سکوت قاتل پس از 10 سال در زندان شکست / نگهبان را به خاطر اختلافات مالی کشتم + جزییات

به گزارش رکنا، مهرماه سال 1393، وقوع آتش‌سوزی اتاقک نگهبانی یکی از گاراژ‌های بلوار امام منطقه فشافویه به سامانه 125 اطلاع‌رسانی آتش‌نشانی گزارش داده شد که به‌دنبال اعلام این خبر، امدادگران پای در محل حادثه گذاشتند و پس از مهار حریق با جسد مردی افغانستانی 45ساله مواجه شدند که براثر خفگی با کمربند خود و ضرب‌وجرح به قتل رسیده بود.

خیلی زود این ماجرا به کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ گزارش داده شد و طولی نکشید که تیم بررسی صحنه جرم برای تحقیقات جنایی راهی صحنه جرم شدند و پی بردند که آتش‌سوزی نیز عمدی بوده است.

پس از انتقال جسد برای معاینات دقیق‌تر به پزشکی قانونی، اقدامات اطلاعاتی به‌صورت ویژه‌ای کلید خورد که مشخص شد تلفن همراه مقتول در اختیار مردی به‌نام ایرج است و او نیز نگهبان یکی دیگر از گاراژ‌های بلوار امام بوده که پس از این جنایت دیگر در محل کار خود حاضر نشده است.

بدین ترتیب مرد جوان بازداشت شد اما او در اظهارات ضدونقیضی گفت: مقتول از دوستانم بود و تلفن‌همراهش نیز به‌صورت امانت در اختیار من قرار داشت، ما مشکلی با یکدیگر نداشتیم. شب حادثه نیز یک زن و شوهر مهمان مقتول بودند شاید ارتکاب جنایت کار آنها باشد.

کارآگاهان به‌دنبال دریافت این اطلاعات خیلی مهم، با بهره‌گیری از روش‌های علمی هویت زوج جوان را شناسایی کردند اما آنها مدعی شدند که شب حادثه مهمان مقتول بودند و خیلی زود به خانه خود بازگشتند.

تیم جنایی در این شاخه از تحقیقات متوجه شدند که زوج جوان حقیقت را بیان می‌کنند و ایرج به‌خاطر مسائل مالی با مقتول اختلاف داشته است که همین سرنخ شک تیم جنایی را برانگیخت.

ایرج دوباره هدف تحقیق قرار گرفت و گفت: فرزندخوانده 22ساله‌ام به‌خاطر اختلافات شخصی با مقتول مشکل داشت و چند بار تهدید کرده بود که او را به قتل می‌رساند احتمالاً این جنایت را پسرخوانده‌ام انجام داده است.

کارآگاهان در تجزیه و تحلیل‌های اطلاعاتی دریافتند که پسرخوانده ایرج به‌ندرت مقتول را می‌دیده و اختلافی با او نداشته است، در ادامه نیز مشخص شد ایرج قصد دارد با دروغ‌های مکرر و تناقض‌گویی مسیر پرونده را تغییر دهد.

با توجه به دروغ‌های مکرر، تناقض‌گویی، اختلافات قبلی و کشف گوشی مسروقه مقتول در جیب کاپشن ایرج، او با دستور قاضی دادگاه بخش فشافویه به‌عنوان تنها مظنون پرونده به زندان اعزام شد و کارآگاهان جنایی مأموریت یافتند به بررسی‌های خود ادامه دهند.

تحقیقات همچنان ادامه داشت تا اینکه تیرماه سال 1403، ایرج پس از 10 سال به قتل نگهبان گاراژ اعتراف کرد و ماجرای جنایت را این‌طور توضیح داد: با مقتول اختلافات عمیق شخصی و مالی داشتم. شب حادثه وقتی که مهمان‌هایش رفتند پیش او رفتم و مشکل را مطرح کردم اما او فحاشی کرد، عصبانی شدم و با سنگی که در اتاقک نگهبانی بود او را بی‌هوش و با کمربند خفه‌اش کردم، ابتدا تلفن همراهش را سرقت کردم و سپس آنجا را به آتش کشیدم، در جریان تحقیقات نیز سعی کردم با تناقض‌گویی خودم را بی‌گناه جلوه دهم اما فایده‌ای نداشت، از بلاتکلیفی در زندان نیز خسته شدم و کابوس‌های وحشتناکی می‌بینم که تصمیم گرفتم پس از 10 سال به جنایتی که مرتکب شدم، اعتراف کنم.

با صدور قرار قانونی از سوی شعبه 102 دادگاه بخش فشافویه، متهم به‌اتهام مباشرت در قتل عمدی برای سیر مراحل قانونی پرونده به زندان اعزام شد و تحقیقات همچنان ادامه دارد.