به بهانه صد و پنجاهمین سالگرد تولد مهاتما گاندی
رکنا: سیاستمداران هندی، صد و پنجاهمین سالگرد تولد مهاتما گاندی رهبر استقلالطلب هند را امروز جشن گرفتند.
به گزارش رکنا، نارندا مودی نخستوزیر هند در یادداشتی او را "بهترین معلم" و "محبوب" توصیف کرد و از رابطه بین تعلیمات گاندی و سیاستهای محیطزیستی دولت کنونی را خبر داد. رهبران مخالف دولت نیز در دهلی، پایتخت هند در کنار یابود گاندی، بزرگداشت او را برگزار کردند.
گاندی که در هند به عنوان پدر ملت معروف است، کمی پس از استقلال هند از بریتانیا به دست یک هندوی افراطی ترور شد.
نوشته فریدون مجلسی به بهانه سالگرد تولد گاندی فقید:
دو شاهکار سیاسی گاندی/ مروری بر میراث سیاسی ماهاتما گاندی و درنگ درباره اینکه چرا راه او کهنه نمی شود؟
فریدون مجلسی، مترجم و دیپلمات سابق
"اکنون ۷۰ سال از مرگ گاندی میگذرد. وقتی او را کشتند من چهار سال داشتم. در چنین سنی نمیتوان وقایع تاریخی را به یاد آورد. اما تکرار و صحبت مکرر اطرافیان درباره خبر یا واقعهای مهم، آن را زنده نگاه میدارد. گویی با انسان بزرگ میشود و میماند. وقتی به سنین جوانی و دانشجویی رسیدم، زمانی که شور انقلابهای استقلال طلبانه بر نسل ما حاکم بود و فیدل کاسترو و چهگوارا را با آن توهمات میستودیم و انقلاب استقلال طلبانه الجزایر را تحسین میکردیم، به خاطره گاندی خرده میگرفتیم که مبارزه طولانی استقلال هند را رهبری کرد، اما چرا طولانی؟ چرا به آنان گوشمالی سخت ندارد؟ چرا در فرصت دو جنگ اول و دوم جهانی که انگلیس ها درگیر آن بودند، از پشت به آنها خنجر نزد و آنها را به دریا نریخت؟ مگر مستعمرات دیگر گاندی داشتند که یکی پس از دیگری استقلال یافتند، آن هم اغلب با خون و انتقام و افتخار؟
شاید تجربه و مشاهده و شناخت بیشتر درباره اوضاع گذشته و اکنون جهان موجب شد داوریهای خام خود را اصلاح کنم. زمان لازم بود تا دریابم چرا گاندی کهنه نمیشود. نمیخواهم درباره نیم قرن مبارزه گاندی از زمان پایان تحصیلاتش در رشته حقوق و بازگشت به هند تا زمان مرگش بنویسم. در این باره بسیار گفتهاند و شنیدهایم و خواندهایم و میدانیم. حقیقت تاریخی این است که شبه قاره بزرگ هند تقریباً هرگز دارای حکومت واحدی به نام هند نبوده است. برای ما ایرانیان از دوران باستان هند سرزمینی بود در آن سوی رود سند و در کنار دریاهای مشرق در شمال سیلان و سراندیپ.
رابطه تجاری ایرانیان و هندوستان بیشتر از راه خلیج فارس و دریا از بوشهر یا بندر عباس بوده است که تأثیراتی هم از فرهنگ آن گرفتهاند، اما نمیدانستیم که در آن سرزمین بزرگ تا آن سوی بنگال و طوطیانش، دولتها و حاکمان، مهاراجهها و راجه های گوناگون با زبانها و مذاهب و قومیتهای مختلف حکومت میکردند. البته در دورانهایی امپراتوریهای بزرگتری هم مانند گورکانیان بر بخشهای بزرگتری از هندوستان سلطه بیشتری داشتند.
نگران حفظ وحدت
یکی از دلایل نفوذ استعماری انگلیس همین چندین پارچگی و وجود حکومتهای رقیب در هندوستان بود. نفوذ انگلیس پس از پیروزی در جنگ با سراج الدین نواب بنگال، در ۱۷۷۵، تدریجاً گستره خود را به سوی بزرگترین لقمه در دهلی نزدیک کرد و پس از جنگ و شکست بهادر شاه گورکانی در سال ۱۸۵۸ و تبعید او به برمه، حکومت بریتانیا بر هند رنگی رسمی یافت. البته هنوز بیش از یک سوم شبه قاره از استقلال محلی راجهها یا حکام خود برخوردار بودند و این بریتانیا بود که همه آنها را به تبعیت از دولت مرکزی و البته بریتانیایی دهلی وادار کرد. منظور از این تذکر این است که گاندی ضمن مبارزه مسالمتآمیز و تدریجی و طولانی، نگران آن بود که نکند هرگونه خشونت که حتی به شکست قدرت استعماری بیانجامد، موجب فروپاشی وحدتی شود که استعمار بریتانیا در هندوستان پدید آورده بود.
