پشت پرده صدور حکم اعدام امام خمینی در 15 خرداد
رکنا سیاسی: رژیم پهلوی تصمیم گرفت همان کاری که روشنفکران و غربزدگان در عصر مشروطه با شیخ فضلالله نوری انجام دادند با امام راحل انجام دهند و ایشان را اعدام و روحانیت را منزوی کنند اما اجماع مراجع و علما سبب شد نتوانند امام را اعدام کنند.
به گزارش رکنا، قیام ۱۵ خرداد جنبشی است ماندگار که راه مبارزه در برابر ظلم و ستم را به مردم آموخت و رهبر و پیشوای انقلاب نیز با مشاهده حمایت و پشتیبانی مردم از او، با اتکا به خداوند و این حمایت مردمی، در راه مبارزه با دیکتاتوری پهلوی گامهای خود را راسختر برداشت.بدون تردید قیام مردمی ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ به عنوان مبدا و سرآغاز انقلاب اسلامی بود که منشأ تحولات وسیع داخلی و بینالمللی شد. قیامی برخاسته از خاستگاه مذهبی و ملی علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی و در جهت حفظ حریم مرجعیت و روحانیت شکل گرفت.
خبرگزاری مهر در سالروز این قیام و در راستای بررسی علل و عوامل وقوع قیام ۱۵ خرداد و ماهیت و ویژگیهای این حادثه با قاسم تبریزی، محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر به گفتوگو پرداخته است که در ادامه آن را میخوانید:
رحلت آیت الله بروجردی و آغاز نهضت امام خمینی
قاسم تبریزی با بیان اینکه رحلت آیت الله سیدحسین بروجردی ، مرجع تقلید بزرگ شیعیان در فروردین ۱۳۴۰ را شاید بتوان از منظر تاریخی، آغاز نهضت امام خمینی و روحانیت دانست، عنوان کرد: عواملی که سبب قیام پانزده خرداد شد برنامه و طرح آمریکا برای دگرگونی و تغییر سیستم فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی کشور ایران بود، این طرح را جان اف کندی پیشنهاد کرده بود، در آن زمان آیتالله سید حسین طباطبایی بروجردی به عنوان مرجع تقلید مانع این امر شد و آنها جرأت نکردند اقدام جدی انجام دهند اما پس از رحلت آیتالله بروجردی در فروردین ١٣٤٠، که مرجع واحد عالم تشیع بودند، حوزه علمیه قم که مرکز ثقلی برای شیعیان ایران، عراق و پاکستان بود مرکزیت را از دست داد. این موضوع نوعی سرگردانی را برای شیعیان خاصه برای حوزه علمیه قم و نجف پیش آورد.
وی افزود: از طرف دیگر شخصیت آیتالله بروجردی سد بزرگی در برابر رژیم بود که با وجود ایشان، نمیتوانست نقشهها و برنامههای ضداسلامی خود و دیکتهشده توسط آمریکاییها را اجرا کند که با رحلت ایشان آن مانع برداشته شده بود. شاه و رژیم از این اتفاق خرسند بودند و تصور میکردند به راحتی میتوان وزنه سنگین مرجعیت را از ایران به نجف منتقل نمایند و ملت ایران هم به آیتالله حکیم متمایل میشوند. آنان گمان میکردند با این اقدام میتوانند برنامهها و نقشههای خودشان را اجرا کنند و مانعی وجود خواهد داشت و مردم به این تعداد علمایی که در مقام مرجعیت هستند، مراجعه نخواهند کرد. تسلیت شاه به مرحوم آیتالله حکیم این پیام را داشت که مرجعی شایسته برای عالم تشیع در ایران وجود ندارد و تنها مرجع شایسته در خارج از ایران آیتالله حکیم هستند.
طرح «انقلاب سفید» و تلاش برای حذف قید سوگند به قرآن و جایگزینی بهائیت به جای اسلام در قانون اساسی
این پژوهشگر تاریخ معاصر تصریح کرد: همانطور که اشاره شد، رژیم پهلوی بعد از رحلت آیت الله بروجردی که تصور میکرد کسی نمیتواند جای خالی وی را پر کند، در صدد اجرای سیاستها و برنامههای اصلاحی ضددینی و مذهبی برآمد. در اولین گام در ۱۶ مهر سال ۱۳۴۱ به تصویب لایحه اصلاحی قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی اقدام نمود. به موجب این لایحه، واژه اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف شده و انتخاب شوندگان نیز به جای اینکه مراسم تحلیف را با قرآن به جای آورند، از این پس این کار را با کتاب آسمانی خود انجام میدادند.
