پسر غیرتی مزاحم خواهرش را تا سر حد مرگ کتک زد و مادرش مواد فروش شد + جزییات تلخ

به گزارش رکنا، زن 38 ساله که در عملیات ضربتی نیروهای انتظامی مشهد و به اتهام توزیع گسترده مواد مخدر صنعتی دستگیر شده است درباره سرگذشت خود به  مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی گفت: پدرم در شهرستان تربت حیدریه کشاورزی می کرد و مادرم نیز خانه دار بود. من آخرین فرزند از خانواده 8 نفره بودم که تا مقطع  دیپلم درس خواندم و سپس با «حسین» ازدواج کردم. همسرم کارمند یکی از ادارات دولتی بود و همه او را به خاطر خوش اخلاقی ستایش می کردند اما شوهرم مردی دهن بین بود به طوری که هر آن چه دیگران می گفتند به راحتی می پذیرفت و به آن حرف ها استناد می کرد.

این رفتار او به حدی رسید که گاهی به دلیل سخنان نسنجیده اطرافیان مرا سرزنش می کرد و حتی کتک می زد اما بلافاصله پشیمان می شد و عذرخواهی می کرد. همین موضوع موجب شد تا بعد از 13 سال زندگی مشترک و در حالی که دختری 9 ساله و پسری 11 ساله داشتم از او طلاق بگیرم. از آن روز به بعد به خانه پدرم رفتم و سعی کردم فرزندانم را تربیت کنم ولی چند سال بعد پدر و مادرم از دنیا رفتند و با تقسیم ارث و میراث بین خواهران و برادرانم، دیگر به همراه فرزندانم آواره شدم. در این شرایط پسرم «حمید» ترک تحصیل کرد و برای کمک به مخارج خانواده سرکار رفت. من هم مغازه ای را برای فروش لباس های زنانه اجاره کردم تا دخترم به تحصیلاتش ادامه دهد اما با افزایش اجاره بهای مغازه، فروش لباس را در منزل مسکونی ام آغاز کردم و به اهالی محل لباس می فروختم. اگرچه زندگی ما به سختی می گذشت ولی تاکید می کردم تا  دخترم درس و مدرسه را رها نکند. زمانی که پسرم به سن 20 سالگی رسیده بود روزی در خیابان پسر جوانی را دید که مزاحم خواهر 17 ساله اش شده بود. پسرم که به دلیل غرور جوانی نتوانست خودش را کنترل کند آن پسر جوان را تا سر حد مرگ کتک زده بود.

بعد از این ماجرا، نیروهای انتظامی «حمید» را  دستگیر کردند و او در دادگاه به پرداخت 200 میلیون تومان دیه در حق شاکی محکوم شد اما چون پولی نداشتیم تا این مبلغ هنگفت را پرداخت کنیم من پسرم را در خانه مخفی کردم و او تحت تعقیب قانون قرار گرفت. هرچه برای تهیه پول تلاش می کردیم کمتر به نتیجه می رسیدیم تا این که به پیشنهاد یکی از دوستان معتادم که خرده فروش مواد مخدر بود، من هم در پوشش فروش لباس های زنانه، به توزیع مواد مخدر صنعتی بین دختران و پسران جوان محله پرداختم. قصد داشتم از این طریق پول دیه پسرم را تامین کنم. این درحالی بود که دخترم در رشته مهندسی مواد غذایی در تهران تحصیل می کرد و من هزینه های او را نیز می پرداختم. در همین روزها بود که به طور اتفاقی همسر سابقم را در خیابان به همراه همسرش دیدم که بسیار شاد و خندان مشغول خرید برای فرزندان خردسالش بود و آرامش را در زندگی تجربه می کرد. آن جا بود که به یاد گذشته افتادم و از این که فقط به خاطر خودخواهی های خودم از او طلاق گرفته بودم خیلی افسوس خوردم چرا که او به من التماس می کرد که رفتارش را مطابق میل من تغییر می دهد تا من طلاق نگیرم. خلاصه روزگارم به همین صورت سپری می شد تا این که چند روز قبل نیروهای انتظامی به طور غافلگیرانه وارد منزلم شدند و نه تنها پسرم را دستگیر کردند بلکه از جاساز زیر مبل نیز 70 گرم شیشه و 30 گرم کریستال در بسته بندی های آماده فروش بیرون آوردند و مرا هم به جرم توزیع مواد مخدر صنعتی به کلانتری انتقال دادند. اکنون که به زندگی گذشته ام می اندیشم فقط می دانم که اگر در جدایی از «حسین» عجله نمی کردم و حداقل با یک مشاور یا آسیب شناس مشورت می کردم شاید امروز سرنوشتم این گونه رقم نمی خورد. نمی دانم اگر دخترم که اکنون در خوابگاه دانشجویی به سر می برد متوجه ماجرا شود چه حالی خواهد داشت.

با معرفی این زن جوان و پسر فراری اش به مراجع قضایی، بررسی های تخصصی نیروهای انتظامی با نظارت مستقیم سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) برای شناسایی دیگر افراد مرتبط و عاملان توزیع مواد مخدر آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس آگاهی خراسان رضوی