این مطلب از صفحه وب گردی تهیه شده و فقط جنبه سرگرمی دارد
راز سیاه داماد خوش اشتها 7 روزه لو رفت / رویا 10 هووی خود را دید
رکنا: وقتی به دنبال کارت عابر بانکم می گشتم به طور اتفاقی در کیف دستی همسرم که همیشه آن را پنهان می کرد مدارک ۱۰ سند ازدواج موقت را پیدا کردم که نشان می داد شوهرم به جز من ۱۰ زن دیگر را نیز فریب داده و آن ها را به عقد موقت خودش درآورده است. این جا بود که فهمیدم در دام یک شیاد کلاهبردار گرفتار شده ام و ...
رویا زن ۲۴ ساله ای که تنها یک هفته از ازدواجش می گذشت درحالی که عنوان می کرد همه بدبختی هایم از یک عشق خیابانی آغاز شد و با ورود به سایت همسریابی اوج گرفت، به رئیس اداره اجتماعی پلیس فتا گفت: دختر نوجوانی بودم که درگیر یک عشق خیابانی شدم. آن روز ها از گوش کر و از چشم کور شده بودم. هیچ وقت نصیحت های دلسوزانه دیگران تاثیری بر من نداشت من تنها یک جمله می گفتم «این حرف ها که عشق های خیابانی عاقبتی ندارد تنها درباره دخترانی صدق می کند که همسرشان را عاشقانه دوست ندارند!»
با این تفکر احمقانه با آرمان ازدواج کردم، اما وقتی سرم به سنگ خورد که دیگر دیر شده بود چرا که سوء ظن های همسرم به کابوس وحشتناکی در زندگی ام تبدیل شده بود حتی اگر در خیابان به سوی مردی نگاه می کردم تا چند روز باید آرمان را قانع می کردم که من او را نمی شناسم این گونه بود که زندگی من تنها یک سال دوام آورد و مجبور شدم از او طلاق بگیرم پس از آن با اصلاح رفتار و نوع پوششم سعی کردم دیگر به دوستی های خیابانی همانند یک هیولای وحشتناک نگاه کنم.
از آن روز به بعد به تحصیلاتم ادامه دادم و در شرکت برادرم نیز کار می کردم همزمان با اینترنت نیز آشنا شده بودم تا این که حدود یک ماه قبل در یکی از سایت های همسریابی وارد شدم و مشخصات و عکس جوانی، توجهم را برای ازدواج به خود جلب کرد وقتی با شماره آن جوان تماس گرفتم او گفت: شغل من بسیار حساس و امنیتی است به طوری که هیچ گاه نمی توانی درباره من تحقیق کنی. همسر و تنها فرزندم در یک سانحه رانندگی جان باختند و من به دنبال همسری با سیرت زیبا می گردم در همین چند روز آشنایی تلفنی به او گفتم در زمینه صنایع دستی فعالیت می کنم و پس از طلاق زندگی مستقلی دارم.عروس موقتش شدم، اما او دنبال پول من بود
یک هفته بعد تنها با مهریه سفر به عتبات عالیات به عقد موقت او درآمدم و بدین ترتیب حشمت وارد زندگی ام شد ۳ روز بعد او عابربانکم را گرفت و گفت: می خواهم پول هایت را در یک حساب دیگر پس انداز کنم ابتدا مقاومت کردم، اما او با چرب زبانی و چاپلوسی گفت: باید به فکر آینده فرزندان مان هم باشیم یک ساعت بعد پیامک برداشت همه موجودی ام برایم ارسال شد وقتی به خانه بازگشت به او مشکوک شده بودم که در پی یافتن کارت عابر بانک، ۱۰ صیغه نامه دیگر در کیفش پیدا کردم تازه فهمیدم او سرباز فراری است و نه تنها زن و فرزند دارد بلکه زنان مطلقه و پولدار را در سایت های همسریابی شناسایی و از آنان اخاذی می کند و ...
ارسال نظر