بهشت گمشده
حوادث رکنا: بهشت ، جهانی با طروات و دشت و کوه و صحرایش سبز و روشن است. آدم هایش سخاوتمند و مهربانند و این همه زیبایی و سعادت ، شاهکار خالق است.
به گزارش رکنا، بفرمایید ، خوش آمدید، روزتان بخیر و شادی ، حاجت روا باشین همه تون ... .
بهشت ، جهانی با طروات و دشت و کوه و صحرایش سبز و روشن است. آدم هایش سخاوتمند و مهربانند و این همه زیبایی و سعادت ، شاهکار خالق است.
بهشت مثل روزهای کودکی ما آدم ها می ماند . همه چیزش بی ریا و زیباست.
لحظه لحظه اش خاطره است و فکر کردنش هم به آدم آرامش می دهد.
در کودکی چه ساده فکر می کردیم بهشت جای ما و مال ماست.
سال های عمر، ابرو بادی بودند ؛ به سرعت گذشتند.
بزرگ تر شدیم. گفتند بهشت زیر پای مادران است.
به چشم های پدر نگاه کردیم .دیدیم پدر ، خودش یک بهشت است.
هر چه بزرگتر شدیم درک معنای بهشت برای مان بزرگ تر شد. فهمیدیم برای داشتن بهشت باید تلاش بیشتری بکنیم.
تازه دانستیم بهشت همان آرامش بعد طوفان درافسون زندگی است.
کار سخت تر شد و هر چه بیشتر دانستیم بار مان سنکین تر.
باید برای سفر ، توشه داشته باشیم.
توشه ای که از این همین جا ، همین دقایق و ثانیه ها ولحظه ها و روزها می توانیم برداریم.
سخت مشغول توشه شدیم و سعی مان این بود بار و بندیل سفر ، سنگین ببندیم.
جلوتر رفتیم .
از سراب سنگلاخ و پرتگاه و باد و برف و بوران و سرما و گرما گذشتیم و باز ، تازه فهمیدیم راه چه ساده بوده و ما چه ساده به خود سخت گرفته ایم.
خیلی فرصت های از دست رفته برای مان حسرت شدند.
نشستیم نفس تازه کنیم. دیدیم بهشت همان جایی است که نشسته ایم . برخاستیم دیدم بهشت هر جایی است که هستیم.
از یک لبخند ، از نگاهی سر به زیر و متانتی بر فراز ، از یک قطره اشک و دستی که می گیرد دستی را و حس خوبی که هزاران امید می دهد .
بهشت شنیدن ناله و شیون هایی است که شاید ما از کنارش بگذریم و نشنویم.
بهشت یعنی زمین گذرگاه آن بالا بالاهاست.
به خود آمدیم. از خواب بیدارشدیم. فهمیدیم نباید دست خالی برویم و یا دیر برویم ودستپاچه شویم برای رفتن.
در خانه به آینه نگریستیم . ترس این شد در آینه ، فقط خودمان راببینیم.
خدا در آینه ی روی طاقچه ی ما پیداست .
خدا همیشه و همه جا با ماست تا بهشت بسازیم با هرچه داریم ، حتی با لبخندلحظه مرگ.
هرکه با فکر و نیت نیکو ، کار نیک کند بهشت برای خودش می خرد و برای دیگران بهشت می سازد.
مثل راننده مینی بوس شماره 245/ 12 خط 1098 اتوبوسرانی مشهد .
خوش به حال راننده زحمتکش این خودرو . چه بهشتی ساخته برای خودش و دیگران و روزق و روزی اش حلال و گوارای وجود خودش و خانواده اش .
امروز صبح مسافر این خودروی عمومی بودم. دسته گلی در ورودی مینی بوس قرار داشت با متن نوشته های زیبا و امید بخش.
هر که سوار می شد ، راننده با لبخند سلام می داد و می گفت: بفرمایید ، خوش آمدید، روزتان بخیر و شادکامی ، انشالله که همه تون شاد و خرم و حاجت روا باشید.
یک ظرف شکلات روی در پوش موتور ( داخل خودرو) بود . موسیقی آرام بخش هم به گوش می رسید . لبخند بر چهره هر مسافری که می خواست پیاده شود، می نشست.
بعضی ها ، پیاده هم که می شدند لبخند زنان ، همچنان برایش دست تکان می دادند.
کودکی از داخل ظرف یک دانه شکلات برداشت . انگاردنیایی به او داده بودند.
در ایستگاه چهار راه معلم مشهد از مینی بوس پیاده شدم.
افسر پلیس راهور هم با لبخند برای کودکی احترام نظامی گذاشت که از داخل خودرو برایش دست تکان می داد.
و این چه صبح زیبایی بود مثل هر صبح زیبای دیگر.
ما خیلی راحت می توانیم بهشت بسازیم و بهشت جاودان داشته باشیم
غلامرضا تدینی راد
ارسال نظر