خالقی قربانی سرقت لپ‌تاپ و گوشی تلفن همراهش شد / امیر محمد نخبه و رتبه ۸۰۰ کنکور بود

« امیرمحمد خالقی درمیان» که زاده یک روستای کوچک در خراسان جنوبی و در ۷۰ کیلومتری خط مرزی بود، در حالی درس خواند و به مدرسه رفت که تعداد دانش‌آموزان مدرسه او در روستا به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسید، اما امیر‌محمد با تمام سختی‌ها توانست با کسب رتبه ۸۰۰ کنکور وارد دانشگاه تهران شود و به رویایش برسد هر چند توئیت وی در شبکه ایکس نشان می‌دهد ورود به دانشگاه، آن هم دانشگاه تهران با آنچه در رویاهایش متصور بوده چندان تطابقی نداشته است چرا که نوشته بود: «همه چی از دور قشنگه حتی دانشجوی دانشگاه تهران بودن» و مدتی بعد نیز توئیت کرده بود که «من این من را تغییر می‌دهم. »

این قربانی کوی دانشگاه آرزو داشت که بلاکچین و برنامه نویس حرفه‌ای شود، اما دو سارق موتورسوار به خاطر سرقت کوله پشتی‌اش، این پسر نخبه را به قتل رساندند.

صبح شنبه ۲۷ بهمن، اهالی روستای درمیان خراسان جنوبی در آرامستان روستا دور هم گرد آمدند تا امیر‌محمد خالقی را با تمام آرزوهایش دفن کنند. دو ساعت از مراسم خاکسپاری امیر‌محمد گذشته بود که با پدرش تلفنی صحبت کردیم. پدر توان صحبت در رابطه با حادثه تلخی که برای پسرش رخ داده، نداشت و به سختی صحبت می‌کرد: ساعت ۸ صبح پریروز (پنجشنبه ۲۵ بهمن) با من تماس گرفتند و گفتند پسرتان حالش بد است و نیاز به جراحی دارد. آن زمان چیز خاصی به ما نگفتند تا اینکه خودمان را به تهران و بیمارستان شریعتی رساندیم و آنجا به ما گفتند که پسرمان کشته شده است. امیرمحمد آخرین فرزند پسرم بود. من سه پسر و دو دختر دارم که پسر کوچکم کشته شد.

مولوی عبدالرحمن خالقی، پدر امیر‌محمد گفت: پسرم فقط دنبال درس بود، تنها چیزی که دنبالش نبود سیاست بود. من کشاورز هستم و با پولی که از بیل و کلنگ‌زنی سر زمین به دست آوردم بچه هایم را بزرگ کردم و خرج زندگی‌اش را دادم. امیر‌محمد ترم چهارم بود و تازه قرار بود سر کار برود که این اتفاق برایش رخ داد. آخرین بار با پسرم ساعت حدود ۸ شب چهارشنبه صحبت کردم. خوشحال بود، از سرکار بر می‌گشت...

پدر امیر‌محمد به اینجای صحبت که رسید صدایش قطع شد. ناگهان زن جوانی گوشی را گرفت و گفت: «پدر امیر‌محمد توان صحبت کردن ندارد.» از اینکه مجبور بودم به خاطر وظیفه شغلی‌ام در بدترین زمان ممکن یک پدر داغدار را که تازه فرزندش را به خاک سپرده مجبور به صحبت درباره پسرش کنم، شرمنده شدم. با این حال صحبت را با زن جوان که از بستگانشان بود، ادامه دادم.

خالقی رتبه ۸۰۰ کنکور داشت

زن جوان گفت: پدر امیر‌محمد یک کشاورز ساده است و امیر‌محمد در روستایی درس خواند که تنها ۴ دانش‌آموز داشت. او رتبه ۸۰۰ کنکور بود و پسری بسیار سالم، پاک، نماز خوان، با ایمان و درستکار بود و هر خصوصیت خوبی که وجود دارد دراین پسر جمع بود. پدر امیر‌محمد علاوه بر کشاورزی، امام جماعت مسجد روستا نیز هست. بعد از آن برادر امیر‌محمد گوشی را گرفت و گفت: امیر‌محمد آرزو‌های بزرگی داشت و دوست داشت در حوزه‌های بلاکچین، هوش مصنوعی و برنامه‌ریزی، حرفه‌ای و خبره شود. او در رابطه با این موضوع که چه درخواستی از قوه قضائیه دارند، گفت: از متهمان شکایت کرده‌ایم و درخواست قصاص قاتلان برادرم را داریم. پدر و مادرم اصلاً حالشان خوب نیست و برادر بی‌گناه من که آزارش به کسی نمی‌رسید، کشته شده است.

امیرمحمد، پسری که نخبه بود

بعد از صحبت با پدر و برادر و خویشاوند امیر‌محمد به سراغ هم‌اتاقی او رفتیم. اولین جمله‌ای که پسر جوان بیان کرد؛ این بود: امیر‌محمد نخبه بود، او پسری بسیار آرام، درسخوان و در حوزه کار با هوش مصنوعی جزو نفرات برتر بود. واقعاً نخبه بود و در دانشگاه نمرات بالایی داشت. او ادامه داد: حادثه در خیابان جنت پشت کوی دانشگاه در ۲۰۰ متری در غربی خوابگاه رخ داده است. خیابانی که در آن امیر‌محمد به قتل رسیده خیلی کوتاه است و او با در ورودی خوابگاه خیلی فاصله‌ای نداشت. امیر‌محمد برای کاری که پیدا کرده بود، خیلی زحمت کشید و کلی مصاحبه کاری انجام داد تا این کار را پیدا کرد، اما در اولین روز کاری اش، قربانی سرقت لپ‌تاپ و گوشی تلفن همراهش شد. اصلاً این خیابان امنیت ندارد و در این مدت سرقت‌های زیادی در این محدوده شده است.

امیر محمد ایده‌های خیلی زیادی داشت

هم‌اتاقی قربانی جنایت گفت: یک سالی می‌شود که ما در اتاق شماره ۲۱۸، ساختمان شماره ۱۹ خوابگاه کوی دانشگاه ساکن و هم‌اتاقی بودیم. ساعت حدود یک شب حادثه مطلع شدیم که امیر‌محمد زخمی شده و خودمان را به بیمارستان رساندیم. آن زمان هنوز زنده بود، اما ساعاتی بعد به ما گفتند که او فوت کرده است. پدر امیر‌محمد و برادرش هم روز بعد آمدند، چون حال ما خیلی بد بود، دقیقاً نمی‌دانم از خانواده او چه کسانی آمدند، اما حال آنها هم خیلی خوب نبود. او ادامه داد: امیر محمد ایده‌های خیلی زیادی داشت و دلش می‌خواست استارت آپ راه‌اندازی کند، اما موفق نشد هیچ کدام از آرزوهایش را به حقیقت تبدیل کند.

 منبع : روزنامه ایران

  • فیلم آواز زیبا و دلنشین دختربچه فامیل خاله ریزه ! / بشنوی بال درمیاری !

وبگردی