مخوف ترین دعوای زناشویی در پایتخت / برادرزن ها با شلیک های وحشتناک هواخواه خواهر شدند + فیلم
حجم ویدیو: 18.12M | مدت زمان ویدیو: 00:03:32

به گزارش رکنا، اوایل بهمن ماه سال 99 بود که در حمله مسلحانه اشرار به یک خانه واقع در بلوار زمزم یکی از ساکنین ساختمان هدف تیراندازی خونین قرار گرفت.

سپس در حالی که درگیری بین این افراد بالا گرفته بود، یکی از مهاجمان از پشت سر با حمله به صاحبخانه با ضربات قمه او را مجروح کرد.

رسیدگی به این پرونده در دستور کار ماموران قضایی و انتظامی قرار گرفت و برای عاملان درگیری قرار مجرمیت صادر شد.سپس متهمان در دادگاه کیفری 2 استان تهران حاضر شدند و در برابر اتهامات وارد شده از خود دفاع کردند.

در نهایت با رای دادگاه متهمان هر دو طرف پرونده به تحمل حبس و پرداخت دیه محکوم شدند.اما یکی از طرفین دعوا که درگیری مقابل خانه او رخ داده بود به حکم صادر شده اعتراض کرده است.

در ادامه این گزارش جزئیات ماجرا را در گفتگوی شاکی پرونده با خبرنگار ما بخوانید.

تیراندازی مقابل خانه 

احمد ده خدای 47 سال دارد.او همان کسی است که در جریان این درگیری هدف ضربات قمه قرار گرفت و راهی بیمارستان شد.بعد از اینکه یک ماه در حالت کما بود، از بیمارستان مرخص شد و مراحل رسیدگی به شکایت خود را پیگیری کرد اما درست در همان زمان حکم جلب او به دلیل شرکت در نزاع دسته جمعی صادر شد.

این مرد در گفتگو با خبرنگار ما گفت:«مدتی بود همسرم بهانه گیر شده بود.ما 23 سال زندگی مشترک داشتیم و دختر بزرگ من 17 سال سن دارد.شب قبل از حادثه همسرم به خانه پدری خود در اسلامشهر رفته بود و آن طور که من متوجه شدم آن شب با برادرانش درددل کرده بود.وقتی به خانه برگشت خیلی عصبانی بود.با من تماس گرفت و کار به توهین و بی احترامی کشید.احساس می کردم صحبت های او با خانواده اش باعث شده که حساس تر شود.»

احمد در ادامه افزود:«شب حادثه وقتی به خانه برگشتم درگیری بین من و همسرم بالا گرفت.ساعتی بعد همسرم مقابل در خانه مان واقع در خیابان زمزم بلوار ابوذر رفته در را باز کرده و جلوی در ایستاد.من سراغ او رفتم و گفتم چرا بالا نمی آیی که به من گفت منتظر برادرانش است.می گفت برادرانم می خواهند بیایند چند دقیقه ای من را ببینند و بروند.راستش من خیلی تعجب کردم.گفتم اگر برادرانت می خواهند به خانه مان بیایند چرا باید تو را مقابل در خانه ببینند؟»

افراد مسلح از راه رسیدند

این مرد ادامه داد : «در همان حال که باهمسرم مقابل در خانه ایستاده بودم صدای شلیک تیرهوایی از آن طرف خیابان را شنیدم و سپس چشمم به یک مرد قد بلند افتاد که از سر کوچه به من نزدیک می شد.همراه او برادرهای همسرم هم بودند.من متوجه شدم که آنها مسلح هستند.عده ای هم آن طرف خیابان ایستاده بودند و چند نفر هم سر کوچه بودند.برای همین من از داخل خانه برای دفاع از خود یک قمه برداشتم اما هیچ استفاده ای از آن نکردم و فقط آن رادست گرفتم.همان موقع بود که مرد قد بلند یک اسلحه کلت به سمتم نشانه گرفت و 2 تیر شلیک کرد که به خطا رفت.بعدا متوجه شدم که تیر سوم را هم شلیک کرده بود که در اسلحه گیر کرده و شلیک نشده بود.سپس یکی از برادرهای همسرم از پشت سر به من با قمه ضرباتی وارد کرد که از آن لحظه به بعد دیگر چیزی نفهمیدم.»

احمد بیهوش روی زمین افتاده بود و خواهرش مضطرب و پریشان بالای سر او آمد و از مردم کمک خواست.امدادگران اورژانس از راه رسیدند و مرد جوان را به بیمارستان بعثت منتقل کردند.احمد با حال وخیم به کما رفت و یک ماه در بخش مراقبت های ویژه بستری بود تا کم کم به صورت معجزه آسا سلامتی خود را به دست آورد.

