یادداشت؛
از معصومیت تا مظلومیت
رکنا-فاطمه طایی ،دختر جسوری که با وجود معلولیت در حین تهیه عکس برای گزارش خود دچار مصدومیت شد
فاطمه طایی دختری جسور، صاحب قلم و عضو انجمن صنفی روزنامه نگاران استان اصفهان که با وجود معلولیت باید سر تعظیم در برابر اراده پولادینش فرود آوریم،
روز دوشنبه ۷ تیر ماه وی جهت تهیه یاداشت در خصوص عدم بستر مناسب جهت تردد دانشجویان معلول با ویلچر به روی پل ورودی دانشگاه عازم محل میشود تا مطالبه گر هم قطاران خود باشد و عکسی از محل تهیه کند که متاسفانه ویلچر وی به داخل جویی پرت شده و از صورت به شدت آسیب میبیند.
سریع پیامش دادم و با دیدن عکس محجوب و مظلومش همه وجودم از درد آتش گرفت،
چند ماهی است که سالروز تولد بانوان فعال رسانه را رصد میکنیم و پیام تبریک برایشان ارسال تا خستگی کار را از وجودشان کم کنیم و مسئولیت اینکار را وی تقبل کرده.
زمانی قلبم آتش گرفت که پیام داد خانم بهادری تولد(( خانم نیک رنگ ))است،و لطفا پیام تبریک رو شما بنویسید من چشمم ورم کرده و نمی توانم ببینم و معذرت میخواهم که در مسئولیتم کوتاهی میشه!!
آری باز هم گریه کردم،دست خودم نیست،وقتی یاد انگشتان کوچک و ظریفش افتادم که به سختی بر صفحه گوشی میکوبد تا کلمه ایی را تحریر کند و پیام تبریک را برای همکاری حک نماید تا بدانند ما همه یک (خانواده ایم).
نمیدانم چرا الان در ساعت نزدیک به سه صبح این یاداشت را مینگارم، شاید به قول همکاری
(غم نامه خود شیرینی می نگارم)!!
اما میخواستم بگویم اشکالی ندارد که جسم معلول باشد ، معلولیت برای افراد فرهیخته و دغدغه مند محدویت نیست؛
امااگر عقل و تفکر معلول بود هیچ درمانی برایش کار ساز نخواهد بود.
خواستم بگویم انجمن به داشتن
دخترانی چون ((فاطمه طایی ها ))باید به خود ببالد و برای رشد و دیده شدن آنها و مطالبه گری خواسته هایشان از جان و دل مایه بگذارد،
خبرنگاران دغدغه مندی که گاه مدیران از پرداخت حداقل حق التحریر شان هم چشم پوشی میکنند!
بیمه ایی ندارند
امنیت شغلی ندارند
و برعکس بعضی از مدعیان خبرنگاری ((بی ادعا جانشان ))را برای رسالتشان به خطر میاندازند و همیشه سختی ها را با صبر و لبخندشان شرمنده میکنند.
از درگاهپروردگار مهربان برای ایشان آرزوی بهبودی دارم و امیدوارم مسئولین مربوطه به اندازه کافی شرمنده سهل انگاری خود شده و اقدامات لازم را انجام دهند.
خواب از چشمانم پریده،گفتم شاید طلوع فردا را نبینم،کسی چه میداند شب زاییده چه تقدیریست!
گفتم به وظیفه ام عمل کنم از معصومیت و مظلومیت همکارانم بنگارم تا با وجدانی آسوده سر بر بالشت بگذارم.
یادداشت از بهادری
ارسال نظر