خودزنی‌های وحشتناک بوکسور مدال آور مشهدی! / مادر مهرداد چه گفت؟

 این‌ها بخشی از اظهارات زن 54 ساله‌ای است که  با دستور مقام قضایی به کلانتری معراج مشهد مراجعه کرده بود تا فرزند بوکسور ش را به بیمارستان روان‌پزشکی انتقال دهند.

زن میان‌سال درباره این ماجرای تلخ به مشاور و مدکار اجتماعی کلانتری گفت: 19ساله بودم که پای سفره عقد نشستم و با جوانی ازدواج کردم که کارگر ساده ساختمانی بود و به‌سختی مخارج زندگی را تامین می‌کرد.

در طول 35 سال زندگی مشترک صاحب 4 فرزند پسر شدم که «مهرداد» اولین فرزندم بود. وقتی او به دنیا آمد هیچ کس نمی‌توانست باور کند که هنگام تولد 6کیلو گرم وزن داشت و همه کادر درمانی حیرت‌زده به او نگاه می‌کردند. با وجود این، پسرم رشد سریعی هم داشت و خیلی زود از هیکل درشت برخوردار شد به طوری که در دوران تحصیل با دانش آموزان درگیر می‌شد.

به خاطر قدرتی که داشت در کوچه و خیابان هم احساس غرور می‌کرد و به دیگر هم سن و سال‌هایش زور می‌گفت. هنوز در مقطع راهنمایی تحصیل می‌کرد که هر روز پدر و مادر دانش آموزان دیگر به در منزل ما می آمدند و از رفتارها و گردنکشی‌های «مهرداد» گلایه می‌کردند. به همین خاطر هم او هیچ علاقه‌ای به درس و مدرسه نداشت و اهمیتی به تحصیل نمی‌داد.

در این شرایط من و پدرش سعی کردیم او را به سمت ورزش بکشانیم تا این گونه هیجانات و احساس قدرت‌نمایی خود را تخلیه کند. طولی نکشید که «مهرداد» به رشته بوکس علاقه‌مند شد و خیلی زود در این رشته پیشرفت کرد؛ چراکه از همان دوران کودکی به درگیری و زد و خورد علاقه داشت و می‌خواست قدرتش را به رخ دیگران بکشد!

او در این رشته ورزشی موفق شد و مدال‌های زیادی کسب کرد اما از چند ماه قبل متوجه شدم که «مهرداد» به مصرف نوعی قرص‌های ناشناس روی آورده است و به طرز وحشتناکی این قرص‌ها را می‌بلعد.

تا جایی که روزی 400 قرص مختلف مصرف می‌کرد و بعد هم خیلی زود دچار اختلالات روانی شد و به سمت پدرش هجوم می‌آورد تا به قول خودش ما را بکشد!

او چنان تحت تاثیر این نوع قرص‌های خطرناک قرار می‌گرفت که ادعا می‌کرد باید حتما 8 نفر را به قتل برساند! ولی در همین گیرودار به خودش آسیب می‌زد  و به طرز وحشتناکی خودزنی می‌کرد. رفتارهای هولناک و دلهره‌آور «مهرداد» به حدی رسید که دیگر نمی‌توانستم صحنه‌های ریختن خون از پیکر فرزندم را نظاره کنم! او با مصرف این قرص‌ها دچار نوعی بیماری شده بود و هر لحظه وحشت داشتم که در همان حالت توهم دست  به کار جبران ناپذیری بزند! این بود که به قانون متوسل شدم و دستور قضایی برای بستری شدن در بیمارستان روان‌پزشکی را دریافت کردم. حالا باید پسرم را در حالی بستری کنم که او روزی مدال آور رشته بوکس بود اما ای کاش...

 با دستور سرگرد امیررضا فعال (رئیس کلانتری معراج مشهد) اقدامات پلیسی و بررسی‌های کارشناسی در این باره به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.