مادر مقتول بی هوش شد وقتی چشمش را باز کرد قاتل را بخشید !

به گزارش رکنا ، با حضور تیمی از کارآگاهان در محل حادثه معلوم شد که این دو پسر ۱۷، ۱۸ ساله در خیابان برغان کرج با هم درگیر شدند و ناگهان یکی از آنها با ضربات چاقو فرد مقابل خود را از پای در می‌آورد و از صحنه می‌گریزد. اما با اقدامات پلیسی و بر اساس گفته شاهدان قاتل شناسایی و دستگیر شد. در بازجویی از او معلوم شد که قاتل بر اساس خشم آنی مرتکب قتل شده است.

ناخواسته قاتل شدم

متهم در بازجویی‌ها گفت: مقتول را نمی‌شناختم. آن روز برای انجام کاری به خیابان برغان رفته بودم. اما با او درگیر شدم و من که همیشه یک چاقو با خود داشتم، از فرط عصبانیت چاقو را درآوردم و چند ضربه به زدم وفرار کردم. هرگز باورم نمی‌شد که بتوانم کسی را بکشم. اما بعد از اینکه ماموران برای دستگیری من به خانه مان آمدند، متوجه شدم که او را به قتل رسانده‌ام.

محاکمه

مدتی بعد جلسه محاکمه متهم در دادگاه کیفری البرز آغاز شد. در ابتدای جلسه، اولیای دم که مادر و پدر مقتول بودند، در جایگاه قرار گرفتند و برای متهم درخواست قصاص کردند. قاتل نیز در جلسه محاکمه بار دیگر جزئیات روز حادثه را شرح داد و درخواست بخشش کرد. او می‌گفت که پشیمان است و قصد جنایت نداشته و دچار جنون آنی شده و ناخواسته پسر جوان را به قتل رسانده است. با این حال با توجه به درخواست اولیای دم، قضات دادگاه او را به قصاص محکوم کردند.

۴سال پشت میله‌های زندان

هرچند متهم به قتل به رأی دادگاه اعتراض کرد، اما این رأی در دیوان عالی کشور تأیید و شمارش معکوس برای اجرای حکم قصاص آغاز شد. در تمام سال‌هایی که قاتل در زندان به سر می‌برد واحد صلح و سازش دادسرا و خیرین، بارها برای گرفتن رضایت از اولیای دم اقدام کرده بودند، اما تلاش هیچ‌ یک راه به جایی نبرد. اما چهارشنبه ۳ بهمن، درست هنگامی که قرار بود، قاتل قصاص شود و پای چوبه دار برود، ورق برگشت و دل مادر مقتول نرم شد و رضایت داد.

سرانجام بخشش

پسر جوان که از بند به سلول انفرادی برده شده بود تا لحظات آخر عمر را تنها سر کند و برای قصاص آماده باشد، نمی‌دانست، معجزه‌ای در راه است.

حمید کریمی از خیران استان البرز که سالهاست در راه بخشش قدم بر می‌دارد و تا کنون ۴۷ نفر را از پای چوبه دار به کمک دیگر خیران نجات داده است، در گفت و گو با همشهری می‌گوید: با توجه به اینکه برای هر پرونده قتلی قدم بر نمی‌داریم، وقتی در جریان این پرونده قرار گرفتم متوجه شدم که ارزش سعی و تلاش برای گرفتن رضایت را دارد.

وی اضافه می‌کند: بدین ترتیب با کمک از دیگر خیران اقدامات لازم را آغاز کردیم اما مادر مقتول اصلا راضی نمی‌شد. هر چه با او صحبت می‌کردیم و از او می‌خواستیم حتی به او پیشنهاد دیه را دادیم اما قبول نکرد. تا اینکه در لحظات آخر باز هم همه سعی و تلاش خود را کردیم. بار دیگر قاضی پرونده آنها را به دادسرای فرا خواند و موضوع بخشش را به میان آورد. ما در تلاش بودیم تا بتوانیم یک جوان را از قصاص نجات دهیم به همین دلیل تلاش می‌کردیم. وقتی بار دیگر درباره بخشش با مادر مقتول صحبت کردیم، او حالش در دادسرا بد و بیهوش شد. این مادر نمی‌خواست از فردی که پسرش را از او گرفته، بگذرد.

او می‌افزاید: اما بعد از اینکه به هوش آمد و حالش بهتر شد، انگار که معجزه‌ای رخ داده باشد. ناگهان گفت می‌بخشم و از قاتل پسرم می‌گذرم. بدین ترتیب این مادر بدون قید و شرطی از قصاص گذشت و این جوان از پای چوبه دار نجات یافت.

وبگردی