانجام بعد از درگیری و کشمکش‌های فراوان در دوم دسامبر سال ۱۹۹۳ جنگ علیه اسکوبار به پایان رسید؛ در روز دوم دسامبر محل دقیق او شناسایی شد و نیروهای ارتش، منطقه را به محاصره درآوردند. محل اختفای او یک کافه بسیار معمولی در حومه شهر بود. نیروهای ویژه اقدام به تیراندازی به سمت او و محافظش کردند. آن دو به سمت پشت بام گریختند و با دویدن روی آن سعی کردند خودشان را به خیابان پشتی برسانند اما هر دو آنها با شلیک مأموران پلیس کلمبیا از پا درآمدند. گلوله‌ها پا، نیم تنه بالایی و گوش چپ او را زخمی کرد اما قاچاقچی فراری (اسکوبار) هنوز زنده بود. ناگهان و در بین درگیری او با شلیک تیری به سرش از پا درآمد. ماجرای قاچاقچی مخوف کلمبیا در همان لحظه به پایان رسید اما این سؤال که چه کس یا کسانی دستور شلیک نهایی و قتل او را دادند همچنان برای مردم این کشور بی پاسخ مانده‌است. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی