قتل فجیع عروس 17 ساله با 20 ضربه چاقو در وسط خیابان / زنم را دوست داشتم !  + عکس بازسازی صحنه جنایت

به گزارش رکنا، «احمد.م» جوان 22 ساله‌ای که پنجشنبه هفته گذشته وسط بازار گلشهر نوعروسش را با 20 ضربه چاقو به طرز فجیعی کشته بود، دیروز در بازسازی صحنه قتل ، اعتراف جدیدی کرد و این‌بار مدعی شد که آن‌قدر عاشق همسرش بوده که نمی‌خواسته بعد از او با فرد دیگری ازدواج کند، برای همین او را کشته است.

دیروز اهالی منطقه گلشهر دوباره پس از 6 روز با قاتل بی‌رحمی چشم‌در‌چشم شدند که یکی از خونین‌ترین پرونده‌های جنایی این منطقه را رقم زده بود. او متهم است که در یکی از کوچه‌های منتهی به بازار قدیمی گلشهر، همسر 17 ساله‌اش را با چاقوی آشپزخانه مادرش، با 20 ضربه کشته است.

متهم دیروز به محل جنایت برگردانده شد تا در بازسازی صحنه جرم، تمام ابهامات موجود در پرونده را روایت کند تا ناگفته‌ای باقی نماند. او به درخواست قاضی صادق صفری، بازپرس جنایی دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، تمام جزئیات صحنه جنایت را بازسازی کرد.

می‌خواستم حرف بزنم

یک ماه بود که هر چه به زینب زنگ می‌زدم، مشغول بود. بعد فهمیدم که خط من را روی مشغولی گذاشته است. می‌دانستم پدرش از او خواسته جواب ندهد. آن روز رفتم و چاقو را از آشپزخانه منزلمان برداشتم و به بازار برگشتم. می‌دانستم که زینب به کارگاه خیاطی می‌رود.

چاقو را زیر لباسم پنهان کرده بودم. تا وسط بازار گلشهر رفتم و او را ندیدم، با آرایشگر محله که همدیگر را می‌شناختیم، جلو مغازه‌اش کمی حرف زدیم.

بعد به‌سمت میدان کوچک بازار رفتم که زینب و دوستش را دیدم. صدایش زدم محلم نداد و وارد کوچه شد (اشاره به کوچه محل قتل)، پرسیدم چرا جوابم را نمی‌دهی، گفت که من از تو طلاق گرفته‌ام. گفتم چطور طلاق گرفته‌ای که من خبر ندارم. بعد پشت به من به‌سمت انتهای کوچه حرکت کرد، بعد از حدود 20 قدم از کنار اولین ستون برق دوباره برگشت که به سمت بازار برود. چند قدم مانده بود به اول کوچه، زینب از وسط کوچه می‌آمد و دوستش توی پیاده‌رو روبه‌رو بود. جلویش را گرفتم که پرسید با من چه‌کار داری؟ گفتم می‌خواهم با هم حرف بزنیم.

او اجازه نداد که حرفم را بزنم و همین که پشتش را به من کرد تا از من جدا شود، چاقو را از زیر لباسم بیرون آوردم و چند ضربه به پشتش زدم. بعد که افتاد روی زمین، نشستم و ضربات دیگری به بدنش زدم. یادم است که یک وانت در حال تخلیه مصالح ساختمانی بود، یکی جلو آمد تا چاقو را از دستم بگیرد که چاقو را انداختم و فرار کردم.

من زنم را کشته‌ام

بعد از انداختن چاقو، فرار کردم و به چند کوچه بالاتر رفتم. دست و صورت و لباس‌هایم خونی بود. در کوچک یک خانه را زدم، بچه‌ای از پشت در پرسید کیه؟ گفتم می‌شود بیایم و دست و صورتم را بشویم؟ پسرک ده، دوازده ساله‌ای در را باز کرد، ولی همین که من را دید در را بست و مادرش را صدا زد. کمی بعد دو زن که یکی مادر خانواده و یکی مادربزرگ بود، در را باز کردند. وقتی من را با آن وضع دیدند پرسیدند چه شده؟ گفتم من همسرم را کشته‌ام و می‌خواهم در خانه شما دست و صورتم را بشویم.

زن‌ها گفتند هیچ مردی در خانه نیست و نمی‌توانیم کسی را راه بدهیم. آن‌ها که در را بستند، به دوستم زنگ زدم که با موتور دنبالم بیاید. با او به بیابان‌های اطراف بولوار شهید آوینی رفتم و به استادکارم زنگ زدم که با ماشین دنبالم آمدند. بعد به خانه‌مان رفتم که کسی نبود، از آنجا هم به شاندیز خانه برادرم رفتم. فردای آن روز هم به‌سمت نیشابور و شهرستان پیشوا رفتم که همان‌جا دستگیر شدم.

دوستش داشتم

در حالی متهم تمام اتفاقات روز حادثه را تعریف کرد و نحوه چاقوزدن را بازسازی کرد که هنوز از انگیزه چاقوکشی و قتل چیزی نگفته بود. احمد در پاسخ به قاضی صفری که چرا همسرت را کشتی، باز هم پای مشکلاتی را به میان کشید که با پدر همسرش داشته است و اینکه آن‌ها اجازه صحبت با همسرش را به او نمی‌داده‌اند.

این اظهارات مورد اعتراض مقام قضایی قرار گرفت که اگر تنها مشکلت این بوده، چرا بیست‌ضربه چاقو زدی؟ این مشکلات را می‌توانستی با پدر و برادرش در میان بگذاری. متهم در پاسخ اعتراف تازه‌ای کرد و مدعی شد زینب را خیلی دوست داشته و نمی‌خواسته او را از دست بدهد. بعد از تهدید به طلاق که قبلا هم از سوی پدرش مطرح شده بود، تصمیم می‌گیرد که او را بکشد تا بعد از خودش نتواند با هیچ فرد دیگری ازدواج کند.