صاحب کار تازه داماد به عروس نظر داشت / جسد سوخته اش رازگشایی شد + جزییات

به گزارش رکنا، واخر سال ۱۴۰۰ بود که مرد ۲۳ساله ای شبانه درحالیکه رنگ بر رخ نداشت وارد اداره پلیس رباط کریم شد روی صندلی نشست دستانش می لرزید و به نظر می‌رسید لکنت زبان گرفته است بعد از چند دقیقه مکث شروع به صحبت کرد او گفت با صاحب کارش  که از محل کار برمی گشتیم دربین راه زن جوانی بعنوان مسافر سوار خودرو شد کمی بعد صاحبکارم که مرد چشم ناپاکی بود شروع به دست درازی به زن جوان کرد زن خیلی زود چاقو درآورد ووقتی من خواستم جلویش را بگیرم با دست دیگرش اسلحه اش را درآورد و من از خودرو فرار کردم و دیگر نمی دانم چه بلایی بر سرش آمده ویقین دارم او کشته شده است.

بدین ترتیب تیمی از کارآگاهان برای پرده برداری ازاین پرونده عجیب راهی جاده وهن آباد رباط کریم شدند میثم در تاریکی پلیس را به بیابان‌های وهن آباد برد علی رغم تلاش های چند ساعته که تا 5 صبح ۲۱ اسفند ماه ادامه داشت هیچ نشانی نه از فریدون ۶۰ساله و نه  از خودرویش پیدا نشد میثم تنها قطرات خونی که از دستان خودش ریخته شده بود در کنار جاده اشاره کرد با بررسی کارآگاهان زبده رباط کریم نشانه های خون حاکی از جهنده بودن خون داشت .

 کارآگاهان و میثم به مقر پلیس بازگشتند  به دستور قاضی کشیک میثم آزاد شد چرا که ادله ای که نشان بدهد او مجرم یا مظنون است دیده نمی شد.

2 ساعت از بیرون رفتن میثم از کلانتری نگذشته بود که خبر کشف جسد صاحب مکانیکی- مرد ۶۰ساله -در بیابانهای وهن آباد به اداره پلیس گزارش شد.

افسر رسیدگی به پرونده سراغ میثم رفت و دید که میثم مقابل مغازه مکانیکی را آب و جارو می کند . به او گفت میثم صاحب مغازه ات پیدا شده او خیلی زود در مغازه را بست. افسر پرونده به او گفت میثم حالا که فریدون پیدا شده بگو چه اتفاقی افتاده میثم خیلی زود جواب داد حالا که صاحبکارم پیدا شده برویم از خود او بپرسیم.به او گفته شد که فریدون کشته شده اما عکس‌العمل او کاملا غیر عادی بود و هیچ واکنشی نشان نداد....

میثم همراه کارآگاهان به کلانتری رفت و پس از چند ساعت بازجویی حاضر نبود واقعیت را بگوید و هر ازگاهی میگفت که آن زن او را کشته است. اما سرانجام به دنبال بازجویی های فنی افسر پرونده میثم لب به اعتراف گشود و راز جنایتش را برملا کرد.

میثم در اظهاراتش که نزدیک به ۶۰ نخ سیگار را کشیده بود وچشمان اش قرمز شده بود گفت:  از ۱۶سالگی وارد کار مکانیکی شدم تا با آموزش آن بتوانم به خانواده ام کمک کنم بعد از چند وقت فریدون درخواست های شرم آوری از من داشت و چندین بار به زور و تهدید اخراج به خواسته های شیطانی اش رسید او مرد بدی بود از زنش جدا شده بود ولی با زنهای معتاد زیادی رابطه داشت. بعد از مدتی من که به شدت زجر میکشیدم از این رفتارهای پلید او از مغازه رفتم و بعد از من نیز پسردیگری آنجا رفته بود که از او هم درخواست شیطانی داشت که آن پسر خیلی زود رها کرده و رفت من بعد از چند سال دقیقا 3 ماه قبل ازاین ماجرا که تازه ازدواج کرده بودم مجبور شدم دوباره به مغازه مکانیکی او بروم.

روز حادثه وقتی درحال برگشت از کار بودیم او گفت که زنم رادر اختیارش بگذارم او حتی پیشنهاد پول زیاد داد که من به شدت عصبانی شدم و نتوانستم سکوت کنم او چاقویش را درآورد تا مرا تهدید کند که درهمان لحظه درگیری که پشت رول سمند قرار داشت وارد یک چاله شدیم و همان لحظه با چاقو شاهرگش را زدم خون همه جا را گرفت خودرو به سمت بیابان کشیده شد ومن بعد ازاینکه پاهای مقتول را از روی پدال ها کنار زدم و خودرومتوقف شد پیاده شدم و ازآنجایی که می دانستم او همیشه یک گالن بنزین پشت صندوق اش است سراغ صندوق رفتن و یک دبه بنزین را روی خودرو ریخته و همراه جسد به آتش کشیدم...

متهم ۲۳ساله پس از رازگشایی از جنایات که در سینه اش بود گفت من زندگی را به خاطر افکار شیطانی این مرد پلید ازدست دادم ....

پس از اعتراف های متهم جوان به اتهام قتل عمد بازداشت شد افسر پرونده درجریان انگیزه  قتلی که متهم بازگو کرده بود شاگرد قبلی مکانیکی را به سختی پیدا کرد وبه صورت محرمانه در اظهارات او صراحت انگیزه متهم نمایان شد . هم اکنون این متهم پشت میله های زندان درانتظار مجازات های قانونی خود است.