به گزارش رکنا، صبح دیروز ایمان - 20 ساله - که از ناحیه سر و صورت و دست‌ها دچار سوختگی شدید بود به بازپرس پرونده گفت: آوا را از 4 سال قبل می‌شناختم همسایه دوستم بود اما از حدود یک‌سال قبل کم کم از طریق پیامک و چت با او ارتباط برقرار کردم. بعد از 7 ماه که او را در کافی شاپ ملاقات کردم متوجه شدم مسلمان نیست. به همین خاطر تلاش کردم او را به دین اسلام بیاورم. اما زمانی که مادرش از این ماجرا با خبر شد گفت دیگر نمی‌خواهم با ایمان رابطه داشته باشی. بعد هم رابطه ما کم شد.

آن روز چه اتفاقی افتاد؟ من در صرافی کار می‌کنم، آن روز آوا با من تماس گرفت و گفت می‌خواهم ببینمت. با خودروی پرشیا سفیدم به محل قرار که خیابان ایران زمین بود رفتم. آوا سوار ماشین شد و راه افتادم. در خیابان خوردین نزدیکی یک نانوایی توقف کردم و او کپسول گاز فندکی را که همراه داشت از کیفش بیرون آورد و شروع کرد به کشیدن گاز. چون هوا بارانی بود شیشه‌ها را بالا داده بودم. بعد از چند لحظه سیگارش را از داخل کیفش درآورد و فندک را روشن کرد که یکدفعه گازی که داخل ماشین جمع شده بود منفجر شد. صدای وحشتناکی پیچید و شیشه کنار مسافر ترک برداشت و سقف هم کمی سوخت.

بعد چه اتفاقی افتاد؟ آوا زودتر از ماشین پیاده شد. چون شال سرش بود فقط کمی از موهایش سوخته بود. یکدفعه روی زمین افتاد. اما من دستم‌هایم آتش گرفته بود با آب جوی آنها را خاموش کردم. به سراغ آوا رفتم دیدم به سختی نفس می‌کشد. در همین هنگام راننده یک خودروی عبوری به کمک‌مان آمد و گفت پرستار است، خواستم آوا را به بیمارستان ببرم اما او به اورژانس زنگ زد. بعد از اینکه اورژانس او را به بیمارستان منتقل کرد با پدرم تماس گرفتم و از او خواستم مرا به بیمارستان ببرد. بعد هم شنیدم آوا در بیمارستان جان‌باخته است.

می‌دانستی آوا گاز مصرف می‌کند؟

از دوستانش شنیده بودم اما بعد از مدتی دیگر علنی جلوی من گاز مصرف می‌کرد. حتی خانواده‌اش هم از این ماجرا با خبر بودند و یک بار هم مادرش سر اینکه چرا آوا گاز کشیدن را ترک نمی‌کند از خانه قهر کرده بود. به دستور بازپرس غلامی از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران، پسر جوان در بازداشت به سر می‌برد و تحقیقات از او همچنان ادامه دارد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی