روایت شکست عملیات پنجه عقاب برای رهایی ۵۲ گروگان از سفارت آمریکا در تهران

به گزارش رکنا سیاسی، نیروی تازه تاسیس «دلتا» متشکل از تفنگداران سبزپوشِ زبده و زبر دستِ ارتش امریکا در اولین عملیات برون‌مرزی خود مشهور به عملیات پنجه عقاب تلاش بسیاری کرد تا شاید بتواند ۵۲ گروگان سفارت کشورش در تهران را آزاد کند، اما کوزه‌گر خود در کوزه شد و بزرگترین رسوایی تاریخ آمریکا در ۲۵ آپریل ۱۹۸۰ در دوره ریاست جمهوری جیمی کارترِ دمکرات اتفاق افتاد و سبزپوشان نیروی دلتا دست از پا درازتر با دادن تلفات انسانی و تجهیزاتی سنگین به کشورشان بازگشتند.

این افتضاح بزرگ سیاسی و نظامی سی و نهمین رییس‌جمهور ایالات متحده موجب شکست سنگین‌تری برای جیمی کارتر در رقابت انتخاباتی با دونالد ریگان، نامزد جمهوری‌خواه آمریکا شد و ریگان از تاریخ۳۰ دی ۱۳۵۹ به عنوان پیروز انتخابات بر صندلی ریاست جمهوری نشست.

بدبیاری وحشتناک‌تر جیمی کارتر آزاد شدن گروگان‌های آمریکایی بعد از ۴۴۴ روز از ایران، دقایقی پس از شکست سیاسی در برابر جمهوری‌خواهان بود. افتخار این آزادی به نام دولت تازهِ کار دونالد ویلسون ریگان ثبت شد.

  عملیات پنجه عقاب در ایران نیز با حاشیه‌هایی همراه بود از جمله استعفای سرلشکر بهمن باقری فرمانده وقت نیروی هوایی ارتش در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۵۹، برکناری تیمسار محمدهادی شادمهر فرمانده ستاد کل ارتش در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۵۹ و جان باختن محمد منتظرقائم، فرمانده وقت سپاه یزد در حمله جنگده‌های خودی به هواپیماها و هلی‌کوپترهای به جا مانده در کویر.

آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ خود در این باره نوشت: «پرونده کامل حمله آمریکا به طبس را که آورده بودند، مطالعه کردم ... به نظر می‌رسد در رده‌های بالا در ستاد ارتش و نیروی هوایی کسانی با آمریکا همراه بوده‌اند. من‌جمله سرتیپ باقری، فرمانده آن روز نیروی هوایی و تیمسار شادمهر رییس وقت ستاد ارتش، اعمال مشکوکی چون دستور تخریب هلیکوپترهای آمریکایی جا مانده در طبس و جمع کردن‌ ضد هوایی‌های فرودگاه تهران را انجام دادند. »

سالگرد حمله آمریکا به طبس

عملیات دلتا با رمز «رپابلیک ۴، ۵ و ۶»

 عملیات پنجه عقاب طراحی پیچیده و زمان‌بری داشت که باید در دو شب اجرا می‌شد. در شب اول هواپیماها از ۱۰۰ کیلومتری غرب چابهار وارد حریم هوایی ایران می‌شدند و از مسیر دشت لوت به منطقه صحرای ۱ محلی برای فرود هواپیماهای آمریکایی در ۶۰ کیلومتر جنوب غرب طبس به سمت نقطه هدف حرکت می‌کردند. نیروی دلتا ابتدا باید منطقه را برای انجام عملیات، امن می‌کرد تا محل مناسبی برای نگه‌داری ۶۰۰۰ گالون سوخت هواپیما که از طریق هواپیماهای هرکولس ئی سی ۱۳۰ منتقل می‌شد، به وجود آید.

سه هواپیمای لاکهید ئی سی ۱۳۰ با رمز «رپابلیک ۴، ۵ و ۶» مسؤولیت حمل تجهیزات عملیات به محل «صحرای ۱» را برعهده داشتند در عین حال سه هواپیمای لاکهید ام سی ۱۳۰ با رمز «دراگن ۱، ۲ و ۳» مسؤولیت حمل نیروهای دلتا را به این منطقه داشتند.

