درس‌های تلخ «پـلاسکو» / به قلم علیرضا  ارزنده کارشناس ارشد آتش نشانی و ایمنی
از کالج مورتن لندن

اما باید بدانیم دلایل وقوع این حادثه Incident ریشه در سال‌ها غفلت مسئولان دارد. در مطالب و مقالاتی به سن ساختمان پلاسکو به‌عنوان یکی از عوامل حادثه اشاره شده است. حال آنکه هم‌اکنون ساختمان‌هایی چند صدساله در جهان وجود دارند که در ایمنی کامل به سر می‌برند وطی سال‌های آتی نیز بی‌شک با مشکل حریق یا فروپاشی مواجه نخواهند بود. پس باید بپذیریم حلقه‌های مفقوده این حادثه، مسائل خارق‌العاده و پیچیده‌ای نبودند.

درهمین حال باید بدانیم برای پیشگیری از وقوع حادثه پلاسکو و حوادث Accidents مشابه آتی، موضوع بازرسی ساختمان‌ها توسط آتش‌نشانی بحثی فراموش‌شده است. البته برای تحقق این هدف -یعنی مراجعه بازرسان آتش‌نشانی به ساختمان‌ها- بازرس‌های مربوطه باید از اختیارات کافی و قانونی برخوردار باشند. بی تردید نباید فراموش کنیم که امروز آتش‌نشانی ما بدون اتصال مستقیم به شرکت‌های بیمه فعالیت می‌کند. دراین میان افراد حقیقی و حقوقی که از قوانین اولیه ایمنی پیروی نمی‌کنند و حادثه می‌سازند، سازمان آتش‌نشانی را مجبور می‌کنند که به‌صورت مجانی حریق را اطفا یا حادثه را مدیریت کنند و بیمه هم پول بیمه‌گذار را پرداخت می‌کند. واین چرخه معیوب همچنان تکرار می‌شود بدون اینکه حق بیمه فرد یا افراد حادثه‌ساز افزایش یابد و فشار حادثه را حس کنند. حال آنکه فشار حادثه بر دوش آتش‌نشانان است که جان خود را به خطر می‌اندازند.

باید بدانیم اگر بحث بازرسی ساختمان به نحو مؤثر درباره ساختمان پلاسکو و ساختمان‌های دارای شرایط مشابه اجرایی می‌شد و قانونی برای مداخله بازرسان آتش‌نشانی در راستای حفظ حقوق شهروندی وجود داشت (اگر وجود دارد هم اجرایی نیست) کار به اینجا کشیده نمی‌شد. کجای دنیا رسم است که عده‌ای دانسته یا ندانسته حادثه بسازند و آتش‌نشان ومردم بی‌گناه جان ببازند. اگر قانون Law به بازرس آتش‌نشانی اجازه می‌داد که بازرسی دقیقی از انبار و نحوه تغییرات ایجاد شده در ساختمان صورت می‌گرفت یا چنانچه بازرسی‌های دوره‌ای مرتب و نظام‌مند از ساختمان در دوره‌های زمانی مشخص انجام می‌شد، آتش‌نشان‌ها برای ورود به ساختمان‌های عمومی مانند پلاسکو این گونه غافلگیر نمی‌شدند. چراکه اگر با نقشه ساختمان آشنا بودند و بارها و بارها از این ساختمان بازدید کرده بودند این اتفاق نه‌تنها در پلاسکو بلکه در هیچ ساختمانی در کشور رخ نمی‌داد. این نخستین زنجیره تشدید حادثه و حتی وقوع حادثه است. در زمان وقوع حادثه نیز کمبود امکانات روز و متوقف شدن آموزش‌های آتش‌نشانان و فرماندهان آتش‌نشانی از یک‌سو و عملکرد بد مردم و ساکنان ساختمان پلاسکو از سوی دیگر قابل‌ بحث و بررسی است. باید بدانیم که اغلب خودروهای آتش‌نشانی در تهران با نیازهای این کلانشهر سازگاری ندارند. ابزار ورود به ساختمان‌ها و محیط‌های بسته متعلق به آتش‌نشانی هم کاستی‌های فراوانی دارند. اما دراین میان تنها دلیل موفقیت تیم‌های آتش‌نشانی در عملیات‌های مختلف، فقط به خاطرازجان‌گذشتگی و جانفشانی آتش‌نشانان است و بس. برای اثبات این ادعا همین بس که تا امروز و پس از گذشت پنج روز هنوز سازمان آتش‌نشانی تهران نمی‌داند چند آتش‌نشان زیر آوار مانده است و مشغول گمانه‌زنی هستند. این در حالی است که قوانین آتش‌نشانی جهانی برای ورود به فضاهای مختلف درجریان حوادث رخ داده، بسیار سختگیرانه است. چراکه اگراصول مربوطه رعایت می‌شد بلافاصله پس ازآوار باید می‌دانستند کدام آتش‌نشان درکدام گوشه ساختمان جهنمی محبوس شده‌ و کدام تیم در کدام بخش ساختمان مشغول عملیات بوده‌ است. نکته دیگر اینکه باید این پرسش را مطرح کرد که از آخرین روزی که مدرسین کالج «مورتن» انگلیس به آتش‌نشانان ما آموزش داده‌اند چقدر می‌گذرد؟ تا امروز چند دوره خارج از کشور برای آتش‌نشانان و فرماندهان حریق برگزارشده است؟ اینها حلقه‌های گمشده بخش مقابله با حریق است که اگر به آنها فکر کرده بودیم و آن را جدی گرفته بودیم امروز عکس‌العمل بهتری نشان داده بودیم و با این تعداد آتش‌نشان شهید وشوک ملی وحتی حیرت و ناراحتی مردم جهان مواجه نبودیم.

