در این مناطق که راه می روم، خاطرات زیادی به ذهنم هجوم می آورد، خاطراتی که گاهی تلخ و گزنده هستند و در بسیاری از مواقع نیز امیدبخش.

یکی از خاطراتی که هرگز فراموش نمی کنم، عملیات برای نجات فردی میان سال از عمق چاهی در همین مناطق است.

نزدیک ظهر بود که حادثه Incident سقوط در چاه در خیابان طبرسی اعلام شد. با دستور فرمانده عملیات به همراه دیگر همکاران به محل اعزام شدیم. از روی نقشه مسیر تنها چند دقیقه بود، اما با توجه به پیچ و خم های کوچه پس کوچه های بافت های تخریبی و شلوغی و ازدحام منطقه، نزدیک به ٢٠دقیقه در راه بودیم. به هر سختی بود، خود را به محله جوادیه رساندیم.

جمعیت زیادی اطراف محل حادثه جمع شده بودند که همین کار را سخت تر کرده بود. هنوز هم نمی فهمم چرا وقتی ما امدادگران به محل حادثه می رسیم و از مردم خواهش می کنیم توی دست و پا نباشند، انگار به آن ها توهین کرده ایم و اصلا حاضر به همکاری نمی شوند!

محل حادثه، منزلی مسکونی بود. دهانه یک چاه فاضلاب بیست متری در آن، ناگهان ریزش کرده و فردی میان سال را به درون کشیده بود. با مشاهده محل، متوجه شدیم با توجه به مرطوب بودن خاک اطراف چاه، احتمال ریزش مجدد نیز وجود دارد. اولین قدم، دور کردن مردم از محل بود که این قسمت، همیشه از اصل امدادرسانی سخت تر است.

پس از راه اندازی کارگاه و انجام نکات ایمنی برای پیشگیری از ریزش بیشتر، یکی از مقنی های سازمان با احتیاط به درون چاه رفت. دقایقی بعد، او توانست با تلاش فراوان، امکان خروج فرد درون چاه را مهیا کند. به این ترتیب این فرد که همه گمان می کردند جان باخته است، از چاه بیرون کشیده شد. گاز داخل چاه تقریبا مصدوم را از نفس انداخته بود و تنفس نداشت. با کمک یکی از همکاران، کمک های اولیه را برای او شروع کردیم، ولی مصدوم همچنان نفس نمی کشید. همکار ما دست از تلاش برنداشت و شروع به تنفس دهان به دهان کرد. مردی خودش را به پشت بام مجاور این محل حادثه رسانده بود و مدام داد می کشید: « او مرده. ولش کنید. او مرده.» به همکاران اشاره کردم که این بوف کور را پایین بیاورند تا آن قدر موج منفی ندهد.

کم کم همه به این نتیجه رسیدیم که این فرد نجات پیدا نمی کند، اما همکار دلسوز ما دست بردار نبود و مدام عملیات احیا را ادامه می داد. هنوز از اورژانس پزشکی خبری نبود؛ گویا آن ها هم گرفتار کوچه ها شده بودند.

همکار ما آن قدر به کارش ادامه داد که دقایقی بعد، نبض مصدوم برگشت و او دوباره به زندگی بازگشت. فرزندان مصدم که گریان این عملیات را مشاهده می کردند، وقتی فهمیدند عزیزشان به زندگی برگشته است، همکار ما را در آغوش گرفتند و در چشم بر هم زدنی صدای صلوات در کوچه پیچید. خوشحالی شهروندان به حدی بود که همکار ما را روی دست بلند کردند و تعدادی از جوانان نیز با خوشحالی او را به آسمان می انداختند .

راوی محمداسماعیل رجب پور آتش نشان بازنشسته مشهدی

سهیل دیبا

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

تجاوز به دختر 8 ساله بعد از تماشای فیلم غیر اخلاقی / 5 پسر زیر 14 سال دستگیر شدند

اقدام شنیع یک روحانی با بازیگر مشهور زن در یک مراسم!+ عکس

تجاوز همزمان 6 پسر به نامزد دوستشان / جسد این دختر را سگ های گرسنه خوردند! + عکس

تجاوز وحشیانه مرد 41 ساله به دختر 7 ساله زیر دوش حمام !

دختر جوان با لباس عروسی به مراسم خاکسپاری داماد رفت !

مرد شیطان صفت اعدام شد / او دختر 7 ساله را به خانه متروکه برده بود

حجله پنهانی عروس 50 ساله با مهران 23 ساله لو رفت

این حکم قاضی عروس های اصفهانی را به آرزویشان رساند + عکس

راحله به جای شوهرش از مرد دیگری باردار شد!

مادرم قبل ازدواجم با سیاوش با شوهرم همخوابی کرده بود !

تجاوز شنیع به دختر جوان زیر دوش حمام!

تجاوز به زن جوان در مطب پزشک زیبایی / خانم منشی همخوابی را می دید + عکس