وی افزود: امام خمینی که تصویب لایحه مذکور را مقدمه برنامههای ضد قانونی و ضد اسلامی رژیم شاه میدانست، بلافاصله علمای طراز اول قم را دعوت کرد تا درباره این لایحه به مشورت و تصمیم گیری بپردازند. امام در این جلسه، اهداف دولت را برملا کرد و نسبت به تصویب چنین لایحهای اعلام خطر کرد. در پایان جلسه نیز تصمیماتی گرفته شد؛ نخست اینکه طی تلگرافی به شاه، مخالفت مراجع و علما را با لایحه اعلام داشته و لغو فوری آن، درخواست شود و نیز علمای تهران و شهرستانها را از طریق نامه و پیغام در جریان امر قرار داده و از ایشان برای آگاه کردن مردم و مقابله با دولت دعوت شود.
تبریزی خاطرنشان کرد: محمدرضا پهلوی و اسدالله اعلم نخست وزیر وقت با پاسخهای بسیار سطحی به تلگراف علما با بی اعتنایی از کنار این موضوع عبور کردند. اما امام خمینی ساکت ننشستند و با ارسال تلگراف مستقیم به نخست وزیر و با سخنرانیها، صدور اعلامیههای متعدد و ارسال نامهها و پیکهای بسیاری برای شخصیتهای سیاسی و روحانی شهرها، تحرکی گسترده انجام داد، که بسیج مردمی علیه دولت و رژیم پهلوی برپا شد. سرانجام، با تلاشها و پیگیریهای امام و مراجع قم و پشتیبانی مردم، لایحه مذکور در آذر ۱۳۴۱ لغو شد.
انقلاب سفید و شکست طرح رفراندوم
وی با بیان اینکه رژیم پهلوی که در اولین گام از اجرای سیاستهای ضد دینی و ضد اسلامی خود در مقابل علما و روحانیون ناکام ماند، تلاش کرد از طریق دیگری این سیاستها را پیگیری کند، تصریح کرد: بر این اساس، محمدرضا پهلوی در ۱۹ دی ۱۳۴۱ (سالروز تصویب اصلاحات ارضی) به طور رسمی اعلام کرد، قصد دارد اصول شش گانهای را به رفراندوم بگذارد. الغای رژیم ارباب رعیتی، ملی کردن جنگلها در سراسر کشور، فروش سهام کارخانجات دولتی، سهیم کردن کارگران در منافع کارگاههای تولیدی و صنعتی، اصلاح قانون انتخابات و ایجاد سپاه دانش به منظور اجرای تعلیمات عمومی و اجباری. این اصول که شاه به آنها نام «انقلاب سفید» داده بود، در حقیقت همان دستورالعملها و اصلاحاتی بود که آمریکا به کشورهای توسعه نیافته و پیرامون خود اعلام کرده بود. اصول فوق، با جملاتی زیبا و سنجیده معرفی شده بود که مخالفت با آنها، مخالفت با منافع عمومی و مصالح ملی قلمداد میگردید.
این مورخ تاریخ انقلاب خاطرنشان کرد: در واکنش به این اقدام شاه، امام خمینی بار دیگر مراجع قم را به تشکیل جلسه و اخذ تصمیم فراخواند. در آن جلسه نتیجه بر آن شد که نمایندهای از سوی رژیم دعوت شود تا انگیزه شاه را از طرح این لوایح توضیح دهد. گفتگوی چند باره علما با نماینده شاه و عدم پاسخ مناسب به پرسشها و پیشنهادهای علما بی نتیجه ماند و سبب شد که روحانیون خود نمایندهای (آیت الله آقا روح الله کمالوند) به نزد شاه روانه کنند. شاه نیز به جای اینکه توضیح روشنی به پرسشهای نماینده علما بدهد، میگوید: اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود من باید این برنامه را اجرا کنم، زیرا اگر (این کار را) نکنم از بین میروم. با این سخنان شاه، برای امام خمینی و سایر علما روشن شد که اصول ادعایی محمدرضا پهلوی مورد حمایت کامل آمریکاست تا جایی که ادامه سلطنتش به اجرای لوایح بستگی دارد.