۸ فروند هلیکوپتر سی اچ ۵۳ بر روی ناو هواپیمابر نیمیتز آماده شدند عملیات نهایی نجات را انجام دهند اما خدمه ناو هواپیمابر نیمیتز علت وجود این ۸ فروند هلیکوپتر را نمی‌دانستند. براساس طرح عملیات قرار بود ۸ هلی‌کوپتر مذکور تا «صحرای ۱» پرواز کنند و پس از سوخت‌گیری، نیروهای دلتا را ۲۶۰ مایل دورتر جایی در منطقه صحرای ۲ در ۱۰ کیلومتری غرب گرمسار انتقال دهند. طبق برنامه‌ریزی نیروها نزدیکی صبح به صحرای ۲ می‌رسیدند و باید خود و هلی‌کوپترهای‌شان را در طول روز مخفی می‌کردند.

سالگرد حمله آمریکا به طبس

نقشه نیروهای  دلتا برای حمله  به سفارت آمریکا در تهران

عملیات نجات برای شب دوم برنامه‌ریزی شده بود. ابتدا عوامل شبه نظامی وابسته به سازمان سی‌آی‌ای که در داخل تهران حضور داشتند، چند دستگاه کامیون را به «صحرای ۲» انتقال می‌دادند و همراه نیروهای دلتا به تهران می‌رفتند. همزمان، باقی نیروهای سی‌آی‌ای، جریان برق منطقه را قطع می‌کردند تا جلوی هرگونه اقدام نظامی ایران گرفته شود. همزمان قرار بود یک فروند هواپیمای لاکهید ای سی ۱۳۰ بر فراز تهران به پرواز درآید تا در صورت نیاز بتواند تهران نقاط حساس تهران را بمباران کند.

طبق برنامه قرار بود نیروهای سبزپوش دلتا پایگاه شکاری منظریه در ۲۰ کیلومتری شمال قم را اشغال کنند تا ارتش آمریکا بتواند چند فروند هواپیمای سی ۱۴۱ استارلیفتر در آن فرود بیاورد. همزمان با این عملیات قرار بود نیروهای دلتا به سفارت آمریکا در تهران حمله کنند و با کشتن محافظان ایرانی سفارت، گروگان‌ها آزاد شده و به همراه نیروهای دلتا خود را چند صد متر آن طرف‌تر به ورزشگاه امجدیه می‌رساندند و سوار بر هلیکوپترهای آمادهِ پرواز به پایگاه شکاری منظریه منتقل می‌شدند و با هواپیما سی ۱۴۱ استارلیفتر به خارج از مرزهای سرزمینی ایرانی پرواز می‌کردند.

حفاظت از عملیات پنجه عقاب نیز بر عهده بازوی هشتم ناو هواپیمابر نیمیتز و ناو چهاردهم ناو هواپیمابر کورال سی گذاشته شده بود. هواپیماهای جنگنده ال تی وی ای ۷ کرسر ۲ و اف ۴ آماده بودند در صورت درگیری هوایی با نیروی هوایی ارتش ایران از نیروهای خودی پشتیبانی کنند.

برای تشخیص هواپیماهای نیروی دریایی ارتش آمریکا از هواپیماهای نیروی هوایی ایران، نوار قرمز، زرد و یا نارنجی بر روی بال راست هواپیماهای امریکایی رنگ‌آمیزی شده بود تا از هواپیماهای ایرانی اف ۴ و اف ۱۴ که پیش از انقلاب ۱۳۵۷ به ایران تحویل شده بود، قابل تشخیص باشند.

 سقوط دوهلی‌کوپتر آمریکایی در صحرا ی طبس  

ویلیام هامیلتون مک اورتر جردن از تیم انتخاباتی جیمی کارتر در سی و نهمین کارزار انتخاباتی امریکا و مشاورِ امین و رییس ستاد کاخ سفید خاطرات روزانه عملیات پنجه عقاب را در دفترچه خاطراتش ثبت کرد و در قالب کتابی به اسم «بحران» چاپ کرد.

