4 عضو خانواده‌ این مرد در معدن گلستان جان باختند+ عکس

یکی از خانواده‌ها که دو نفر از اعضایش کشته و دو نفر هم زیر آوار است، می‌گوید لحظه‌ای که این اتفاق افتاد، به محل حادثه Incident رفته است.

او که برادرانش ابوالقاسم و حمید را از دست داده است، می‌گوید: من سر زمین کار می‌کردم. برادرم حمید هم کنار من بود، یک دفعه صدای عبور ماشین‌ها آمد. ماشین‌های اورژانس بودند، جلو رفتیم و پرسیدیم چه شده است؟ گفتند معدن ریزش کرده. برادرم از من خواست که او را با ماشین به معدن برسانم. من هم گفتم خب کمک کردن است دیگر، اشکالی ندارد که. بلافاصله برادرم را آنجا بردم؛ به‌ویژه اینکه برادر دیگرم و دو شوهرخواهرم آنجا گیر کرده بودند.

این مرد ادامه می‌دهد: حمید خودش کارگر معدن بود اما آن زمان شیفتش نبود. من جلوی تونل ایستادم و حمید داخل رفت که به همکارانش کمک کند. پنج نفر را هم بیرون کشید، بیشتر و بیشتر داخل می‌شد، دست یک نفر را می‌گرفت و بیرون می‌آورد. حال کسانی که بیرون می‌آمدند، خوب نبود اما حمید هم کاری به جز اینکه بیرون بکشد، برای آنها انجام نمی‌داد چون نیروهای امداد بودند. همین که بیرون می‌آورد، فرد را زمین می‌انداخت و بعد دوباره داخل می‌شد. بار پنجم هم رفت و یک نفر را بیرون آورد و دوباره به داخل تونل برگشت و دیگر نیامد. من فکر کردم داخل تونل گیر کرده است. دوباره تونل ریزش کرده و حمید هم مانده است؛ اما این طور نبود. جسد حمید را برایم آوردند؛ در حالی که او دچار گازگرفتگی شده و مرده بود.

او درباره اینکه چرا برادرش وارد تونل شد درحالی که آنجا گاز بوده است، می‌گوید: گازی که داخل تونل بود، اصلا بو نداشت. من خودم هم ابتدای تونل ایستاده بودم، اصلا آن را حس نکردم اما مسئله اینجاست که اول گفتند معدن ریزش کرده است ولی نگفتند که گاز در معدن بوده و منفجر شده است. اگر می‌دانستم گاز داخل معدن است، اصلا اجازه نمی‌دادم برادرم برود. ما سه نفر را داخل معدن داشتیم. این برای مصیبتمان بس بود و دیگر لازم نبود نفر دیگری برود و جانش را از دست بدهد. ضمن اینکه ساعت ١١:٣٠ که من ابتدای تونل رسیدم و برادرم برای کمک رفت، هیچ کدام از مسئولان تونل نبودند، کسی هم آنجا به عنوان نگهبان نبود که بگوید وارد نشوید گاز درون معدن است. اگر به ما می‌گفتند، حالا برادرم زنده بود.

او درباره وضعیت زندگی برادران و شوهرخواهرهایش می‌گوید: این چهار نفر جمعا ٩ بچه دارند، حالا ٩ بچه و چهار زن آواره شدند. چه کسی می‌خواهد جواب اینها را بدهد؟ حالا من باید با اینها چه کنم و چطور زندگی‌شان را جمع و جور کنم؟ یکی از برادرانم تازه خانه‌ای ساخته بود؛ آن هم با قسط و قرض و کار می‌کرد که بتواند قسط‌ها را بدهد.

این خانواده جسد یکی از برادرانش را که تحویل گرفته است، دفن کرده و یکی دیگر از اجساد که متعلق به شوهرخواهر است، هنوز از طرف پزشکی قانونی تحویل آنها داده نشده است و دو نفر دیگر هم هنوز خبری از سرنوشتشان نیست. به همین دلیل هم نمی‌دانند تا کی عزاداری خواهند کرد.

برادر حمید می‌گوید: نمی‌شود هر روز زن و بچه این بندگان خدا را آواره قبرستان کنیم و ختم بگیریم. منتظریم تا بقیه اجساد را بدهند و بعد مراسم برگزار کنیم و بعد هم ببینیم باید چه کنیم.

