شلیک های وحشت آور به جوان ورامینی در وسط خیابان / 2 مرد مسلح اجیر شده بودند + عکس

به گزارش رکنا؛ رسیدگی به این پرونده از اردیبهشت ماه سال 99 به دنبال انتقال پیکر خونین مرد جوانی به نام اشکان به بیمارستانی در ورامین آغاز شد.

 وی که از ناحیه پا به شدت زخمی شده بود تحت عمل جراحی قرار گرفت و معجره آسا زنده ماند. پزشکان در عمل جراحی  چندین پوکه گلوله را از پای اشکان بیرون آوردند .اشکان پس از بهبودی مردی به نام سیاوش را عامل شلیک  معرفی کرد .

وی گفت: من و برادرهایم سالهاست با یکی از بچه محل ها به نام سیاوش و برادرهایش  بر سر یک قطعه زمین اختلاف داشتیم. اختلاف ما  دنباله دار بود تا اینکه از او شکایت کردم و در دادگاه او محکوم شد . من با حکم قضایی باغ را از او گرفتم اما سیاوش از این موضوع ناراحت بود و  بارها ما را تهدید به مرگ کرده بود.

وی ادامه داد:  آخرین بارنیمه شب بود که به خانه برمی گشتم .یکباره دو نفر راهم را بستند .من اصلا آنها را نمی شناختم و قبلا آنها را ندیده بودم. آنها   با اسلحه کلاشینکف  به پایم شلیک کردند و گریختند. من شک ندارم  آنها  از طرف سیاوش اجیر شده بودند.

به دنبال اطلاعاتی که این مرد به پلیس داده بودم سیاوش ردیابی و بازداشت شد اما جرمش را نپذیرفت و مدعی شد شاکی به دروغ چنین ادعایی را علیه او  مطرح کرده است .

در ادامه تحقیقات دو متهم مسلح ردیابی و بازداشت شدند و گفتند از سوی سیاوش برای انتقام گیری اجیر شده بودند.

به این ترتیب سیاوش به اتهام آمریت در شلیک و دو متهم دیگر به اتهام مباشرت در شلیک پای میز محاکمه ایستادند.

در ابتدای جلسه که در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد شاکی پرونده به  تشریح ماجرا پرداخت و گفت : متهمان راهم را بستند و به پایم شلیک کردند .حالا دو سال از این ماجرا گذشته اما عصب پایم از بین رفته و پایم قدرت حرکت ندارد .به همین خاطر ناچارم از کفش های مخصوص استفاده کنم .من به سختی می توانم راه بروم.

وی ادامه داد :تا امروز ۷۰ میلیون تومان در بیمارستان هزینه کرده‌ام تا پایم قطع نشود . پزشکان  تلاش زیادی کردند و گفته اند چون عصبهای پایم از بین رفته مشخص نیست چند مدت دیگر بتوانم پایم را نگه دارم و ناچار به قطع عضو نشوم .زندگی ام تباه شده و من برای متهمان اشد مجازات می خواهم .

سپس متهمان یک به یک به دفاع پرداختند.

 دو متهم گفتند سیاوش کلاشینکف را به ما داده بود تا سراغ اشکان برویم و از او  انتقام بگیریم. ما اصلا شاکی پرونده  را نمی شناختیم و هیچ خصومتی با او نداشتیم .

اما وقتی اشکان در جایگاه متهم ایستاد منکر  آمریت در شلیک شد.

وی گفت :قبول دارم با سیاوش و برادرهایش بر سر یک باغ اختلاف داشتنم و کار به  شکایت و دادگاه کشیده شده بود.اما وقتی دادگاه به نفع سیاوش حکم داد ما باغ را با حکم قضایی به او سپردیم  و این ماجرا پایان یافت .من به کسی دستور شلیک نداده بودم.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.

وبگردی