این زن دانش آموزان مدرسه ای را به وحشت انداخت ! / صدف کیست ؟!
رکنا: من به هیچ وجه قصد آسیب رساندن به دانش آموزان و یا ایجاد رعب و وحشت را نداشتم فقط زمانی که برای شستن لباس هایم وارد سرویس بهداشتی شدم در آن را از داخل قفل کردم تا کسی مرا ازآن جا بیرون نکند چرا که ...
به گزارش رکنا، زن میانسال به نام صدف که مدعی بود به خاطر اعتیاد شدید به کارتن خوابی روی آورده است درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: در یک خانواده 8 نفره به دنیا آمدم. پدرم اوضاع مالی خوبی نداشت و همواره با مادرم در جنگ وجدل بود. در همین آشفتگی های خانوادگی و کمبود عاطفه و محبت،درگیر عشقی خیابانی شدم و درسن16 سالگی به رمضانعلی دل باختم.
او اگر چه از بستگان پدرم بود ولی به خاطر اعتیاد شدیدش به مواد مخدر هیچ کدام از اعضای خانواده ام راضی به ازدواج ما نبودند با این وجود من که درآن سن و سال دلباخته رمضانعلی بودم به حرف ها و نصیحت های هیچ کس گوش نمی کردم تا این که بالاخره با او ازدواج کردم و خودم را درنقش یک ناجی می دیدم که می توانم رمضانعلی را از این وضعیت نجات بدهم اما زمانی فهمیدم اشتباه کرده ام که دیگر خیلی دیر شده بود.
خانواده ام مرا طرد کردند و درهمین روزها هم فرزندم به دنیا آمد اما همسرم به خاطر این که او را مجبور به ترک اعتیاد نکنم به بهانه رفع افسردگی های بعد از زایمان،مرا ترغیب به مصرف مواد مخدرکرد و این گونه من هم معتاد شدم. طولی نکشید که پسرم نیز به سن نوجوانی رسید و او هم مصرف مشروبات الکلی و استعمال مواد مخدر را آغاز کرد. حالا همه خانواده ما معتاد بودند و رمضانعلی باید مخارج اعتیاد ما را هم تامین می کرد. به ناچار به صورت خانوادگی به خرید و فروش مواد مخدر روی آوردیم اما همسرم به سرطان مبتلا شده بود و ما همه دار و ندارمان را درحالی هزینه کردیم که درمان های پزشکی هم نتیجه نداد و شوهرم براثر بیماری سرطان درگذشت.
بعد از این ماجرا من و پسرم نیز از یکدیگر جدا شدیم تا هرکدام هزینه های اعتیادمان را خودمان تامین کنیم ولی نه شغلی پیدا کردیم و نه جایی برای خواب! به همین خاطر من شب ها را در پارک ها می خوابیدم و در سرویس های بهداشتی استحمام می کردم. امروز هم وقتی جایی برای شستن لباس هایم پیدا نمی کردم به همین دلیل وارد سرویس بهداشتی مدرسه شدم که کودکان مدرسه ترسیدند و مدیر مدرسه هم با پلیس تماس گرفت. اکنون که به گذشته می اندیشم با خودم می گویم کاش لجاجت و غرور را کنار می گذاشتم و به نصیحت های پدر و مادرم گوش می دادم تا به چنین سرنوشتی دچار نمی شدم اما...
این زن میانسال با سپردن تعهد به کلانتری که دیگر مزاحمتی برای مدرسه دانش آموزان ایجاد نکند، با دستور سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد)و برای حمایت های قانونی در اختیار گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی قرارگرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: روزنامه خراسان
ارسال نظر