وی افزود: امام خمینی (ره) در واکنش به اصرار شاه بر انجام رفراندوم، در ۲ بهمن ۱۳۴۱ طی اعلامیهای آن را تحریم کرده و رفراندوم را اجباری نامید که در مقابل حکم اسلام و قانون اساسی بی ارزش است. امام خمینی که این اعلامیه را در پاسخ به استفتای جمعی از متدینان تهران نگاشته است به اشکالاتی نظیر پیشبینی نشدن آن (رفراندوم) در قانون، روشن نبودن مقام صالحه اجرای آن در قانون، کم بودن مهلت بررسی، کافی نبودن معلومات رأی دهندگان برای بررسی و وجود جو زور و فشار اشاره میکند. به دنبال انتشار این اعلامیه، بازار تهران تعطیل شد و کسبه با سردادن شعارهایی علیه رفراندوم به تظاهرات پرداختند. گروهی از مردم و دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران نیز تظاهراتی برپا کردند که مورد هجوم پلیس قرار گرفته و تعدادی از آنها مجروح و دستگیر شدند. در قم نیز تظاهرات مردمی با حمله پلیس و مجروح شدن و دستگیری عدهای مواجه شد.
تبریزی گفت: شاه درصدد برمیآید با سفر به قم در جهت کنترل اوضاع اقدام نماید. ولی در سفر خود به قم با عدم استقبال و بیاعتنایی مواجه میشود و در واکنش بدین وضع، طی یک سخنرانی روحانیت را با تعابیر موهن «ارتجاع سیاه» و بدتر از «ارتجاع سرخ» مورد حمله قرار میدهد. سرانجام در ۶ بهمن، رفراندوم انجام گردیده و اعلام میشود که اصول پیشنهادی شاهنشاه به تصویب ملت رسید. «کندی» رئیسجمهور وقت آمریکا پیروزی شاه را تبریک میگوید و سفیر انگلیس رضایت ملکه انگلیس را به اسداله علم نخست وزیر اعلام مینماید و رادیو مسکو برنامه اصلاحی شاه را میستاید.امام خمینی به علما و مراجع پیشنهاد میکند در ماه رمضان - که از ۸ بهمن آغاز میشد - از شرکت در نماز جماعت و سخنرانی خودداری نموده، همه مساجد کشور تعطیل گردد و دلایل آن نیز به عموم مردم اعلام شود. به دنبال این حرکت وضعیت فوقالعادهای در کشور پدید آمده و مساجد در پارهای از شهرها تعطیل میگردد و ماه رمضان در هالهای از تردید و سکوت آغاز میگردد.
وی افزود: شاه نیز در ۲۳ اسفند ۱۳۴۱ طی سخنانی در پایگاه وحدتی دزفول، از مراجع و روحانیان به زشتی یاد کرد و نسبت به یک سرکوب قریب الوقوع هشدار داد. امام خمینی نیز با صدور اعلامیهای نوروز ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام میکند و در جلسهای با مراجع و علمای قم از آنها نیز درخواست مینماید چنین اقدام کنند که برخی با این اقدام مخالفت مینمایند، ولی آیات میلانی، شریعتمداری، روحانی و بهبهانی در اعلامیههای جداگانه و چهل و شش نفر از علمای سرشناس تهران در اعلامیه مشترک، عید نوروز را عزای عمومی اعلام میکنند. این واکنش وضعیت ویژهای را در کشور پدیدمیآورد و سرآغاز دور تازهای در مسیر تحولات این مقطع میگردد.
