زن حسود هوویش را کشت

به گزارش خبرنگار ما، رسیدگی به این پرونده از ظهر چهاردهم مهر ماه 93 به دنبال آتش سوزی در یک واحد آپارتمانی در خیابان بهارستان در دستور کار پلیس قرار گرفت. پلیس وقتی به این خانه مو رفت با جنازه سوخته اشرف 42ساله روبه رو شد که شواهد نشان می داد در غیاب همسر و فرزند خردسالش با ضربه های چاقو کشته شده است.

پلیس در نخستین گام از تحقیقات به بررسی محل جنایت پرداخت و دریافت زن جوان به احتمال فراوان قربانی توطئه یک اشنا شده است. جنازه به پزشکی قانونی فرستاده شد و پلیس به بازجویی از مادر و خواهرشوهر قربانی که در طبقه بالای ساختمان زندگی می کردند پرداخت. خواهر شوهر قربانی گفت: برادرم چند روز است برای ماموریت کاری به عسلویه رفته است. صبح اشرف پسرش را به مدرسه برد و به خانه بازگشت ولی من و مادرم متوجه ورود افراد ناشناس به خانه عروسمان نشدیم.

وقتی مادر قربانی در بازجویی ها گفت که زن جوانی به نام نرگس به خانه دخترش رفت و آمد داشته است تحقیقات وارد مرحله جدیدی شد.این زن گفت: دخترم با شوهرش اختلاف خاصی نداشت اما یکی از بستگان دور همسرش به نام نرگس زیاد به خانه آنها رفت و آمد داشت. دخترم می گفت نرگس به شوهرش داوود گفته به سرطان مبتلاست و ازاو خواسته تا در خرید و فروش ملک هایی که در شهرستان دارد به او کمک کند.

به دنبال اظهارات این زن فرضیه جنایت زنانه قوت گرفت و نرگس بازداشت شد. این زن 40ساله که سعی داشت خودش را بی گناه نشان دهد در پلیس آگاهی لب به اعتراف گشود و گفت که همسر دوم داوود است و با نقشه از پیش طراحی شده هوویش را کشته است. نرگس در تشریح جزییات ماجرا گفت: من صیغه داوود شده بودم او همیشه به زن اول او که صاحب یک فرزند بود حسادت می کردم. به همین خاطر دو روز قبل از این ماجرا وقتی به خانه خواهر داوود رفته بودم کمد هایش را گشتم و کلید یدک خانه شوهرم را برداشتم. در حالی که می دانستم داوود به ماموریت کاری رفته است به خانه اورفتم و با کلید یدک در را باز کردم. اشرف که خواب بود به محض روبه رو شدن با من شوکه شد. من هم با چاقو چندین ضربه به او زدم و با بنزینی که همراه خودم برده بودم جنازه را به اتش کشیدم تا اثری باقی نماند.با اعتراف های تکان دهنده این زن و باز سازی صحنه جنایت از سوی او وی دیروز در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حسین اصغرزاده و با حضور دو قاضی مستشار محاکمه شد.

در ابتدای این جلسه پد رو مادر قربانی در جایگاه ویژه ایستادند و برای قاتل دخترشان حکم قصاص خواستند. مادر اشرف در حالی که اشک می ریخت گفت: من و همسرم از دامادمان هم شکایت داریم و گمان می کنیم او از نقشه شوم زن دومش برای قتل مطلع بوده است. به همین خاطر هم در دادگاه حاضر نشده است سپس وقتی نوبت دفاع به نرگس رسید منکر قتل هوویش شد.

این زن در تشریح جزییات اشنایی اش با داوود گفت: من نوه دایی داوود بودم. ما از سال87 به هم علاقمند بودیم اما نتوانستیم با هم ازدواج کنیم. من به اجبار خانواده ام با مرد دیگری ازدواج کردم اما در سال 91 از همسرم جدا شدم. همان موقع با تماس های داوود ارتباط ما با هم آغاز شد. من پذیرفتم زن دوم باشم و اشرف از این ماجرا مطلع نباشد اما مادر و خواهر شوهرم می دانستند که من به عقد موقت داوود درآمده ام.

وی ادامه داد: چون لیسانس اقتصاد و روان شناسی کودک دارم و خودم را برای کنکور کارشناسی ارشد آماده می کردم نرگس و داوود از من خواستند تا آخر هفته ها به خانه آنها بروم و به فرزندشان آموزش بدهم. من هم قبول کردم به همین خاطر رابطه بدی با اشرف نداشتم و هرگز به مرگ او راضی نبودم. وی درباره حضورش در حوالی خانه مقتول ساعتی قبل از وقوع جنایت گفت: داوود مدتی بود که به رابطه همسرش با افراد غریبه مشکوک شده بود به همین خاطر از من خواست تا مقابل خانه شان بروم و شماره پلاک ماشین اشرف را که به تازگی آن را خریده بود بردارم. داوود می خواست یک نفر را برای تعقیب همسرش اجیر کند. من بعد از برداشتن شماره پلاک ماشین به دندانپزشکی رفتم و به خانه ام برگشتم. اما همان موقع خواهر داوود با من تماس گرفت و گفت اشرف کشته و خانه اش به آتش کشیده شده است. وی که با خونسردی صحبت می کرد گفت: باور کنید من اشرف را نکشتم و در شرایط روحی بد به قتل هوییم اعتراف کردم. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.