یادداشت خبرنگار؛
از سرچشمه تا تالاب در بحران؛ زاینده رود در نبرد با فراموشی
رکنا: زایندهرود، نه تنها تاریخ غنی و شکوهمندی را یدک میکشد، بلکه هویت فرهنگی و معنوی اصفهان را نیز به خود اختصاص داده است. اما امروز، این رودخانه پرشور، از سرچشمه اش گرفته تا تالاب گاوخونی، با بحران فراموشی روبرو شده و سکوت غمانگیزی بر آن حاکم است.
زاینده رود، رگ تاریخی و حیاتی اصفهان، با تاریخ پربار و شکوهمند، از دیرباز یار احوال خوش و ناخوش آنان و یادگار خاطرات شورانگیز و احوال وصفناپذیر همشهریانش بوده و از جریان مهربانی خویش همه را سیراب میکرده است.
اما از زمانیکه ماجرای تجویز نابخردانه انتقال آب، زخم عمیقی بر روان زاینده رود زد، روزگار اصفهان به ناخوشی گرایید. و یاس و خاموشی و سکوت، آهسته و تدریجی به رگ های اصفهان تزریق شد.
زاینده رود، دیگر آن رودخانهی پرشور نیست. گویی با زخم کاری روبروست، یک زخم روحی که نشانهاش بر تنِ طبیعت شهر نمایان شده است.
زایندهرود فصلی نیست!
در سایه تاریخ پربار اصفهان، نام زاینده رود به عنوان خط زندگی شهر در اذهان مردم جای گرفته است. اما پس از این زخم عمیق روایت زاینده رود به عنوان یک رودخانه فصلی در ذهن برخی از غیر اصفهانیان متبلور شده است. این تصور نادرست، گویی زاینده رود را عاری از هویت دیرینه اش میسازد تا مردمان اصفهان را به سکوت و ناامیدی ترغیب کنند.
آنهایی که زاینده رود را فصلی قلمداد میکنند، غالباً به تصویری از خشکسالی در عهد قاجار استناد میکنند؛ اما حقیقت آنکه، زاینده رود هیچگاه فصلی نبوده است؛ این شریان، رگ حیاتی اصفهان بود و هست.
فراموش نکنیم که خشکسالی ها انواع مختلفی دارند؛ از خشکسالیهای چند ساله تا خشکسالیهای دورانیِ صدهاساله؛ هر یک از این دورهها، بر زندگی رودخانه های بزرگ تاثیر میگذارد، اما دلیلی بر فصلی شدن زاینده رود نیست. حتی رودخانه های فصلی، دست کم فصولی از سال آب جاری دارند، اما زاینده رود اکنون کاملاً خشکیده است!
این وضعیت غیرطبیعی گویای آن است که زاینده رود یک رودخانه دائمی بوده که باید در طول سال، مگر در خشکسالی های دورانیِ شدید، به حیات خود ادامه دهد. حال آنکه بدلایل واضح، چنین دورانی در حال حاضر بر تقدیرش حاکم نیست.
تصویر اصفهان در آینه رود خشکیده پیداست
زایندهرود آینهای است که در آن تصویر شهر، روح مردم اصفهان و حتی هویت تاریخی و فرهنگی شهر در آن انعکاس دارد؛ پس حفظ هویت آن، یعنی پاسداری از میراث معنوی شهر؛
فرهنگ، ادب، هنر، حتی نفس شهر به وجود زاینده رود پیوند دارد. زایندهرود، رودخانهای که تاریخ اصفهان را جاری میکند، امروز در سکوت، گویی روایت غمانگیزی از فراموشی و بی توجهی است.
زایندهرود تنها یک رودخانه نیست، بلکه روح شهر اصفهان است. زمانی که آب آن روان بود، شاعران به چشمههای شعرشان جان میبخشیدند و پلها در نور خورشید شاعرانه میدرخشیدند. اما امروز، این شهر، تشنهی آب زایندهرود است.
نبود آمایش سرزمینی، بی توجهی به توسعه پایدار و سوءمدیریت ها چه روزهای تلخی را رقم زد! از همسایه ای که تصمیم گرفت به جای کشت شیرین بیان و صادراتش به آلمان، آب زایندهرود را به دامنهی کوه برده و بادام بکارند و بیخود نیست که بادامهایش همیشه تلخ است! تا تهاتر تماشای مناظر زیبایی که زنده رود می آفرید با کاشی و سرامیک، برنج و خربزه و.. همگی ظلم آشکار در حق مردم اصفهان است.
حال تراپیست مردم اصفهان خوش نیست!
زنده رود، بهترین، ارزانترین و در دسترسترین تراپیست و تفریح مردمانش در زمان معاصر و شورآفرین طبع و هنر شاعران مشهوری در گذشته بوده است.
اصفهان، شهرِ افسانه نهان، جان خود را به زایندهرود گره زده است. پلهای تاریخی آن، همچون حافظان خاطرات، بر کران رود جاری میشدند و شاعران، از روان آب زایندهرود، الهام میگرفتند. اما امروز، این تصویرِ رویایی، با سکوت آمیخته شده است.
جدایی زایندهرود از قلب اصفهان، تاثیرات مخربی بر گردشگری هم داشته است. مسافران، اصفهان را در تصویری شاعرانه میشناسند و ترجیح میدهند تنها در روزهایی که رودخانه پرآب شده باشد، به این شهر سفر کنند.
آنقدر جان اصفهان بدون زنده رود بی رمق است که باید به مسافران بگوییم: این چهره واقعی شهر نیست که میبینید.
گاوخونی در چنگال خکشی
بحرانی که زاینده رود را درگیر کرده تنها به سرچشمه و جریان آن معطوف نیست بلکه پایاب هم در بحران عمیقی فرو رفته است.
در سکوت عمیق گاوخونی هم، حقیقت تلخ زنده رود به چشم میآید. این تالاب بینالمللی، که زمانی به عنوان یک شالوده حیاتی برای منطقه شناخته میشد، امروز در چنگال خشکی و فراموشی غرق است.
عکسهای ماهوارهای، حکایت از یک وضعیت اسفبار دارد، یک پهنه تشنه، بی روح و بی رنگ، رها شده در پایاب خشکیده زایندهرود. حتی در فصولی که بارشها به نرمال نزدیک شدهاند، اما این درد بزرگ را درمان نمیکنند.
وعدهها، مثل فصلی که هرگز نمیرسد، شدهاند؛ تا پیش از این وزارت نیرو میکوشید تا با بازگشایی پمپاژهای تونل سوم کوهرنگ، زایندهرود را احیا کند، اما نتیجهها، بیشتر شبیه به یک رویا است.
در این میان، اصفهان رنجورانه در زیر فشار کمبود آب شرب میسوزد.
و این روایت روزگار مردمان امروز اصفهان است: در هوای ناسالم تنفس، در زمینی با ترس از فرونشست زندگی می کنند و پیکر بیجان و بیآب «زنده رود» را به تماشا مینشینند..
ارسال نظر