صدای زنگ موبایل دست دزد حرفه ای را رو کرد / سارق و طعمه اش در یک لحظه شوکه شدند

به گزارش رکنا، چند روز قبل مرد جوانی سوار اتوبوس شهری در مرکز تهران شد و هنوز دقایقی از سوارشدنش نگذشته بود که متوجه شد گوشی تلفن همراهش نیست. مرد جوان که مطمئن بود گوشی را با خود به همراه داشته است، از دوستش خواست به شماره او زنگ بزند. به محض اینکه تماس برقرار شد، مرد جوان، صدای زنگ تلفنش را که آهنگ خاصی داشت از داخل جیب لباس یکی از مسافران اتوبوس که در چند قدمی او ایستاده بود، شنید. مرد جوان یادش آمد این مسافر چند دقیقه قبل با تنه زدن به او و یک عذرخواهی از کنارش گذشته بود.

مالباخته ناگهان متوجه شد تنه زدن مسافر بهانه‌ای برای سرقت گوشی او بوده است، بنابراین بی‌معطلی با فریاد از مرد جوان خواست که گوشی تلفن همراهش را به او پس بدهد و از مردم خواست تا سارق را دستگیر کنند. بدین ترتیب سارق دستگیر شد و در بازرسی از جیب‌های او چند گوشی تلفن همراه دیگر که یکی از آنها متعلق به مالباخته بود، کشف شد.

مرد جوان به مرکز پلیس منتقل و ابتدا مدعی شد اولین روزی است که دست به سرقت می‌زند و به خاطر مشکلات مالی مجبور شده دست به این کار بزند، اما زمانی که اثر انگشت متهم برای بررسی سوابقش گرفته و با آثار انگشت متهمان سابقه‌دار اداره آگاهی تطبیق داده شد، راز سرقت‌های قبلی او نیز فاش شد و دریافتند او 5 بار دیگر نیز به همین جرم بازداشت شده است.

به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای ویژه سرقت، متهم در اختیار اداره آگاهی قرار داده شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.

 

 آموزش سرقت

 در فضای مجازی

با اینکه سن و سالی ندارد، اما این ششمین باری است که راهی زندان می‌شود آن هم به اتهام جیب‌بری‌های سریالی از مسافران بی‌آر‌تی و مترو.

 

چرا سرقت می‌کنی؟

من به‌خوبی می‌دانم وقتی اموال کسی سرقت می‌شود چه احساس بدی دارد و انگار دنیا روی سرش خراب شده است. چون یک روز خودم مالباخته بودم و همین مالباختگی باعث شد که مسیر زندگی‌ام تغییر کند و دست به سرقت بزنم.

مگر چه اتفاقی برایت افتاد؟

سال‌ها قبل کار ‌و ‌کاسبی درست و حسابی داشتم و وضع مالی‌ام خوب بود تا اینکه خانه‌ام را فروختم و مبلغی پول که از خریدار گرفته بودم داخل کارت بانکی‌ام بود.

 یکی از روزهایی که در جست‌و‌جوی خانه جدید بودم، سوار اتوبوس شدم و از شانسم سارق جیب‌بری، کارت‌های بانکی و مدارکم را از کیفم سرقت کرد. رمز کارت را روی جلدش نوشته بودم و سارق هم از فرصت استفاده و هر چه پول داخل حساب‌هایم بود خالی کرد.

سارقت دستگیر شد؟

شکایت کردم اما هیچ نتیجه‌ای نداشت. سارق با کارت بانکی من طلا و دلار خریداری کرده بود و از آنجا که ماسک و کلاه به سر داشت، چهره‌اش هرگز شناسایی نشد.

 به خاطر سرقت پول‌هایم، نتوانستم خانه‌ای خریداری کنم و از آنجا که سارق هم دستگیر نشده بود دچار افسردگی شدید شدم.

 مدت‌ها درگیر مشکلات روحی و مالی بودم تا اینکه با خودم گفتم وقتی سارق اموال من دستگیر نشده است، پس حتماً اگر من هم سرقت کنم دستگیر نمی‌شوم و تصمیم به سرقت گرفتم، البته من راهی برای دزدی بلد نبودم.

در این افکار بودم که روزی یک نفر در اینستاگرام درخواست دوستی به من داد. صفحه‌اش را که نگاه کردم، صفحه‌ای بود که تبلیغ جعل مدارک می‌کرد. همان‌طور که در اینستاگرام جست‌وجو می‌کردم با آگهی فروش سلاح هم مواجه شدم. در نهایت با خودم گفتم حتماً آگهی آموزش سرقت را هم می‌توانم در این فضا پیدا کنم. جست‌وجو در فضای مجازی نتیجه داد و در نهایت موفق شدم سارقی را پیدا کنم که به صورت حرفه‌ای آموزش سرقت می‌داد.

چقدر برای این کار پرداخت کردی؟

آن زمان مبلغ قابل توجهی بود. سارق خیلی حرفه‌ای بود و هر شگردی که فکرش را بکنید بلد بود. به من گفت بهترین و بی‌دردسر‌ترین راه برای سرقت جیب‌بری است. راست هم می‌گفت سرقت‌های دیگر نیاز به وسایل دارد و باید نصف شب یا از دیوار مردم بالا بروی یا در خودرویی را باز کنی، اما جیب‌بری خیلی راحت بود و هر ساعتی که دلت می‌خواست و به پول نیاز داشتی دستت را داخل جیب‌ها و کیف‌های مردم می‌کردی.

و جیب‌بر شدی؟

اوایل سخت بود، اما کم‌کم توانستم این کار را به صورت حرفه‌ای انجام دهم. کم‌کم هم مالخرهایی مخصوص اموال دزدی پیدا کردم. مثلاً گوشی مالخر خاص خودش را دارد، سیمکارت‌های داخل گوشی‌ها مالخر خاص خودش را دارد و مدارکی که از کیف‌ها سرقت می‌کردم هم مشتری خودش را داشت و هر کدام مبلغی داشتند.

5 بار دستگیر شدی و زندان بازدارنده نبود؟

وقتی وارد کار خلاف می‌شوی درگیر آن کار می‌شوی. گاهی اوقات دلت نمی‌خواهد ادامه دهی اما بدهی‌هایی که در این مدت به بار آوردی، رد مال‌هایی که باید پرداخت کنی و سابقه‌ای که هرگز رهایت نمی‌کند، وادارت می‌کند به این کار ادامه دهی.

آخرین بار کی از زندان آزاد شدی؟

اواخر سال گذشته و همان موقع هم جیب‌بری‌هایم را از سر گرفتم و به محض رسیدن به اولین ایستگاه بی‌آر‌تی، سرقت را انجام دادم.