تبریزی با اشاره به حادثه مدرسه فیضیه، گفت: در دوم فروردین ۱۳۴۲ که مصادف با ۲۵ شوال ۱۳۸۲ هجری قمری، سالگرد شهادت امام صادق (ع) بود، مجلس سوگواری از سوی امام خمینی در بیتشان و از سوی آیت الله گلپایگانی در مدرسه فیضیه برگزار گردید. آن روز مأموران زیادی که به طور ناشناس با اتوبوس وارد قم شده بودند پس از ناکامی از برهم زدن مجلس سوگواری بیت امام، وارد مدرسه فیضیه شده و با حمله به طلاب و به گلوله بستن مدرسه، اثاثیه حجرهها را در وسط مدرسه به آتش میکشند. در این حادثه عدهای از طلاب کشته و زخمی شدند. در همین روز حمله مشابهی نیز به مدرسه طالبیة تبریز صورت میگیرد. وقتی خبر فاجعه فیضیه را به امام خمینی رساندند ایشان بلافاصله تصمیم گرفت به طرف آن مدرسه حرکت کند.
روحانیان و مردم حاضر در منزل که از احتمال گزند به ایشان نگران بودند، مانع خروج امام از منزل شدند. این واقعه طنین خود را در کشور بازیافت؛ نماز جماعت مساجد تهران و پارهای دیگر از شهرها تا یک هفته تعطیل شد. علمای نجف، کربلا و مشهد با صدور تلگرامهایی واکنش نشان دادند و آیت الله خویی و شیرازی، شاه را عامل این جنایت تلقی نمودند و آیت الله حکیم تقاضای مهاجرت مراجع ایران به نجف به عنوان اعتراض به شاه را کرد. رژیم شاه تلاش نمود واقعه را درگیری میان مردم و دهقانان از یک سو و روحانیان از سوی دیگر، بر سر مسئله اصلاحات ارضی و حق رأی بانوان معرفی نماید. شاه برای تحقیر روحانیان، دستور داد آنها به خدمت وظیفه اعزام شوند. در مقابل، امام خمینی از این امر استقبال نمود و طلاب را دعوت به فراگیری خوب تعلیمات نظامی کرد. از طرفی امام خمینی در واکنش به فاجعه فیضیه در سخنان و اطلاعیههای متعددی که به مناسبتهای مختلف درباره این حادثه ایراد و منتشر میساخت به افشاگری علیه ماهیت دولت پهلوی میپرداخت و مردم را نسبت به عمق فاجعه مطلع مینمود.
وی خاطر نشان کرد: در محرم امام به طلاب، وعاظ و روحانیون فرمودند که در منبر حین بیان مصائب اهلبیت (ع) مصائب مدرسه فیضیه را نیز مطرح کنید، امام راحل خود نیز قصد سخنرانی داشتند و ساواک بر این موضوع اطلاع داشتند، طبق اسناد ساواک دولت از اول محرم به استاندارها و فرماندارها اعلام کرده بود که هر روحانی، واعظ و امامجماعتی علیه دولت و قضایای مدرسه فیضیه صحبت کرد او دستگیر کرده و به تهران بفرستید، سرلشکر حسن پاکروان رئیس ساواک این دستور را به ساواکهای استانها انتقال داد، این مساله در کتاب ۱۵ خرداد به روایت اسناد ساواک در ۹ جلد توسط مرکز اسناد تاریخی آمده است. آنها میدانستند که امام راحل قصد سخنرانی دارد بنابراین سعی کردند به نوعی توسط افرادی امام را منصرف کنند اما امام مصمم بودند که سخنرانی کنند بنابراین روز عاشورا در مدرسه فیضیه صحبت کردند. پیشاز آن از برخی وعاظ بهخصوص در تهران سه شرط برای وعظ گذاشته بودند یکی اینکه نگویند اسلام در خطر است، دوم علیه اسرائیل و سوم علیه شاه صحبت نکنند.
این پژوهشگر تاریخ معاصر عنوان کرد: اما حضرت امام (ره) در سخنرانی خود هر سه موضوع را مطرح کردند و فرمودند که اسلام در خطر است، ایشان حمله به مدرسه فیضیه، مفاسد اجتماعی، فعالیت بهائیت به عنوان ابزار صهیونیست و یهود در ارکان دولتی، ارتباط شاه و اسرائیل، ایران با عنوان مستعمره اسرائیل را مطرح کردند و شاه را نصیحت کردند و هشدار دادند که «از عمر تو ۴۳ سال گذشته مقداری به فکر خود باشید فریب اطرافیان را نخورید، اسرائیل، غرب، آمریکا و انگلیسی هیچکدام به درد تو نمیخورند از پدر خود عبرت بگیر زمانیکه پدر تو را از کشور ایران بیرون کردند مردم شادی کردند کاری نکن که وقتی تو را هم از این کشور بیرون میکنند مردم شادی کنند».
