مادرم خیانتکار بود او و مرد غریبه را کشتم / فرار زن متاهل از خانه شوهر به تهران و زندگی مخفیانه اش
حوادث رکنا: پسر جوان که مادرش و مرد غریبه را که با هم فرار کرده و زندگی پنهانی در پیش گرفته بودند با شلیک گلوله کشت با اعلام گذشت اولیا دم مادرش، از جنبه عمومی جرم محاکمه شد،این در حالی است که مادر مرد غریبه درخواست قصاص را مطرح کرده است.
به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از اواخر سال 99 به دنبال کشته شدن یک زن و مرد در خانه اجاره ای در قرچک ورامین آغاز شد. شواهد نشان می داد این زن و مرد با شلیک گلوله و ضربه های چاقو کشته شده اند.
جسدها با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و ماموران برای رازگشایی جنایت شبانه به تکاپو افتادند.
صاحب خانه دو قربانی به پلیس گفت: مدتی قبل مرد به نام صابر و زن جوانی به نام فریبا خانه را از من اجاره کردند و گفتند به تازگی از یکی از شهرهای شمال به تهران آمده اند. من نمی دانم چه کسی آنها را در خانه شان کشته است. نیمه شب از سر و صدایی که از خانه آنها به گوش می رسید به طبقه پایین رفتم و با جسد آنها در حیاط روبه رو شدم.
افشای زندگی پنهانی بعد از فرار از خانه
ماموران در نخستین فاز از تحقیقات به بررسی هویت دو قربانی پرداختند و دریافتند فریبا 40ساله در یکی از شهرهای شمالی کشور ساکن بود. ماموران به تحقیق از بستگان وی پرداختند و روشن شد فریبا سالها قبل با مردی که 30 سال از خودش بزرگتر بود ازدواج کرده و صاحب پسری شده بود. اما از چند ماه قبل با مردی به نام صابر آشنا و همراه او فرار کرده و به ورامین آمده و زندگی مخفیانه ای در پیش گرفته بود.
با افشای این ماجرا همسر و پسر 22ساله فریبا به نام شهرام به عنوان مظنون بازداشت شده و تحت بازجویی قرار گرفتند تا اینکه شهرام لب به اعتراف گشود و به قتل مادرش و دوست پنهانی وی با همدستی دو دوستش اعتراف کرد.
اعتراف پسربه قتل مادر و دوست پنهانی
پسر جوان در تشریح ماجرا گفت: مادرم 23سال قبل با پدرم ازدواج کرده بود، اما آنها همیشه با هم اختلاف داشتند تا اینکه مدتی قبل متوجه شدم مادرم با مرد جوانی به نام صابر آشنا شده است. چون پدرم راضی به طلاق نبود مادرم یک روز با صابر از خانه مان در شمال فرار کرد و دیگر بازنگشت. من همه جا را دنبال مادرم گشتم تا اینکه فهمیدم به تهران آمده و با صابر در خانه اجاره ای ساکن شده است. همانجا بود که تصمیم گرفتم ازآنها انتقام بگیرم. من از دو نفر از دوستانم کمک گرفتم و همراه رضا و نادر به تهران آمدیم.
وی ادامه داد:مادرم و صابر آبروی ما را برده بودند. مادرم ما را رها کرده واز خانه فرار کرده بود. به همین خاطر او مستحق مرگ بود.
وی در تشریح جزییات دو قتل گفت: من و دوستانم در بین راه یک اسلحه ساچمه ای و چاقو تهیه کردیم تا نیمه شب نقشه مان را اجرا کنیم. ما نیمه شب از روی دیوار به داخل خانه مادرم پریدیم و وارد خانه شدیم. صابر در حیاط بود. او وقتی مرا دید شروع به داد و فریاد کرد .همان لحظه به سمتش حمله کردم و او را با چاقو زدم. سپس سراغ مادرم رفتم و به او شلیک کردیم.من گمان می کردم ممکن است صابر زنده باشد. به همین خاطر دوباره سراغش رفتم و چند تیر ساچمه ای به سر او زدیم .وقتی از مرگ آنها مطمئن شدم همراه دوستانم از خانه خارج شدیم.
با اعترافات پسرجوان، دو همدستش نیز بازداشت شدند و ادعا کردند فقط همراه شهرام بوده اند و دستی در قتلها ندارند.
متهمان به بازسازی صحنه جرم پرداختند و برایشان کیفرخواست صادر شد و در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کردند.
نخستین دادگاه
در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت: مادر صابر که حالا در دادگاه حاضر نیست قصاص خواسته است.
اما اولیای دم فریبا اعلام گذشت کرده اند. طبق این درخواست برای متهمان درخواست مجازات دارم.
سپس اولیای دم فریبا گفتند فریبا و صابر گناهکار بودند و باید مجازات می شدند.به همین خاطر هیچ شکایتی نداریم.
