سرنوشت این 3 کودک دلتان را به درد می آورد / به مادرشان کمک کنید به خانه برگردد ! + عکس و جزییات

سمیرا به همراه خواهر و برادرش

شاید در بازخوانی اولیه این پرونده جنایی قضاوت عجولانه ای داشته باشیم پس بهتر است کمی تامل کنیم .

این پرونده شاید با قتل مرد جوان در خانه اش شرو ع شده باشد اما وقتی بخواهیم ریشه این جنایت را درست درک کنیم باید به آغاز اختلاف های این زوج اشاره کنیم .

رسیدگی به این پرونده از 4  سال قبل واز زمانی شروع شد که درگیری خونینی  بین 2 مرد و یک زن درخانه ای در کمالشهر کرج  شروع شد .

وقتی پلیس به خانه رسید با جسد مرد جوانی روبرو شد که در اتاق پذیرایی روی زمین افتاده بود و تحقیقات گسترده پلیس نشان می‌داد همسر مقتول با مشارکت مرد غریبه که دوست مقتول بوده است سناریوی قتل را اجرایی کردند.

بدین ترتیب پلیس با تحقیقات پلیسی، زن قربانی جنایت و مرد جوان که همدستش بود را دستگیر کردند.

مرد و زن جوان هر 2 به اتهام مشارکت در قتل محکوم شدند، متهم اول به قصاص و متهم دوم به زندان محکوم شد که با گذشت 4  سال از وقوع این ماجرا متهم مرد توانست با پرداخت ۳۰۰ میلیون تومان از قصاص رهایی یابد .

سرنوشت

 سارا۲۸ سال سن داشت که با نوزادی در شکم پای در زندان گذاشت و در همان جا فرزندش را به دنیا آورد حالا پسر او 4  ساله شده در حالیکه پدرش را ندیده هنوز محیط بیرون از زندان را تجربه نکرده است.

به سراغ سمیرا دختر ۱۸ساله سارا رفتیم او دراین مدت از خواهر و برادر کوچکتر خودش نگهداری می‌کند وبه خاطر همین از ادامه تحصیل بازمانده است.

سمیرا با یادآوری خاطرات تلخ از درگیری پدرو مادرش گفت: من از کودکی شاهد آزارو اذیت ها شدن مادرم بودم پدرم همیشه او را کتک می زد و مادرم علاقه ای به پدرم نداشت و همه فشارها را به خاطر ما تحمل می کرد.

سمیرا از مردم می خواهد که برای نجات مادرش ۲۵۰ میلیون کمک کنند ، اوضاع آنها چندان مساعد نیست و هیچ کمک مالی ندارند.

دختر کوچولو گفت: من تا کلاس هفتم بیشتر نتوانستم درس بخوانم و دراین مدت برای رسیدگی به امور خواهر وبرادرم کار کردم در یک شرکت کار می کنم و ماهیانه 2 میلیون 500 هزار تومان حقوق می گیرم که بخشی از آن صرف رفت وآمد می‌شود چون محل زندگی ما بسیار دور از آنجاست اما با این حال خواهروبرادرم را به مدرسه فرستادم و دوست دارم هرچه زودتر خودم هم به مدرسه بروم.

وی افزود: می خواهم زن تحصیلکرده ای بشوم تا بتوانم حق انتخاب داشته باشم و به خانواده ام کمک کنم ....

مادربزرگ سمیرا که درکنار او برای امرار معاش در خانه مردم کار می کند نیز گفت: دخترم سارا ۱۴سال بیشتر سن نداشت که به اصرار شوهرم ازدواج کرد و بعد ازمدتی من فهمیدم که دخترم اذیت می شود و حتی گاهی تصمیم به خودکشی گرفته است اما دیگر نمی شد کاری کرد...

من خودم بیماری قلبی دارم و با این وضع مجبورم در سردخانه کار کنم تا بتوانم شکم نوه هایم سیر شود ما در گوشه ای از حسینه نیمه کاره  زندگی می‌کنیم و اگر دخترم خودش بیاید بهتر می تواند به فرزندانش برسد ...

 

 

وبگردی