ساختمان ۵۴ ساله به‌خودی‌خود مشکلی ندارد اما وقتی قصد اطفای حریق در ساختمانی با سنی بالا داریم استراتژی اطفا متفاوت خواهد بود. اینکه فرمانده حریق و آتش‌نشانان بدانند مصالح به‌کاربرده شده در ساختمان چیست در استراتژی اطفای حریق بسیارمؤثر خواهد بود. اینکه به یاد داشته باشیم یک لیتر آب یک کیلوگرم وزن دارد مهم است اما مهم‌تر آن است که بدانیم این‌یک کیلوگرم وزن قدرت نفوذ در پی و دیوار و کف ساختمان را دارد و این قدرت نفوذ، عامل اطفا را به همان اندازه که مؤثر می‌کند آن را خطرناک هم می‌سازد. پس به وضوح درمی‌یابیم بازرسی ساختمان و داشتن طرحی برای این گونه ساختمان‌های بلند با تراکم جمعیت و مواد سوختنی می‌توانست نجات‌دهنده جان افراد باشد.

واکنش ساکنان ساختمان پلاسکو در بازگشت به درون ساختمان در حال سوختن برای نجات مدارک و مستندات خود نیز بخشی از اشکالات فرهنگی است. آنها بدون در نظر گرفتن خطر پیش رو و بدون توجه به هشدارهای آتش‌نشان‌ها، در ساختمان به دنبال نجات سرمایه‌های مالی خود بودند. اما همین موضوع سبب شد جانشان را ببازند وآتش‌نشان‌ها را هم به پرتگاه مرگ بکشند. رفتار دیگری که بازتاب بسیار زیادی در جامعه داشت تجمع بی‌دلیل مردم و مزاحمت آنها در امدادرسانی بود که عملکرد ضعیف نهادهای متولی در این بخش نیز قابل بررسی است. چرا نیروهای انتظامی و سایر یگان‌های مستقر در محل حادثه موفق به باز کردن راهی برای رسیدن تیم‌های امدادی نشدند؟ ضمن اینکه رفتار ناشایست بعضی از شهروندان سبب شد با فاجعه‌ای جهانی روبه‌رو شویم.

نکته قابل تأمل دیگراینکه در بخش بعد از حادثه نیز قدرت انتخاب زیادی نداشتیم. ساختمانی که به تلی از خاک تبدیل‌شده، سبک امدادرسانی را محدود می‌کند. باید بدانیم مصالح به‌کاررفته در ساختمان‌های تجارت جهانی که هدف حمله تروریستی قرار گرفت با مصالح به‌کاررفته شده در ساختمان پلاسکو قابل‌مقایسه نبودند. در برج‌های دوقلوی تجارت جهانی، ساختمان وقتی فرو ریخت علاوه بر تبدیل‌شدن به تلی از خاک به تکه‌های بزرگ بتنی نیز تقسیم‌شده بودند که امکان زنده ماندن افراد را مهیا می‌کرد.ولی این مزیت را در ساختمان پلاسکو نداشتیم؛ بنابراین پس از فروریختن ساختمان قدرت انتخاب زیادی برای تیم‌های امدادی وجود نداشت و ندارد.

حادثه پلاسکو را در مقیاسی کوچک‌تر در حادثه فروریختن ساختمانی در سعادت‌آباد تهران نیز شاهد بودیم که 17 کشته و خسارت سنگینی برجاگذاشت. در آن حادثه هم درک کردیم که لوازم و تجهیزات ما پاسخگوی حوادث اینچنینی نیست. درباره اینکه چرا تا امروز فکری به حال تجهیزات و آموزش‌های لازم نشده نیزمسئولان مربوطه باید پاسخگو باشند.

درعین حال باید توجه داشت که ارزیابی و مدیریت ریسک، مهم‌ترین فاکتور بازدارنده در حوادث است و مدیریت بحران آخرین بخش پازل حادثه برای کاهش پیامدهای حوادث موضوعی لازم و ضروری است که هر دوی این الزامات در حادثه پلاسکو مغفول مانده است. تجربه نشان داده این حادثه نیز مانند حادثه سعادت‌آباد و سایر حوادث به حافظه تاریخی سپرده خواهد شد. چراکه مسئولان در این زمینه حافظه ضعیفی دارند. با نگاهی به روند رخداد این فاجعه، اشاره به نداشتن پله فرار Escape و نبود نقشه جانمایی و عدم تعیین مکان مناسب و استاندارد برای تجمع در موارد اینچنینی را به فراموشی می‌سپارم. اما درنهایت باید بگویم من یک آتش‌نشانم و در ماتم از دست دادن همکارانم. آنها که عاشقانه دل به آتش زدند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

وبگردی