وقتی شهرام در جایگاه متهم ایستاد گفت: مادرم با آبروی ما بازی کرد و مستحق مرگ بود. من از قتل مادرم پشیمان نیستم. وقتی فهمیدم مادرم با صابر فرار کرده تصمیم گرفتم او را بکشم. به همین خاطر با دوستانم صحبت کردم و از آنها خواستم تا برای حفظ آبروی خانوادگی ام همراهم باشند. آنها هم پذیرفتند و ما به تهران آمدیم و پس از پرس و جو خانه مادرم و صابر را پیدا کردیم. من اتهام هر دو قتل را قبول دارم.
سپس رضا به دفاع ایستاد و گفت: بعد از شنیدن حرف های شهرام ناراحت شدم و وقتی حال روحی او را دیدم با او همدردی کردم. من اسلح شکاری تهیه کردم و سه روز بعد همراه دوستم راهی تهران شدیم تا از ناموس رفیق مان دفاع کنیم.
وقتی نادر روبه روی قضات ایستاد گفت: موضوعی که شهرام برای آن دست به قتل زد ناموسی بود و اگر این موضوع برای هریک از ما سه نفر اتفاق می افتاد هر 3 رفیق با هم همکاری می کردیم .ما اول تصمیم داشتیم با مادر شهرام صحبت کنیم و او را برگردانیم اما بعد از ورود به خانه فهمیدیم نمی توانیم از این بی آبرویی بگذریم و باید کار را تمام کنیم. من و رضا با چاقو و قمه چند ضربه به صابر زدیم ولی شهران ضربه آخر را زد و با شلیک سلاح شکاری او را کشت. سپس شهرام سراغ مادرش رفت و به تنهایی مادرش را با ضربات متعدد چاقو کشت.
سپس شهرام برای آخرین دفاع در جایگاه متهم ایستاد و گفت: من قبول دارم دونفر را کشته ام.اما آنها گناهکار و مستحق مرگ بودند.
قاضی پرسید: اگر زمان به عقب برگردد باز هم مادرت را می کشی؟
که شهران پاسخ داد: اگر صدبار دیگر هم این اتفاق بیافتد بازهم مادرم را می کشم. او در حالی که پدر پیرم را رها کرده بود با مرد غریبه و برای خوشگذرانی خودش به تهران آمد .من پشیمان نیستم .
قاضی گفت: شما اهل تسنن هستی.آیا در جایی از مذهبتان خوانده ای که باید با فردی مثل مادرت اینگونه برخورد کنی؟
متهم پاسخ داد : نخوانده ام اما از کودکی یاد گرفته ام اگر کسی چنین خطایی کرد خونش حلال است. من خوشحالم که مادرم را کشتم و از ناموس و آبرویم دفاع کردم.
سپس وکیل وی روبه روی قضات ایستاد و گفت: موکلم به خاطر اعتقادات دینی و مذهبی دست به چنین کاری زده و بر این باور بوده که خون مادرش و مرد غریبه حلال است .
با اعلام گذشت مادر فریبا و درخواست قصاص مادر صابر، پرونده به دادسرا برگردانده شد تا دادستان از طرف دو فرزند صغیر صابر اظهارنظر کند.همچنین درخواست دو فرزند خردسال فریبا نیز بررسی شود.
وقتی دادستان از طرف دو فرزند صغیر صابر درخواست دیه را مطرح کرد و شوهر فریبا که قیم دو فرزند خردسالش است نیز از طرف فرزندانش گذشت کرد، شهرام در قتل مادرش از جنبه عمومی جرم محاکمه شد. اما این در حالی است که مادر صابر بر صدور حکم قصاص برای شهرام تاکید دارد. او گفته پسرش نمی دانسته فریبا متاهل بوده. به همین خاطر او را صیغه کرده بود که کشته شد.
محاکمه از جنبه عمومی جرم
با گذشت همه اولیای دم فریبا، شهرام در قتل مادرش از جنبه عمومی جرم محاکمه شد.این پسر ابراز پشیمانی نکرد و گفت : مادرم مستحق مرگ بود.
وی در تشریح ماجرا گفت: مادرم با رفتارش آبروی ما را برده بود. به همین خاطر بازگشت او به زندگی بی فایده بود.پدر 82ساله ام برای اینکه خرج دو برادر خردسالم را تامین کند سر چهارراه کفاشی می کرد.او برای زندگی ما هر کاری می کرد اما مادرم به همه ما خیانت کرد و از خانه گریخت.
قاضی گفت: چرا ماجرای فرار مادرت از خانه را به پلیس اطلاع ندادی؟
که متهم پاسخ داد: بازگشت مادرم به خانه برای ما فایده ای نداشت.او ما را بی ابرو کرده بود .به همین خاطر تصمیم به قتل او و صابر گرفتم. من خودم دو نفر را کشتم و دو دوستم فقط شاهد ماجرا بودند.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.
ارسال نظر