شاهکار گاندی این بود که مبارزه خود را در جلد و سایه دولت استعماری پنهان کرد و با شیوه ملایم خود کوشید و موفق شد استقلال هند را از صورت ادعاهای کشورها و حکومتهای موروثی تاریخی و سنتی به کل شبه قارهای که استعمار بریتانیا گرد هم آورده و تابع دهلی کرده بود گسترش دهد. با همه این احوال میدانیم که در دوره پایانی و رو به پیروزی استقلال هند، چگونه شرکای مُسلم لیگ با وجود مقاومت گاندی خواهان جدایی و تشکیل دولتی مسلمان به نام پاکستان برای خودشان شدند. برمه و نپال و بوتان و چند دولت محلی دیگر نیز به دلیل تفاوتهای تاریخی و فرهنگی و مذهبی با توافق بریتانیا حسابشان را جدا کردند. بنگال شرقی نیز به پاکستان پیوست. این جراحی بزرگ و تاریخی به ریشه کن شدن و مهاجرت بزرگ پانزده میلیون نفر مسلمان و هندو ازپاکستان شرقی و غربی به هند و از هند به شرق و غرب پاکستان منجر شد که با درگیری و تجاوز و خونریزی و کشتاری در حدود دو میلیون نفر همراه بود. به عبارت دیگر تلفات این جراحی از کل تلفات درگیریهای دوران استعمار در هند بسیار فراتر بود.
هم اکنون مهاجران مسلمان غربی به نام قوم مهاجر ۸ درصد جمعیت پاکستان یا حدود ۱۷ میلیون نفر را تشکیل میدهند. مهاجران مسلمان شرقی شامل بنگالیهای حوزه کلکته و روهنگیاهایی بودند که از هند به پاکستان شرقی رفتند. بعدها در جنگ تجزیه پاکستان و تشکیل بنگلادش این بینواها طرف بازنده را گرفتند و پس از استقلال بنگلادش قربانی انتقامجویی بنگلادشیها شدند و به برمه گریختند و هنوز از ستم و دربدری رنج میبرند. اما گاندی در شبه قاره موفق شد میراث بزرگی را که بریتانیای استعمارگر به نام دولت واحد هند گرد آورده بود، در قالب دولت واحد هند تحویل بگیرد و به نسلهای بعدی تحویل دهد.
دموکراسی احترام انگیز هند
در واقع درباره خصوصیات اخلاقی و سلامت نفس و بینیازی و انسانیت و واقعبینی و ملایمت گاندی بسیار گفتهاند. اما از لحاظ میراث سیاسی گاندی باید بگویم که هند بزرگ کنونی دو خصوصیت اصلی خود را مدیون گاندی است: نخست، موجودیت و استقلال و وحدت سیاسی کشور بزرگ هند در این شبه قاره باستانی است که در صورت تندروی و مبارزه خشونت آمیز که قطعاً منجر به رقابتها و ادعاهای بعدی میراث خواهان رزمنده میشد، به جای هند بزرگ به تشکیل دهها دولت ریز و درشت و تراژدیها و مهاجرتهای خونین دیگر میانجامید و دوم؛ دموکراسی احترامانگیز هند است که نه فقط حاصل همان شیوه مسالمتآمیز گاندی و ارزشهای اخلاقی و دیدگاه دموکراتیک اوست، بلکه مدیون عظمت دولت مرکزی فدرالی است که ضامن و حافظ دموکراسی نهادینه شده هند است. هند که توانست از این میراث اخلاقی- سیاسی گاندی در دورانگذار از بیسوادی و عقبماندگی حفاظت کند، اکنون که به دوران توسعه فرهنگی و صنعتی و اجتماعی وارد شده است، بیشتر و بهتر میتواند از دموکراسی خود نیز پاسداری کند.
منتشر شده در شماره۱۸۵روزپنجشنبه ۱۲مهر ۱۳۹۷
ارسال نظر