دختر 14 ساله زنجیر طلای مادرش را به دوست پسرش هدیه داد / از بچگی سرکوفت می خوردم + نظر کارشناسی
حوادث رکنا: دختر 14 ساله روی صندلی کلانتری نشسته است او به اتهام دزدیدن گردنبند مادرش دستگیر شده است او میگوید گردنبند مادرم که تنها سرمایه اش بود را دزدیدم تا به دوست پسرم بدهم تا نشان بدهم وضع مالی امان خوب است ....
به گزارش رکنا، من رویا هستم که یک ماه پیش بدون آنکه کسی بداند من تولدم است ۱۴سالگی را پشت سرگذاشتم ..،،،از وقتی یادم میآید مادرم هزینههای خانه و ما بچهها رو به عهده داشت، پدرم هرگز مادرم را در زندگی ندید و در واقع فقط به عنوان یک خدمتکار او را میدید. هیچ وقت نیازها، خلاء ها و احساسات مادرم برایش مهم نبود. مادرم همه نیازها هر آنچه که میخواست را خودش به تنهایی و به سختی به دست میآورد. مدتهاست که ما معنی بی مهری ،عدم محبت و توجه و عدم دلسوزی پدر را درک نکردهایم. با وجود تمام این مشکلاتی که پدرم دارد مادرم همچنان او را دوست دارد و به او وفادار است با اینکه در رستورانها به ظرف شستن و در باغها به میوه چینی مشغول است از پولی که بابت آن زحماتش به دست میآورد به پدرم نیز میدهد.
من و خواهر و برادرم از این کار مادر عصبانی میشدیم و به مادرم پیشنهاد دادیم که دست از این کارها بردارد و طلاق بگیرد اما مادرم حرفی به جز او پدرتان است به ما نمیگوید همین کار باعث شد با پدر و مادرم لجبازی کنم زیرا خانوادهام را مانع رسیدن به اهدافم میدانستم. هرجا که میرفتم به دلیل وضع مالی بدی که داشتیم به ما احترام نمیگذاشتند. مثلاً در مدرسه ناظم و معلمها بیشتر با دانش آموزانی دوست بودند و به آنها حترام میگذاشتند که پدر یا مادرشان پولدار و یا شغل درست حسابی داشتند. و همین باعث شد که بعد از توهینی که توسط ناظم به من شد از مدرسه متنفر شوم. ناظم خطای بچههایی که پولدار بودند را نادیده میگرفت اما بر سر کوچکترین بینظمی و یا شیطنت به من تذکر می داد .
دیگر توان این همه تحقیر را نداشتم البته در برخی موارد حق داشتند مثلاً مصرف سیگار، تاخیر در ورود به مدرسه و شیطنتهای زیاد .اما انتظار داشتم مانند سایر بچهها آنها را ندید بگیرد و با مهربانی با من برخورد کند .به هر حال ترک تحصیل کردم. بعد از مدتی تصمیم گرفتم دنبال پیدا کردن کار بروم تا بتوانم به مادرم کمک کنم اما با توجه به سطح سوادم و سن کمی که داشتم نتوانستم کار آسان و مورد علاقهام را پیدا کنم فقط کارهایی مثل فروشندگی در فروشگاهها،و یا به عنوان کارگر در کارگاههای کوچک که زمان کاری آن از ۷ صبح تا ۷ شب بود وجود داشت که من آن ها را دوست نداشتم.
مدتی که گذشت در مسیر جستجوی کار با پسری به نام حسام که ۲۲ ساله بود آشنا شدم میگفت پدر من پولدار است. اما برای استقلال خودم میخواهم کار پیدا کنم که بتوانم روی پای خودم بایستم من برای اینکه خودم را حقیر نکنم و مورد تمسخر حسام قرار نگیرم به او گفتم چه جالب من هم همینطور. چند روزی با هم به دنبال کار گشتیم و به این بهانه در کنار هم قرار گرفتیم که این امر باعث شد نسبت به آن علاقمند شوم خیلی دوست داشتم بتوانم مانند دخترهای دیگر که برای دوست پسرشان هدیه میگیرند برای حسام هدیه بگیرم اما پولی نداشتم که بتوانم برای آن هزینه کنم . چند روزی گذشت و من همچنان در فکر تهیه هدیه بودم تا اینکه متوجه شدم مادرم یک گردنبند با ارزش دارد این گردنبند را با پولی که از کار کردن در ستورانها و باغها به دست آورده بود خریده بود مادرم خیلی آن گردنبند را دوست داشت و تمام سرمایهاش بود قیمتش حدود ۵۰ میلیون تومان بود وقتی متوجه شدم که ممکن است هیچ وقت پول خرید هدیه را نداشته باشم تصمیم گرفتم گردنبند مادرم را به حسام بدهم که او فکر کند من واقعاً از خانواده یک فرد پولدار هستم و با این کار اعتبار و ارزش خودم را بالا ببرم بنابراین گردنبند را به همراه فاکتور خرید به حسام دادم کلی خوشحال شد و من احساس خوشحالی بیشتری داشتم زیرا با این کارم از تحقیر و سرزنش و تمسخر از سوی حسام جلوگیری کردم احساس رضایت میکردم چند روز بعد مادرم متوجه گم شدن گردنبندش شد و متوجه شد که کار من بوده است زیرا به جز من کسی از جای گردنبند با خبر نبود به همین دلیل تصمیم گرفت از من شکایت کند و همین کار را انجام داد.مادرم به دلیل دلسوزی که نسبت به من داشت رضایت داد.بعد از آن که حسام متوجه این ماجرا شد مرا ترک کرد و دلیل آن را عدم اعتماد به من دانست.
نگاه کارشناس:
فتانه ورمزیار روانشناس بالینی
عزت نفس یکی از مهمترین عامل های شکل گیری شخصیت توانمند، موفق ،رضایت از خود و ارزشمند است. شکل گیری عزت نفس در کودکی و در تعامل با والدین شکل می گیرد.کودکانی که توسط والدین مورد تایید و توجه مثبت قرار می گیرند و به توانایی و ارزشمندی آنها توجه می کنند،در نوجوانی با میزان قابل توجهی از عزت نفس برخوردار خواهند بود.آنها برای مورد پذیرش دیگران قرار گرفتن دست به انتخاب ها و رفتارهای نادرست و آسیب زا نمی زنند. آنها از هرآنچه که هستند راضی وآن را می پذیرند.با هر شکل و قیافه ای که دارند،با هر سطح اقتصادی که دارند و با هر آنچه که مورد قضاوت دیگران قرار بگیرد.
اما نوجوانانی که در کودکی عزت نفس سالمی در آنها شکل نگرفته است، در نوجوانی برای کسب توجه و پر کردن خلاء های ناشی از آن دست به رفتارهای پرخطر و ناسالم میزند.در مراجعه کننده فوق الذکر برای کسب توجه و مورد تایید قرار گرفتن از جانب دوست پسر و پوشاندن خلاء مالی اقدام به دزدی از مادر خود نموده وتنها دارایی مادر را به حسام می دهد.
ارسال نظر