جردن که آخرین مقام رسمی آمریکا در دیدار با محمدرضا شاه در آخرین روزهای حیات سیاسیش در ایران بود، در تشریح دلایل شکست عملیات پنجه عقاب در کتاب بحران نوشت: «پنجشنبه ۲۴ آوریل ۱۹۸۰ (۴ اردیبهشت ۱۳۵۹). از صبح امروز نمی‌توانستم هیجان خود را پنهان کنم. مرتبا به ساعت خود نگاه می‌کردم و پیش خود مجسم می‌کردم چارلی و افراد او الان در چه وضعی هستند. هیجان و نگرانی من بالاخره توجه الئانور، منشی دفتر رییس ستاد کاخ سفید را هم به خود جلب کرد و گفت: «امروز شما را چه می‌شود؟ حالتان عادی نیست . »

ماجرای ماموریت نجات از موارد نادری بود که الئانور در جریان کار من از آن خبر نداشت. کارتر به همه ما سپرده بود که در این مورد با هیچ کس حتی منشی‌های محرم و رازدارش هم صحبت نکنیم. نزدیک ظهر رییس‌جمهور مرا احضار کرد. وقتی وارد دفترش شدم او را خیلی افسرده و ناراحت دیدم. پیش از اینکه من سخن بگویم خود او شروع به صحبت کرد و گفت: «الان خبر بدی به من دادند. دو هلی‌کوپتر ما در شروع عملیات سقوط کرده است.» و بلافاصله اضافه کرد: «اما من برای دادن این خبر شما را احضار نکرده‌ام. ونس، وزیر امور خارجه آمریکا می‌خواهد استعفا بدهد.

از شنیدن این خبرها گیج و مبهوت شدم. سقوط هلی‌کوپترها و احتمال شکست عملیات نجات و استعفای ونس ضربه سنگینی بود. کارتر که متوجه بهت و ناراحتی من شده بود، گفت: «راجع به این موضوع فعلا با هیچ کس صحبت نکن، من فقط ماندیل را در جریان گذاشته‌ام. فکر کن چه باید بکنیم.»

کارتر سپس بلند شد و به اتفاق به طرف اتاق کابینه رفتیم. ماندیل معاون رییس‌جمهور، ونس وزیر امور خارجه آمریکا، برژینسکی مشاور امنیت ملی و جودی پاول سخنگوی مطبوعاتی رییس‌جمهور دور میز نشسته بودند و براون، وزیر دفاع هم چند دقیقه بعد وارد شد. براون خبر داد که «شش هلی‌کوپتر به منطقه معروف به «بیابان ۱» رسیده‌اند ولی دو هلی‌کوپتر در بین راه سقوط کرده یا در جایی فرود آمده و نتوانسته‌اند به مقصد برسند.» او ادامه داد: «اگر اشکال دیگری پیش نیاید و در موقع ورود هواپیماها و هلی‌کوپترها به فضای ایران متوجه آن‌ها نشده باشند برنامه پیش‌بینی شده را با شش هلی‌کوپتر هم می‌توان انجام داد. »

با ختم جلسه هر کدام به اتاق‌های‌مان رفتیم و با ناراحتی در انتظار شنیدن خبرهای تازه‌ای بودیم. ساعت چهار و نیم بعدازظهر جلسه‌ای درباره برنامه مبارزات انتخاباتی داشتیم اما فکر ما متوجه وقایعی بود که هزاران کیلومتر دورتر از ما در میان بیابانی متروک جریان داشت. انتظار ما زیاد طول نکشید و با تلفن کارتر، من و ماندیل و جودی هر سه به طرف دفتر رییس‌جمهوری رفتیم.