او درباره وضعیت فعلی خود می گوید:«آسیب مغزی سبب وارد شدن صدمه به بافت مغزم شده است که مطابق نظریه پزشکی قانونی به دلیل این صدمات من دچار آسیب های خلقی و عدم توانایی در تصمیم گیری شده ام.پزشکان می گویند که این صدمات جبران ناپذیر است و از زمان بروز این حادثه تا به حال توانایی کار کردن خود را از دست داده و خانه نشین شده ام.»

گمان کردم پسرم را کشتند

پدر احمد که در همان ساختمان محل سکونت پسرش زندگی می کند، شب حادثه بعد از اینکه متوجه درگیری مقابل خانه خود شد به کوچه آمده بود.او در ادامه صحبت های پسرش گفت:«آن شب وقتی صدای تیراندازی را شنیدم به خیابان رفتم.پسرم کنار پیاده رو روی زمین افتاده بود و چندین نفر مقابل خانه مان تجمع کرده بودند.وقتی پسرم را دیدم که غرق در خون روی زمین افتاده بود گمان می کردم که او کشته شده است.به سمت کسانی که سر کوچه بودند رفتم که همان موقع یک نفر با شوکر به من حمله کرد و دیگر چیزی نفهمیدم.وقتی به خودم آمدم که پسرم را به بیمارستان برده بودند.»

پدر احمد در ادامه افزود:«یک ماه از حادثه گذشته و پسرم تازه مرخص شده بود که حکم جلب ما صادر شد.به اتهام شرکت در نزاع دستگیر شدیم و بعد هم من و هم پسرم در دادگاه به حبس محکوم شدیم. با اینکه ما در برابر حمله مهاجمان به مقابل خانه مان چاره ای جز دفاع از خودمان نداشتیم.»

صحبت به این قسمت ماجرا که می رسد احمد بار دیگر وارد صحبت شد و گفت:«سوابق برخی شرکت کنندگان در نزاع مشخص است.آنها دارای سوابق کیفری متعدد هستند.از جمله اینکه یکی از این افراد چند سال قبل در اسلامشهر تیراندازی های زیادی داشته و حکم او در مرحله اجرا بوده است و در شعبه اجرای احکام است.با اینکه این افراد به خانه ما حمله کرده و یکی از آنها تیراندازی سمت من شروع به قتل کرده است اما حکمی که برای ما و آنها صادر شده تفاوت چندانی با هم ندارد! من و پدرم به حکم صادر شده اعتراض کرده ایم چون اتهام شروع به قتل عمدی مشمول قرار منع تعقیب شده است.»

پسرم را از دست دادم

 پدر احمد عکس پسر جوانی را در دست گرفت و در ادامه گفت:«بعد از اینکه احمد به کما رفت، پسر کوچک من به نام مجتبی در صدد انجام کارهای اداری بود.اما او و فرزندانش مورد تهدید قرار گرفته بودند.برای همین مجتبی فرزندان خردسال خود را به یکی از روستاهای آستارا منتقل کرد تا در امان بمانند.خودش به خاطر کار و شغل در تهران مانده بود و گاهی به بچه ها سر می زد.تا اینکه یک روز وقتی به آستارا رفت اتفاق شومی رخ داد که باعث مرگ پسرم شد.آن روز صبح خیلی زود به آستارا رسیده بود.برای اینکه بچه هایش را از خواب بیدار نکند به خانه دوستش رفت تا ساعتی استراحت کند و بعد به دیدن فرزندانش برود.اما لوله اچ بخاری مسدود شده و باعث گازگرفتگی منجر به مرگ پسرم و دوستش شد.»

این پیرمرد در آخر گفت:«احمد به خاطر مشکلات جسمی به وجود آمده توانایی کار و پرداخت نفقه 4 فرزندش را ندارد.پسر کوچکم هم به خاطر ترس از تهدید به آستارا رفت و در آنجا فوت کرد.حالا باید 2 فرزند او را هم بزرگ کنم.مسئولیت نوه هایم بر گردن من است.همه این دردسرها از همان روز درگیری در زندگی ما ایجاد شد.»

بنا بر این گزارش با صدور رای از سوی دادگاه کیفری 2 استان تهران رسیدگی به این پرونده در جریان قضایی قرار دارد.

فاطمه شیخ علیزاده/ روزنامه ایران