او همچنین درباره اینکه آیا امید دارد دو نفر دیگر که مفقود هستند، زنده بیرون بیایند، می‌گوید: ما توکلمان به خداست و از خدا می‌خواهیم که کمکشان کند و به زن و بچه‌شان رحم کند اما خیلی امیدوار نیستیم. حرف من این است که چرا در آن معدن کپسول اکسیژن نبود؟ چرا هواکش نداشت؟ چرا نگفتند گاز در معدن بوده و به همین خاطر منفجر شده است. برادران من و شوهرخواهرانم بین ٣٠ تا ٣٢ سال بودند. همگی جوان بودند که این اتفاق برایشان افتاد.

او می‌گوید: برادرم چندین ماه بود که حقوق نگرفته بود. آن طور که خودش می‌گفت، حتی چراغی را که به آنها می دادند تا در معدن کار کنند، با آنها حساب می‌کردند و پولش را از حقوقشان کم می‌کردند. لباس ایمنی به آنها نمی‌دادند و آنها یا خودشان لباس می‌خریدند یا اینکه با لباس خانه می‌رفتند. وقتی هم اعتراض می‌کردند، به آنها می گفتند شما اخراج هستید. به همین دلیل هم کمتر پیش می‌آمد کسی اعتراض کند. حالا صحبت از این است که معدن را تعطیل کنند و حقوق شش ماه کارگران را بدهند. آن وقتی که معدن کار می‌کرد، حقوق کارگران را نمی‌دادند و حالا می‌خواهند تعطیل کنند و حقوق کارگران را بدهند. مگر چنین چیزی شدنی است؟ برادرم می‌گفت برای ما بیمه آرایشگری رد کرده‌اند. خب این چه کاری است؟ چرا زمانی که آنها اعتراض می‌کردند، توجهی نمی‌شد؟ حالا چهار نفر از اعضای خانواده من گرفتار هستند. دو نفر که فوت شده‌اند و اجسادشان بیرون آمده است و دو نفر دیگر هم احتمالا فوت شده‌اند. من باید چطور جواب خانواده‌هایشان را بدهم؟ برادرانم چند باری گفته بودند که به مدیرشان گفته‌اند در این تونل گاز هست اما او حرفشان را باور نکرده است.

این مرد که به شدت مصیبت‌زده است، خواهران و فرزندان برادرانش را دور خودش جمع می‌کند و نوازش‌کنان می‌گوید: زمانی که محمد، برادرم، داخل تونل گیر کرد، کسی به او کمک نکرد. می‌گفتند در عمق ٨٠٠ متری عده‌ای گیر کرده‌اند که یکی از آنها محمد است. تا کپسول اکسیژن را بیاورند و داخل بروند، ساعت ١٠ شب شد. تا آن موقع اصلا امدادرسانی نکردند. وقتی اجساد را بیرون آوردند حتی کاری نکردند که برای خوشی دل ما به آنها شوک یا تنفس مصنوعی بدهند؛ همان طور اجساد را داخل کاور گذاشتند و بردند. برادر من آنقدر فقیر بود که روزهای تعطیل هم به معدن می‌رفت چون ٥٠ هزار تومان نقدی می‌دادند. این برای فردی که چند ماه حقوق نگرفته بود خیلی خوب بود.

در این سوی روستای نوده خاندوز امدادگران همچنان مشغول کار هستند. ارابه‌ها در روز چندین بار به داخل معدن می‌روند و ذغال سنگ تخریب‌شده را بیرون می‌آورند. خانواده‌های زیر آوار ماندگان در محل حضور دارند و منتظرند تا خبری از عزیزانشان به آنها برسد. با اینکه گفته می‌شود پیشرفت زیادی تا رسیدن به مدفونان داشته‌اند اما هنوز به آنها نرسیده‌اند.

در این میان خانواده معدنچیانی که از شاهرود برای کمک آمده‌اند نیز به زمستان یورت آمده‌اند تا خبری از عزیزانشان بگیرند. آنها می‌گویند از آنجا که معدن ناایمن است و افرادی مدفون شده‌اند، نگران هستیم و باید حتما عزیزانمان را ببینیم و بعد برویم.