کارتر با حالتی پریشان در پشت میز دفتر کار خصوصی خود ایستاده بود و با برژینسکی صحبت می‌کرد. وقتی ما وارد شدیم، گفت: «خبر بدی برایتان دارم. باید ماموریت نجات را لغو کنیم.» هر سه بهت زده شدیم و در آن لحظه هیچ یک نمی‌دانستیم چه باید بگوییم. کارتر ادامه داد: «دو هلی‌کوپتر به مقصد نرسیده و از شش هلی‌کوپتر باقیمانده یکی دچار نقص فنی شده. با پنج هلی‌کوپتر هم نمی‌توان به موفقیت برنامه امیدوار بود.»

سالگرد حمله آمریکا به طبس

صدای زنگ تلفن سکوت مرگبار کاخ سفید را شکست

من گفتم: «نظر سرهنگ بکویث، فرمانده کماندوهای آمریکایی چیست؟» کارتر گفت: «من با بکویث و ژنرال جونز و هارولد براون صحبت کردم. هر سه آن‌ها می‌گویند باید برنامه را لغو کنیم.» در این موقع ونس و براون هم به جمع ما پیوستند. کارتر پشت میز خود نشست و چند ثانیه سکوت حاکم شد. هر کسی در درون خود به عاقبت کار می‌اندیشید و یارای سخن گفتن نداشت. این سکوت مرگبار را صدای زنگ تلفن شکست. کارتر گوشی را برداشت و گفت: «دیوید جونز چه خبر؟. »

ما حرف‌های جونز، رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح را نمی‌شنیدیم ولی حالت چهره کارتر و پریدگی رنگ او نشان می‌داد که خبرهای بدی می‌شنود. کارتر لحظه‌ای چشمانش را بست و در حالی که به زحمت آب دهانش را قورت می‌داد، پرسید: «آیا کسی هم مرده است؟» ... همه ما به دهان و چشمان او زل زده بودیم. چند ثانیه بعد گفت: «می‌فهمم... می‌فهمم» و گوشی تلفن را گذاشت. هیچ کس سوالی نکرد تا اینکه خود کارتر پس از چند ثانیه سکوت گفت: «مصیبت تازه‌ای پیش آمده. یکی از هلی‌کوپترها به یک هواپیمای سی‌۱۳۰ خورده و آتش گرفته و احتمالا چند نفری هم کشته شده‌اند. ... »

هیچ کس حرف نزد ... و جای سخن گفتن هم نبود. فقط صدای ونس بود که سکوت را شکست و او هم به گفتن این چند کلمه اکتفا کرد که «آقای رییس‌جمهور خیلی خیلی متاسفم. ... »

از اتاق کوچک دفتر خصوصی رییس‌جمهور به اتاق کابینه رفتیم و در انتظار خبرهای تازه نشستیم. فوری‌ترین مساله این بود که بقیه افراد گروه سالم از ایران خارج شوند و پس از آن می‌بایست درباره آنچه باید به ملت آمریکا و کشورهای دوست و متحدمان و رهبران کنگره و خانواده‌های گروگان‌ها گفته شود، تصمیم بگیریم.

تصور اینکه گروهی از داوطلبان نجات گروگان‌ها، خود جان باخته و در یک بیابان دور در آن سوی دنیا به خاک هلاک افتاده‌اند چون کابوسی بر فکر و روح من سنگینی می‌کرد. از اتاق کابینه بیرون آمدم تا کمی در هوای آزاد قسمت جنوبی کاخ قدم بزنم و افکار خود را منظم کنم، ولی هوای خفه و مرطوب بیرون بیشتر ناراحتم کرد. با حال تهوع به داخل کاخ برگشتم و به دستشویی خصوصی رییس‌جمهور رفتم. »

 واکنش امام به مانورهای احمقانه کارتر

چند ساعت بعد از انتشار رسانه‌ای خبر شکست عملیات پنجه عقاب در کویر لوت و پخش پیام عذرخواهی جیمی کارتر، رییس جمهور امریکا، سیدروح‌الله موسوی خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در تاریخ پنجم اردیبهشت ۱۳۵۹ در پیامی خطاب به مردم با تشریح اشتباه کارتر و عواقب داخلی و بین‌المللی شکست ارتش آمریکا در این حمله سخنان مبسوطی بیان کردند.