وی گفت: به هر طریق امام راحل در قیام ۱۵ خرداد مظالم و جنایات شاه را مطرح کردند پس از این صحبت بلافاصله ساواک نیمه شب امام راحل را دستگیر کردند، ابتدا ایشان را به زندان پادگان بیسیم در خیابان شمیران شریعتی و پس از آن به زندان قصر انتقال دادند، پساز ۱۹ روز دهم به پادگان عشرتآباد آوردند. در پادگان عشرتآباد یک شب تا صبح کسی را در کنار سلول امام شکنجه دادند که ایشان را تهدید کرده و دچار ترس کنند اما کاری از پیش نبردند، تصمیم گرفتند همان کاری که روشنفکران و غربزدگان در عصر مشروطه با شیخ فضلالله نوری انجام دادند با امام راحل انجام دهند و ایشان را اعدام و روحانیت را منزوی کنند بنابراین حکم اعدام امام راحل را صادر کردند، به دنبال این تصمیم تمام علما و مراجع از تهران، یزد، اصفهان، خوزستان، مشهد و سایر شهرها اعتراض و در تهران مجتمع شدند که ایشان مرجع تقلید بوده و طبق قانون اساسی مصونیت، امنیت و حرمت دارد، هیچکس حق محاکمه ایشان را ندارد و باید آزاد شود، این اجماع مراجع و علما کارساز شد، به خصوص وقتی که آیتالله سید محمدهادی میلانی از مشهد حرکت کرد ساواک از ترس هواپیمای ایشان را برگرداندند که به تهران نرسد، اما آیتالله میلانی از راه زمینی و مخفیانه خود را به تهران رساندند، به این شکل اجماع مراجع و علما سبب شد که آنها نتوانند امام را اعدام کنند، بر این اساس امام راحل را ۱۱ مرداد به حبس خانگی بردند تا اینکه در پانزده فروردین ۴۳ هنگام دولت منصور آزاد شد.
قیام ۱۵ خرداد، یک قیام مذهبی و اسلامی بود
تبریزی معتقد است، در قیام ۱۵ خرداد جریان مذهبی تنها وارد میدان شد، جریان اسلام از مرجعیت تا همه اقشار مردم خطا و اشتباه نهضت مشروطه و جریان ملی شدن صنعت نفت را تکرار نکردند، هیچ جریان یا حزب غیراسلامی در این قیام شرکت نکردند حتی در مخالفت با آن بیانیه، مصاحبه یا اظهار نظر نکردند، که البته این مساله به نفع ما بود که یک قیام کاملاً اسلامی، دینی و مردمی صورت گیرد.
۱۵ خرداد نقطه عطف تاریخ ایران
وی تصریح کرد: قیام ۱۵ خرداد نقطه عطف در تاریخ ایران شد، به این معنا که جریان اسلامی در قیام ۱۵ خرداد در تقابل مستقیم با استبداد، استعمار و استکبار قرار گرفت، یعنی علما و مردم با قیام علیه شاه به عنوان حاکمیت استبداد، علیه استعمار انگلیس و استکبار اسرائیل و آمریکا به عنوان مثلثی شوم قدرت در ایران ریشه دوانده بود برخاستند. رژیم پهلوی حریم و حرمت اسلام، حوزههای علمیه و مرجعیت را که برای مردم کشورمان بسیار اهمیت داشت زیر پا گذاشت، در وقایع پیش از قیام ۱۵ خرداد چهره ضد اسلامی شاه و حاکمیت او مشخص شد، آمریکا به عنوان استعمار غالب که از سال ۳۲ با کودتا بر کشور ما مسلط شد نفت و ارتش را در اختیار گرفت، بیشاز ۳۵ هزار مستشار بر این مملکت تحمیل و آغاز به غارت کرد، اقتصاد و سیاست ما را از بین برد، حریم فرهنگ و سنت اسلامی ما را مورد هجمه قرار داد.