همسر یکی از معدنچیان امدادگر گفت: شوهرم چند روز است که برای امدادرسانی از معدن شاهرود به اینجا آورده شده است اما از آنجا که تلفنی نمی‌توانم با او صحبت کنم و در این چند روز هم خبری از او نشده است، آمده‌ام تا او را ببینم و بعد بروم و موفق نشدم. به من می‌گویند در حال امدادرسانی است و دارند آواربرداری می‌کنند. مشخصات شوهرم را به یک نفر که به سمت معدن می‌رفت، دادم، گفت او را دیده است و تا حدودی خیالم راحت شد.

ماموران اجازه ورود خانواده معدنچیان به معدن را نمی‌دهند و به دلیل خطرناک‌بودن منطقه فقط از معدنچیان برای آنها خبر می‌آورند. در روستای سوسرا هم وضعیت مانند روستای نوده خاندوز است. اهالی کنار درشان پرچم سیاه آویزان کرده‌اند و برای سه کشته‌شده این روستا عزاداری می‌کنند. یکی از این کشته شده‌ها نورالله سوسرایی برادر ولی‌الله است.

او می‌گوید: شب بود که از معدن آمدند و گفتند که برادرم کشته شده است. او ١٨ سال بود که در همین معدن کار می‌کرد و وضع خوبی هم نداشت اما به خاطر اینکه دو فرزند داشت و همسرش باردار بود، نمی‌توانست کارش را رها کند. برادرم همیشه درباره اینکه معدنشان اصلا ایمنی ندارد، صحبت می‌کرد و می‌گفت اطمینان دارد یک روزی حتما اتفاقی می‌افتد. من خودم نیروی دریایی کار کرده‌ام. می‌دانم هر شغلی با توجه به ویژگی‌هایی که دارد، باید ایمنی هم داشته باشد اما معدن زمستان یورت هیچ‌گونه ایمنی نداشت. معدنچی‌بودن خیلی کار سختی است. برادرم سال‌ها کار کرد و همیشه هم حقوق عقب‌افتاده داشت.

روز گذشته نجار، رئیس ستاد بحران کشور، در روستای سوسرا حاضر شده و با خانواده کشته‌شدگان و معدنچیان گفت‌وگو کرده است. برادر نورالله می‌گوید: همین حرف‌ها را به نجار هم گفتیم. این را که معدنچیان را بیمه کارگری معدن نکرده‌اند و آنها چه سختی‌هایی که کشیده‌اند، برایشان توضیح دادیم. روز گذشته خبر رسید مدیرعامل معدن زمستان یورت در دادسرا حاضر شده است.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

این اخبار را از دست ندهید:

تصاویری دلخراش از سوختن مرد جوان + 14+

مرگ ناگهانی قهرمان المپیک در آمریکا

اقدام شیطانی دختر 17 ساله با پسر جوان / این پسر می گوید با چاقو تهدید شده بود+ عکس

اقدام وحشیانه و شیطانی با زن جوان در کوچه خلوت / زن جوان از مترو به خانه بر می گشت که ... +فیلم(14+)

ناگفته های زن جوان از بلایی که برادر شوهرش بر سر او می آورد / شوهر که قرص می خورد ...

راز خلوتگاه یاشار با دختران دانشجوی آبادنی در عکس های زشت

می خواهم حق «فاطمه» ام را از شهردار بگیرم / مادری که دخترش در آبنمای پارک قطعه قطعه شد +عکس

پدر با شلیک گلوله دختر 33 ساله اش را کشت و 24 ساعت به جنازه او نگاه کرد تا اینکه ...+عکس

نقشه شیطانی میثم برای زن تنها / برای فروش خانه ام آمد؛ وقتی به هوش آمدم او هر بلایی می خواست سرم آورده بود +عکس

عمل شرم آور پدر روانی با دختر 5 ساله اش + تصاویر

محمد برادرش را سلاخی کرد + عکس قاتل

محبت دردسر ساز یک زن برای شوهرش / سه مرد نقشه عجیبی داشتند

اقدام شیطانی 8 مرد در شانه خاکی جاده با مادر و دختر جوان / این صحنه زشت در برابر چشمان پدر خانواده رخ داد و ...

شوهرم پس از 37 ساله مرا خواهر خود می داند! / طلاق می خواهم

بلای وحشتناکی که 3 دختر جوان بر سر پدر بی نوا آوردند + تصاویر

وحشت از روح سرگردان دختر جنگل+عکس

راز گمشده در قتل پزشک نیکوکار تهرانی