رهبر فقید انقلاب اسلامی در این پیام متذکر شدند: « ملت رزمندۀ ایران، دخالت نظامی امریکا را شنیدید و عذرهای کارتر را نیز شنیدید. اینجانب که کراراً گفته ام کارتر برای وصول به ریاست جمهوری حاضر است به هر جنایتی دست بزند و دنیا را به آتش بکشد، شواهد آن یکی پس از دیگری ظاهر شده و می‌شود. اشتباه کارتر در آن است که گمان می کند با دست زدن به این مانورهای احمقانه می تواند ملت ایران را که برای آزادی و استقلال خویش و برای اسلام عزیز از هیچ فداکاری رویگردان نیست، از راه خودش که راه خدا و انسانیت است منصرف کند. کارتر باز احساس نکرده با چه ملتی روبه روست و با چه مکتبی بازی می کند.

... این شخص به ظاهر انسان دوست برای رسیدن به چند سال ریاست و جنایت، جان گروهی را تباه کرد، که محتمل است برای کم جلوه دادن جنایتش، هشت نفر را اقرار کرده باشد، در صورتی که طبع واقعه شهادت می دهد که دهها نفر جان خود را در راه شهوات او از دست داده اند و دهها نفر هم در کویر لوت سرگردان و در معرض مرگند. ادعای اینکه همۀ مسافران هواپیما را برده‌اند، مخالف گزارشاتی است که به ما داده‌اند.

کارتر باید بداند که اگر این گروه به مرکز جاسوسی امریکا در تهران حمله کرده بودند اکنون از هیچ یک از آنها و از ۵۰ نفر جاسوس محبوس در لانۀ جاسوسی خبری نبود و همه رهسپار جهنم شده بودند. کارتر باید بداند که حمله به ایران، حمله به تمام بلاد مسلمین است و مسلمانان جهان در این امر بی‌تفاوت نیستند. کارتر باید بداند که حمله به ایران موجب قطع نفت از تمام دنیا خواهد شد و دنیا را بر ضد او بسیج می کند.

کارتر باید بداند که این عمل احمقانۀ او در ملت امریکا چنان اثری خواهد گذاشت که طرفداران او را مخالفان او خواهد کرد. کارتر باید بداند که با این عمل بسیار ناشیانه حیثیت سیاسی خود را به صفر رساند و از ریاست جمهوری باید قطع امید کند. کارتر با این عمل خود ثابت کرد که قدرت تفکر را از دست داده و از ادارۀ یک کشور بزرگ مثل امریکا عاجز است. کارتر باید بداند که ملت ۳۵ میلیونی ما با مکتبی بزرگ شده‌اند که شهادت را سعادت و فخر می‌دانند و سر و جان را فدای مکتب خود می‌کنند.

کارتر باید بداند که تمام ساز و برگ‌های مدرن جنگی که امریکا به ایران برای پایگاه خود در زمان شاه مخلوع داده است، اکنون موجود است و به دست ارتش بزرگ و سایر قوای انتظامی است و بلای جان اوست. ... اینجانب به کارتر اخطار می کنم که اگر دست به امثال این کار ابلهانه بزند، کنترل این جوانان مسلمان و مبارز و غیوری که نگهبان جاسوسان جاسوسخانه هستند برای ما و دولت امکان ندارد و مسئول جان آنان، شخص اوست. »

کی هلیکوپترهای کارتر را که می‌خواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟

امام خمینی همچنین ۴۰ روز بعد از واقعه شکست مفتضحانه آمریکا در صحرای طبس در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۵۹ در دیدار با هیاتهای نمایندگی شرکت کننده در کنفرانس بین المللی مداخلات امریکا در ایران با طرح چند پرسش، گفتند: «کی این هلیکوپترهای آقای کارتر را که می‌خواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شن‌ها ساقط کردند، شن‌ها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بین برد. این باد مأمور خداست، این شنها همه مأمورند.»