تبریزی بیان کرد: از دیگر عواملی که سبب قیام ۱۵ خرداد شد مطرح کردن جریان اسلامی توسط امام راحل بود اگرچه جریان استبداد پهلوی و استعمار انگلیسی و آمریکایی در هم قیام ۱۵ خرداد نقش داشتند اما در قیام ۱۵ خرداد توسط امام راحل اسلام بهعنوان ایدئولوژی، فرهنگ، تمدن و سیستم حکومت اسلامی مطرح شد. در واقع امام راحل با قیام ۱۵ خرداد نشان دادند که اسلام دین سیاست و حکومت است و اسلام باید حکومت کند. در قیام ۱۵ خرداد همه تحت رهبری و راهبری حضرت امام راحل بودند، و دیگر اینکه ایمان و اعتقاد مردم پشتوانه قیام پانزده خرداد امام راحل شد و از آنجا احیا اسلام آغاز شد.
ویژگیهای قیام ۱۵ خرداد
وی خاطرنشان کرد: رژیم پهلوی در مبارزه با اسلام، دین و اعتقادات مردم را به خطر انداخته بود، بر همین اساس قیام ۱۵ خرداد بهعنوان حرکت مستمر با وجود اینکه زندان، تبعید، شهادت و مشکلاتی را برای یاران امام راحل و جریان مذهبی به وجود آورده بود تا سال ۵۷ ادامه پیدا کرد. همچنین سلطه آمریکا، صهیونیست و انگلیس و عوامل آنها مثل فراماسونرها، بهاییها، دراویش و سایرین بر ملت مسلمان ایران سبب شد که احیا اسلام ناب محمدی (ص) به عنوان دین پاسخگوی نیاز مردم مورد توجه قرار گیرد و بر این نظریه که دین را افیون جامعه، طرفدار ظالمان و سرمایهداران میدانستند خط بطلان بکشد، بنابراین با قیام ۱۵ خرداد و پس از آن پیروزی انقلاب اسلامی بنا بر فرمایش حضرت امام اسلام احیا شد اسلام ناب محمدی (ص) به منطقه اطراف کشورمان صدور پیدا کرد. درباره قیام ۱۵ خرداد و انقلاب اسلامی امام راحل همواره بر اسلام و حاکمیت قانون اسلامی تکیه کردند، ایشان در کتاب ولایتفقیه مطرح میکنند که اسلام دین قانون است و بر مملکت اسلامی باید قانون الهی حاکم باشد، حکومت ولایتفقیه نیز همان حکومت و اجرای قانون خداوند است.
مردمی بودن قیام ۱۵ خرداد
تبریزی با اشاره به ویژگیهای قیام ۱۵ خرداد عنوان کرد: از ویژگیهای قیام ۱۵ خرداد مردمی بودن آن بود که بر احزاب، گروهها و جریانات غربی و شرقی، عوامل نفوذی متکی نبود. مردم متدین کشورمان به رهبری مرجعیت و ولیفقیه قیام ۱۵ خرداد را آغاز کردند بدون اینکه به شرق یا غرب وابستگی داشته باشند، در دنیا انقلابهای زیادی توسط امپریالیسمهایی نظیر انگلیس، فرانسه، آلمان، بلژیک و هلند به خصوص آمریکا مدیریت میشدند و رهبران آنها وابسته به بلوک شرق یا غرب بود.
وی تصریح کرد: امام راحل در سخنرانی و بیانیه بر علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون فرمودند آمریکا، شوروی و انگلیس یکی از دیگری پلیدتر است لذا غرب را مورد حمله قرار دادند، همه قدرتهای استعمارگر پلید هستند، آنها دنبال غارت منافع مسلمانان هستند. قیام ۱۵ خرداد امام راحل برای احیا حاکمیت اسلام بود در این مسیر همه مصائب و مشکلاتی که از سوی دوستان نادان همچون افراد قشری، متحجر، اخباریها و چه از سوی دشمنان ایدئولوژیکی مثل مارکسیسم، لیبرالیسم، سکولاریسم، ناسیونالیسم و اومانیسم وارد میشد را تحمل کردند. امام راحل بر قیام خود ایمان داشتند و مصمم به ادامه آن بودند.
منبع: فارس
ارسال نظر