گفتگو با خانواده شهید علیرضا صفیزاده فرمانده ایستگاه 4 آتشنشانی تهران
آتش نشانی که ازمرگ نمیترسید / آخرین مکالمه بیسیمی آتش نشان گرفتار در پلاسکو چه بود؟
رکنا: «اینجا آوارشده حواستون باشه که اگه سقف بیشتر بیاد پایین من گیر میکنم.»و... اینها آخرین مکالمه آتشنشان فداکاری بود که شجاعانه دل به آتش زد تا همکاران و مردم گرفتار را نجات دهد. اما افسوس که خودش زیر آوار ساختمان 17 طبقه ساختمان پلاسکو ماند و ناباورانه جان سپرد.
هنوز هم وقتی خانواده این شهید قهرمان آخرین مکالمهاش را میشنوند، اشک در چشمهایشان حلقه میبندد و بغضشان را فرو میخورند. اما در اوج غم واندوه وصفناپذیرشان، تنها دلگرمیشان این است که این مرد جانفشان در شرایط بحرانی هم قدرتمند و شجاعانه صحبت میکند و از مرگ واهمهای ندارد.
شهید علیرضا صفیزاده فرمانده ایستگاه 4 آتشنشانی تهران بود که وقتی از طریق بیسیم خبر آتشسوزی ساختمان پلاسکو را دریافت کرد باعجله راهی خیابان جمهوری شد. او به همراه نیروهایش وارد ساختمان شدند تا حریق را اطفا کنند.اما شعلههای آتش سرکش کار را دشوار کرده بود. آتشنشانها در حال اطفای حریق بودند که یکی از طبقات ساختمان فرو ریخت و این آتشنشان قهرمان و همکارانش گرفتار شدند. هیچکس گمان نمیکرد به یکباره ساختمان ویران شود ولی در چشم برهم زدنی ساختمان مدرن تهران قدیم با خاک یکسان شد و در هم فرو ریخت. باوراین فاجعه هولناک برای همه غیر ممکن بود اما واقعیت چیز دیگری بود.
شهید علیرضا صفیزاده، آتشنشانی بود که 23 سال عاشقانه در آتشنشانی کار و خدمت کرده بود.
مجید -برادر آتشنشان شهید- در حالی که هنوز در غم از دست دادن برادرش اندوهگین است گفت: «باورم نمیشود مجید را از دست دادهایم ولی راضی هستیم به رضای خدا و تسلیم سرنوشتیم. به خاطر شرایط خانوادهمان مجبورم خودم را سرحال نشان دهم و ایستادگی کنم. اما مگر میشود با این غم بزرگ براحتی کنار آمد. آن هم ما که همیشه باهم در یک ساختمان زندگی میکردیم و دور هم بودیم. ما 4 برادر همیشه باهم در خانه پدری زندگی میکردیم. اما علیرضا با همه ما 3 برادر و 5خواهر دیگر فرق داشت. علیرضا متولد سال 52 و فرزند چهارم خانواده بود.او با وجود اینکه خانوادهای پر جمعیت بودیم اما همیشه برای خودش مقررات و قانونی داشت و مثل هیچکدام ما نبود. وقتی در ساختمان و خانه حضور داشت نسبت به همه احساس مسئولیت میکرد. او با خوش اخلاقی و شوخ طبعیاش خانواده را دور هم جمع میکرد و دوست داشت همه شاد و خوشحال باشیم. بچهها هم همیشه با سرو صدا عمو عمو کنان نزد او میرفتند. برادرم رفیق همه بود.
علیرضا 23 سال پیش وقتی وارد حرفه آتشنشانی شد مدرک دیپلم داشت اما در تمام این سالها تلاش کرد و مدرک کارشناسی ارشد اطفای حریق را هم گرفت. علیرضا الگوی همه فامیل و فرزندانمان است به قدری خوش برخورد و عاشق کارش بود که برادرزادههایم هم رهرو شغلش شدند.
وقتی روز 30 دی خبر آتشسوزی ساختمان پلاسکو از رسانهها منتشر شد نمیدانید در ساختمان ما چه شد.همه ماتم زده بودیم و هرچه با تلفن علیرضا تماس میگرفتیم جواب نمیداد و در آخر همان ارتباط هم قطع شد. همسر برادرم و دختر 18 و 14 سالهاش بیقرار بودند. نمیخواستیم باور کنیم در زمان آتشسوزی و ویرانی ساختمان برادرم گرفتار شده است. باورتان نمیشود در تمام روزهای آواربرداری همه ما دست به دعا و منتظر معجزهای از سوی خدا بودیم تا شاید یکی از آنها زنده بیرون بیاید. اما متأسفانه همه قهرمانهای جانفشان به درجه رفیع شهادت رسیدند. تحمل این داغ سنگین برایمان سخت بود اما میدانستیم علیرضا آرزویش شهادت بود. هروقت برای امدارسانی در محلی حاضر میشد و از خانه بیرون میرفت میگفت رفتنم با خودمه و برگشتنم با خداست. او دوست داشت سرنوشت همکارانش را داشته باشد که هنگام خدمت به مردم شهید میشدند که آخر هم به آرزویش رسید.
مجید در ادامه می گوید: وقتی صدای مکالمه برادرم که در ساختمان پلاسکو گرفتار شده بود از طریق رسانهها پخش شد دل توی دلمان نبود. با شنیدن صدایش فقط بچههایش از این بابت خوشحال بودند و میگفتند که پدرمان قوی و شجاع است با اینکه زیر آوار مونده اما داد نمیزنه و گریه نمیکنه. این شجاعت را همه انسانها ندارند آن هم زمانی که احتمال زنده بودنشان کمتر است و احساس خطر میکنند.
حالا چند روزی است که جای علیرضا در ساختمان و خانهمان حسابی خالی است. دخترها و همسرش هنوز هم بیتابی میکنند و نتوانستهاند با این فاجعه بزرگ کنار بیایند. اما تنها دلخوشیمان حضور مردم و همدردیهایشان است که مثل یک خانواده درتمام مراحل همراهمان بودند. امیدواریم دیگر چنین حوادث Accidents تلخی رخ ندهد چرا که چشم انتظاری برای زنده یا مردن عزیزی، سختترین و درناکترین لحظات زندگی هرفرد است و خانوادههای آتشنشانهای شهید این را با بند بند وجودشان حس کردند. ولی افسوس که....برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
سمانه شهباز
دمشون گرم ، فدای فداکاریاشون بشم
روحشون شاد باشه انشالله