رهبر فقید انقلاب اسلامی پنج ماه بعد از این افتضاح سیاسی در تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۵۹ در جمع کارکنان بیمۀ مرکزی ایران، اظهار کردند: «امروز روزی نیست که ما بنشینیم و نگاه کنیم. امروز، حال از آن وقتی که محمدرضا بود یک قدری عمیق‌تر است، بدتر است. آن وقت معلوم بود که این خائن ایستاده در مقابل ملت، ملت هم می‌شناخت او را و مقابل ایستاده بود. امروز خیانت‌های زیرزمینی است. یک توطئه‌های زیرزمینی است که توطئه‌های زیرزمینی در همین سفارتخانه‌ها که هست دارد درست می‌شود که مهمش و عمده‌اش مالِ شیطان بزرگ است که امریکا باشد و نمی‌شود بنشینید و آنها توطئه‌شان را بکنند. یک وقت ما بفهمیم که از بین رفت یک مملکتی و با حرفهای نامربوطِ دمکراسی و امثال ذلک ما را اغفال کنند که مملکت دمکراسی است و هر کسی حق دارد در اینجا بماند هر که حق دارد توطئه بکند. این حرفهای نامربوط را باید کنار گذاشت. و ملت ما همان طوری که تا حالا پیش آمده، از اینجا به بعد هم باید پیش برود و قطع کند دست اینها را. »

ایشان با اشاره به تسخیر سفارت امریکا در ایران توسط دانشجویان پیرو خط امام بیان کردند: «آن مرکزی هم که جوانهای ما رفتند گرفتند ـ آنطور که اطلاع دادند ـ مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است. امریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پایگاهی هم اینجا برای توطئه درست کنند و جوان‌های ما بنشینند و تماشا کنند. باز ریشه‌های فاسد به فعالیت افتاده بودند که ما هم دخالتی بکنیم و جوان‌ها را بگوییم که شما بیرون بیایید از آنجایی که رفتند. جوان‌ها یک کاری کردند برای اینکه دیدند، آخر ناراحت کردند این جوانها را امام خمینی (ره) همچنین سه روز بعد در تاریخ ۱۷ آبان ۱۳۵۹ هم در جمع کارکنان شهرداری اهواز‌، اشغال سفارت امریکا در ایران را اقدام درستی دانستند و اظهار کردند: «حالا که این لانۀ فساد کشف شده است، خیلی چیزها برای ملت ما باید کشف بشود. آنجا دستگاههای جاسوسی زیاد، مع‌الأسف در ظرف چند ساعتی که نتوانستند این جوان‌های عزیز ما، درها را درست باز بکنند. برای اینکه درها جوری بوده است که قابل باز کردن نبوده است، رمزهایش را نمی‌دانستند اینها. در آن زیرزمین‌های بزرگ، اسناد بزرگی که از جاسوسی‌شان بوده است. از جنایت‌هایشان بوده است، از خائنینی بوده است که با آنها همکاری داشتند به کلّی از بین بردند، تمام را به مثل پودر گرفتند، درآوردند کاغذها را. مع ذلک یک مقداریش را که دیگر فرصت برایشان نشده است که از بین ببرند، دست دوم و سومش مانده است که برای کشف اینها و فهم اینکه اینها چه هست، محتاج به کارشناسان است.

این جوانها خودشان نمی‌دانند، لکن آن مقداری که می‌توانند می‌خواهند ارائه بدهند و ارائه می‌دهند، لکن بسیاری از آنها کارشناس لازم دارد، رمز است. خیلی از جعبه ها را، صندوق‌هایی که در آنجا هست رمز است و باز کردنش محتاج به اینکه کارشناس باشد. اینها یک مرکز توطئه و مرکز جاسوسی در مملکت قرار دادند. ‌‎سفارتخانه‌ها حق ندارند که ـ حفاظت‌شان با خود دولت است ـ تفنگدار وارد کنند، و اینها تفنگدارها در آنجا داشتند، اسلحه‌ها در آنجا داشتند. سفارتخانه‌ها حق ندارند که جاسوسی کنند، توطئه بکنند و اینها جاسوسی می کردند . »

منبع : ایسنا